loading...
مصطفی دیدا
مصطفی دیدا بازدید : 0 جمعه 02 خرداد 1393 نظرات (0)
تغييرات در ضريح مطهر نبوي 
 
   
براي سومين‌بار در ۱۲ ساله اخير، بخشي از پنجره طلايي مرقد مطهر حضرت رسول (صلي‌الله و عليه و آله) تغيير كرده ا
در ساليان قبل، بخش بالايي پنجره‌هاي غربي مرقد مطهر، حاوي عبارت «ياالله و يا محمد» بود.

ذكر ياالله و يا محمد
 

ذكر نوشته شده براي بالاي اين بخش از پنجره مذكور، بنا بر گزارش‌هاي موجود در ۱۴۲۲ ق به «يا الله و يا مجيد» تغيير يافته بود و شباهت نگارش كلمات محمد و مجيد به گونه‌اي بود كه در وهله اول، اين تفاوت ديده نمي‌شد.

ياالله و يا مجيد
 

امسال اين ذكر به كلي تغيير يافته و به جاي عبارت «لااله‌الاالله» قرار گرفته است. در يكي از تصاوير، در صحنه حضور محمد مرسي رئيس‌جمهوري مصر در مدينه‌منوره كه به شهريورماه ۹۱ مربوط مي‌شود، هم‌چنان عبارت ياالله و يا مجيد، بر بالاي پنجره مطهر قابل رويت است.

ذكر لا اله الا الله
 

در برخي شبكه‌هاي اجتماعي متعلق به گروه‌هاي وهابي درباره شرك‌آميز بودن ذكر ياالله و يا محمد،‌مباحثي مطرح شده است.
مصطفی دیدا بازدید : 1 پنجشنبه 01 خرداد 1393 نظرات (0)

 مکتب شیعه از قدیم مدافع مظلوم بوده و متاسفانه امروز شیعه از هر زمان دیگر خودش مظلوم تر است و این مظلومیت باعث می شود که با خانواده های عزادار پاکستان اظهار همدری کنیم. مظلومیت فقط مختص آن عزیزانی که شهید شده اند نیست، بلکه بیشترین ظلمی که الان دارد انجام می شود نسبت به خانواده های این شهدا است، نسبت به همسران و فرزندان این شیعیان مظلوم در پاکستان. یعنی این جنایتکارانی که خون شیعه را می ریزند و ادعای کافر بودن شیعیان را دارند به همین اکتفا نمی کنند که فقط شیعه ای را بکشند و به شهادت برسانند، بلکه اموال شیعیان را نیز غارت می کنند، به ناموس شیعیان تجاوز می کنند، به دختران شیعه بی ادبی و بی حرمتی می کنند، و اینها بیشتر مظلومیت شیعه است و جای تأسف دارد و اظهار همدری با آنان لازم است.

چون موضوع بحث بررسی ضوابط تکفیر از دیدگاه وهابیت و سلفی‌هاست، احمد عابدی، کارشناس فرقه‌شناسي و استاد حوزه و دانشگاه عباراتی را از کتاب‌هاي وهابيون استخراج کرده که ببینید اینها چه کسانی را کافر می دانند و نوع برخورد ما در برابر اینها باید چگونه باشد.

کتاب التکفیر (3 جلدی) تألیف حسن بن علی از اساتید دانشکده‌ی اصول دین در دانشگاه ملک خالد عربستان، صفحه 387 جلد 1، می‌گوید: "ان المسلمین کفروا" همه ی مسلمانان کافر شده اند "لانهم ینطقون  بالشهادة" بخاطر اینکه مسلمانان به زبان شهادتین را می‌گویند"ولکن لا یعرفون معناها و لا یعملون بمقتضاها"  ولی مسلمانان کافر شده اند بخاطر اینکه معنای شهادتین را نمی دانند و به مقتضای شهادتین عمل نمی کنند، "فهم و إن صاموا و صّلوا  و حجّوا"  هرچند نماز بخوانند، روزه بگیرند و حج انجام دهند "فهم کفارٌ" اینها کفارند، "مثلهم فی ذلک مثل الوت الملح التی کتب علیها سُکَ" مسلمانان مثل یک چاه نمک هستند، که رویش بنویسید "شکر". "فالکتابة لا یغیر من الواقع شیء" اگر روی نمک بنویسند شکر باز نمک، نمک است، یعنی این مسلمانان کافر هستند ولی روی‌شان نوشته مسلمان، پس همگی کافرند.

مصطفی دیدا بازدید : 1 پنجشنبه 01 خرداد 1393 نظرات (0)

 محمدبن عبدالوهاب را بیشتر بشناسیم:

محمدبن عبدالوهاب در سال ۱۱۱۵ق در شهر عُیَینه از توابع نجد دیده به جهان گشود. پدر وی عبدالوهاب، که مردی صالح و متقی بود، از قضات آن شهر به شمار می‌رفت. محمد، فقه حنبلی را در زادگاه خود آموخت. سپس برای تکمیل معلومات رهسپار مدینهٔ منوره شد و در آنجا به تحصیل حدیث و فقه پرداخت.

در دوران تحصیل در مدینه، گهگاه مطالبی بر زبانش جاری می‌شد که از عقایدی خاص حکایت داشت، چندان که اساتید وی نسبت به آینده‌اش نگران شده و می‌گفتند: اگر این فرد به تبلیغ بپردازد گروهی را گمراه خواهد کرد.پس از چندی، محمدبن عبدالوهاب مدینه را به سوی نقاط دیگر ترک کرد و چهار سال در بصره، پنج سال در بغداد، یکسال در کردستان و دو سال در همدان اقامت گزید. اندک زمانی نیز در اصفهان و قم بود و آنگاه از سمت بصره به احساء رفت و از آنجا به «حُرَیمله»، اقامتگاه پدرش رفت.

وی تا زمانی که پدرش در قید حیات بود، کمتر سخن می‌گفت. ولی منازعات سختی میان او و پدرش در می‌گرفت. ولی پس از درگذشت پدر در سال ۱۱۵۳ ق، محمد پرده از روی عقاید خود برداشت.

 

مصطفی دیدا بازدید : 2 چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

عکسی از زنان وهابی که نشان از حماقت وهابيت دارد!

عکسی از زنان وهابی که نشان از حماقت وهابيت دارد!
بدون شرح!


معلوم نیست در این عکس یادگاری، چگونه می‌توانند خودشان را پیدا نمایند!
 
 
 
مصطفی دیدا بازدید : 1 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

بچه دار شدن از راه دور!

ممكن است بر اثر كرامت يكى از اولياء با آنكه مسافت بين زن و شوهر زياد است آن دو به ديدار يكديگر رسيده باشند و از اين راه فرزندى به وجود آمده باشد.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از جهان، برخي علماي وهابيت به ارائه فتواهاي عجيب شهره هستند اما اخيرا فتوايي منتشر شده که در نوع خود قابل تامل است؛ اگر مردى دخترش را كه در شرق جهان با وى زندگى مى كند به همسرى پسرى در آورد كه او در غرب جهان با پدرش زندگى مى كند و هيچگاه آن دو يكديگر را نبينند و از محل زندگى بيرون نروند، سپس شش ماه از ازدواج آنان بگذرد و آن دختر صاحب فرزند شود پدر او همان كسى خواهد بود كه در غرب دنيا زندگى مى كند، اگر چه هيچگاه همسرش را ملاقات نكرده و حتى نديده باشد.
همچنين اگر كسى را از لحظه عقد ازدواج به مدّت پنج سال زير نظر نگهبانان زندانى كنند، سپس آزاد شود و به منزلش برود و تعدادى فرزند در كنار همسرش ببيند همه آنان فرزندان وى خواهند بود اگر چه فرصت يك لحظه ديدار و ملاقات با همسرش را پس از عقد نداشته است.
اين امر امكانش دور از واقعيّت نيست، زيرا ممكن است بر اثر كرامت يكى از اولياء با آنكه مسافت بين زن و شوهر زياد است آن دو به ديدار يكديگر رسيده باشند و از اين راه فرزندى به وجود آمده باشد

منبع: شيعه آنلاين

ترویج زنا با مجوزهای شرعی یا غیر شرعی؟؟!!

اگر مردى آلتش را در پارچه اى بپیچد، سپس با زنى نزدیکى کند ومنى اش را داخل رحم نریزد، نه غسل بر او واجب مى شود و نه حدّ زنا، و ضررى به عباداتش هم نمى زند.
این سخن از شخصى است بنام عبد القاهر تمیمى که سُبکى نویسنده کتاب طبقات الشافعیّة او را پیشوایى بزرگ وجلیل القدر و دانشمندى که آوازه علمى اش گیتى را فرا گرفته و علوم ودانشش به خراسان حمل مى‏‏شد معرّفى کرده است.
ابن نُجیم حنفى با یک درجه تخفیف همین فتوا را بگونه اى دیگر صادر کرده ومى گوید: اگر مردى آلتش را در پارچه اى بپیچد و با زنى نزدیکى کند پس اگر احساس لذّت کند و حرارت و گرماى درون را لمس کرد حجّ او باطل مى شود، وگر نه ضررى نخواهد داشت.
أبو حنیفه نیز گفته است: اگر مردى در برابر قرار داد ده درهم با مادرش ازدواج و نزدیکى نماید زناکار نخواهد بود و حدّ زناکار هم بر وى جارى نمى شود، و اگر مردى آلتش را در پارچه اى به پیچد و با زنى همبستر شود زناکار نیست و حدّ بر او جارى نمى شود.
توضیحى بر این اباطیل
1 ـ ازدواج با محارم از قبیل مادر و خواهر و غیر آن دو از محرّمات قطعى فقه اسلام است.
2 ـ زناشوئى و نزدیکى به هر شکلى و با هر زنى بدون شرایط شرعى آن از قبیل عقد از دواج و غیر آن زنا محسوب مى شود.
3 ـ استفاده از پارچه براى پوشیدن آلت، مجوّزى براى نزدیکى نمى شود.
4 ـ نریختن آب منى در رحم زن نیز نمى تواند ملاک حلیّت زناشوئى باشد.
5 -این سخنان و فتواها حریم قانون خدا را مى شکند و فحشا و گناه را در بین جامعه اسلامى گسترش مى دهد.
6 ـ آیا اسلام نابى که از آن دم مى زنید همین است؟


مجموعه ای دیگر از فتاوای مضحک وهابیت

مشایخ وهابی که به صدور فتواهای قتل و کشتار مسلمانان و پیروان اهل بیت (ع) مشهور هستند، فتواهای مضحکی نیز صادر می فرمایند!
1-هر کسی که در بازی فوتبال گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد

2-پوشیدن کمربند ایمنی حرام است! زیرا مانع قضا و قدر می شود!!

3-شستن گوشت قبل از پختن بدعت است.
ابن تیمیه: شستن گوشت بدعت است، چنانکه اصحاب پیامبر رضوان الله علیهم در عهد پیامبر(ص) گوشت را بدون شستن می پختند و می خوردند!

4-عبد الله النجدی: فوتبال حرام است مگر با این شروط و ضوابط.
سوال: …جوانانی که چیزی از تقوا نمی دانند و به وقتشان اهمیتی نمی دهند و می گویند می خواهیم فوتبال بازی کنیم، می پرسند شروط و ضوابط بازی فوتبال چیست تا ما در ورطه تشبّه به کفار و طاغوتیان و دشمنان دین مثل آمریکا و روسیه و.. نیفتیم.
جواب: به آنها می گوییم اگر اصرار دارید بازی کنید و وقت خود را بگذرانید، باید شروط و ضوابط ذیل را رعایت کنید:
اول: خطوطی چهار طرف دور زمین نباشد؛ زیرا این خطوط ساخته کفار و قانون بین المللی فوتبال است!
دوم: کلماتی که کفار و مشرکان به عنوان قانون بین المللی فوتبال وضع کرده اند، مانند گل و اوت و پنالتی و کرنر و …، گفته نشود زیرا گفتن این کلمات حرام است و هر کس که اینها را بگوید تنبیه و باید از بازی اخراج شود و باید به او گفته شود که به کفار و مشرکین شبیه شده ای…
سوم: هر کس از شما که در اثناء بازی افتاد و دست یا پایش شکست، یا دستش به توپ خورد بازی به خاطر او نباید متوقف شود و به کسی که او را انداخته کارت زرد یا قرمز داده نشود، بلکه به هنگام شکسته شدن یا ضربه دیدن باید به قاضی شرع مراجعه شود تا آن بازیکن حق شرعی خود را همانطور که در قرآن است بگیرد و شما باید شهادت دهید که فلانی عمداً دست یا پای او را شکست…
چهارم: نباید در تعداد بازیکنان با کفار و یهود و نصارا و خصوصاً امریکای خبیث تبعیت کنید، به این معنا که نباید با یازده نفر بازی کنید، بلکه باید بر این تعداد اضافه یا کم کنید.
پنجم: باید با لباس خواب یا غیره خودتان و بدون شورت ها و پیراهن های رنگارنگ و شماره دار بازی کنید، زیرا این لباسها لباس اسلامی نیست، بلکه لباس کفار و غرب است.
ششم: هر کدام از شما که این شروط و ضوابط را رعایت کرد باید قصدش از بازی فوتبال تقویت بدنی برای جهاد فی سبیل الله و آمادگی برای زمانی باشد که به جهاد فراخوانده شود، نه گذراندن وقت و عمر و شادی از پیروزی ظنّ.
هفتم: نباید زمان بازی را 45 دقیقه قرار دهید، شما باید با کفار و فاسقان مخالفت کنید و در هیچ چیز مشابه آنان نباشید.
هشتم: نباید در دو نیمه 45 دقیقه ای بازی کنید، بلکه در یک یا سه نیمه بازی کنید تا مخالفت شما با کفار محقق شود.
نهم: هنگامی که یکی از دو تیم بر دیگری غلبه نکرد (تساوی بازی) و آنطور که شما می گویید توپ به دروازه ای وارد نشد، نباید برای بازی وقت اضافی یا پنالتی در نظر بگیرید (تا یکی پیروز شود)، بلکه بلافاصله بازی را تمام کنید، زیرا بازی به این طریق عین اجرای قوانین بین المللی فوتبال است!
دهم: در بازی فوتبال شخصی را به عنوان داور انتخاب نکنید، زیرا بعد از لغو قوانین بین المللی همچون گل و اوت و پنالتی و کرنر و… وجود او دلیلی ندارد! بلکه بودن او تشبّه به کفار و یهود و نصار و اطاعت از قوانین بین المللی است.
یازدهم: نباید در اثناء بازی، گروهی از جوانان جمع شوند و شما را تماشا کنند، چون قصد شما ورزش و تقویت بدنی است پس دلیلی ندارد آنها شما را نگاه کنند! هر چند که بگویید آنها باعث تشویق شما در تقویت بدنی و آمادگی برای جهاد هستند، به آنها بگویید بروید دنبال منکرات خودتان در بازارها و روزنامه ها و بگذارید ما بدنمان را قوی کنیم!!!
دوازدهم: هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!
سیزدهم: دروازه باید به جای دو تیرک، سه تیرک داشته باشد، تا مشابه کفار نباشد تا مخالفت شما با قانون بین المللی طاغوتی سازمان فوتبال محقق شود.
چهاردهم: هنگامی که بازیکنی مصدوم شد، نباید بازیکن دیگری را جایگزین او کرد، زیرا این روش، ساخته کفار و مشرکین در آمریکا و … است.
اینها بعضی از شروط و ضوابطی است که مانع تشبّه به کفّار و مشرکین در بازی فوتبال می گردد… من به اجرای این شروط و ضوابط و سپس پرداختن به فوتبال دعوت نمی کنم، بلکه اینها در واقع برای کسی است که توان انجام ورزش های شرعی را ندارد و برای مؤمن صادق، ادلّه نقلی و عقلی مبنی بر تشبّه فوتبال به کفّار کافی است، زیرا انجام بازی فوتبال بغض انسان را نسبت به کفّار متزلزل می سازد، ولی جوانان این امر را شادی و بازی می پندارند (و تحسبونه هیناً و هو عند الله عظیم…).

مصطفی دیدا بازدید : 1 شنبه 27 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

نظر  امام خمینی (ره) درباره وهابیت

آن چه كه هر انسان مسلمان و آزاده را آزار مى‏دهد، فتواهاى مخالف شرع و عقل است و صاحبان اين فتاوا نمى‏دانند كه خواسته يا ناخواسته در خدمت كسانى هستند كه با ايجاد تفرقه ميان مسلمانان هدفى جز نابودى اسلام ندارند.

نظر امام خمينى قدس‏سره :
امام خمينى قدس‏سره  می ‏فرمايند:
مگر مسلمانان نمی ‏بينند كه امروز مراكز وهابيت در جهان به كانون هاى فتنه و جاسوسى مبدل شده‏اند كه از يك طرف اسلام اشرافيّت، اسلام ابوسفيان، ... و اسلام آمريكايى را ترويج ميكنند و
از طرف ديگر سر بر آستان سرور خويش آمريكاى جهان خوار ميگذارند(صحيفه امام ج 21 ص 80، پيام امام خمينى به مناسبت سالگرد كشتار مكه). و در وصيتنامه سياسى الهى خود مى‏نويسند:
و مى‏بينيم كه ملك فهد هر سال مقدار زيادى از ثروت‏هاى بى‏پايان مردم را صرف طبع قرآن كريم و محالّ تبليغاتِ مذهبِ ضد قرآنى مى‏كند و وهابيت، اين مذهب سراپا بى اساس و خرافاتى را ترويج مى‏كند؛ و مردم و ملت‏هاى غافل را سوق به سوى ابرقدرت‏ها مى‏دهد و از اسلام عزيز و قرآن كريم براى هدم اسلام و قرآن بهره‏بردارى مى‏كند(وصيت نامه سياسى و الهى امام خمينى، 26بهمن 1361 - 1 جمادى الاولى 1403).
 

نظر مقام معظم رهبرى( مدظله العالی)

مقام معظم رهبرى مى فرمايد:
از اول، وهّابيّت را براى ضربه زدن به وحدت اسلام و ايجاد پايگاهى ـ مثل اسرائيل ـ در بين جامعه‏ى مسلمان‏ها به‏وجود آوردند. همچنان كه اسرائيل را براى اين‏كه پايگاهى عليه اسلام درست كنند، به وجود آوردند، حكومت وهّابيّت و اين روءساى نجد را به‏وجود آوردند تا داخل جامعه‏ى اسلامى، مركز امنى داشته باشند كه به خودشان وابسته باشد و مى‏بينيد هم كه وابسته‏اند.
الان اين سلاطينى كه در بقعة‏الاسلام وهّابى هستند، از اين كه به وابستگى و رفاقت و طرفدارى خودشان از سياست‏هاى دشمنان اسلام - يعنى آمريكا - تصريح كنند، ابايى ندارند و آن را پوشيده نمى‏دارند(پايگاه‏اطلاع رسانى دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبرى farsi.khamenei.ir.).
 

نظر آيت اللّه العظمى فاضل لنكرانى (ره)


حضرت آيت اللّه العظمى فاضل لنكرانى فرمودند:
براى همه آگاهان روشن است كه وهابيت، كه به اتفاق همه گروه‏هاى مسلمين، از اسلام خارج است و مولود كفر و يهود مى‏باشد، هيچ فلسفه وجودى به جز مخالفت با اسلام و قرآن و ايجاد تفرقه ميان مسلمين ندارد. اين گروه نه تنها به دنبال هدم مظاهر مقدس شيعه، بلكه در صدد از بين بردن همه آثار و مقدسات اسلامى، از جمله مرقد نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است؛ و روزى قرآن و كعبه مقدسه را نشانه خواهند رفت(پيام معظم له به مناسبت تخريب مجدد حرمين شريفين عسكريين عليهم السلام ، 23/3/86).

نظر آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى


آيت الله العظمى مكارم شيرازى فرمودند:
دشمنان اسلام، وهابيون را براى تفرقه افكنى و سوء استفاده از مسلمانان در منطقه بسيج كردند(سايت: salaf.blogfa.com/post-406.aspx//:http به نقل از خبرگزارى ايرنا، دوشنبه پنجم آذر 1386.). پيدايش فرقه وهابيت يكى از مشكلات و چالش هاى بزرگى‏است كه دين مبين اسلام در طول تاريخ خود با آن روبرو شده و به وسيله آن عقب افتاده است(بيانات معظم له در ابتداى درس خارج به مناسبت سال روز تخريب قبور ائمه بقيع، هشتم شوال 1427، دهم آبان 1385).

نظر حضرت آية اللّه العظمى صافى


حضرت آيت اللّه صافى گلپايگانى می ‏نويسد:
هنگامى كه كتاب العواصم من القواصم را خواندم، از تلاش نويسنده آن براى تفرقه ميان مسلمانان شگفت زده شدم و به حقّ سوگند، به ذهنم خطور نمى‏كرد كه در عصر حاضر يك مسلمانى براى دور كردن مسلمانان از هم‏ديگر و ايجاد اختلاف ميان آنان اين چنين كوشش كند و همه مصلحان و مناديان وحدت را به نادانى و دروغ‏گويى و نفاق و حيله، متّهم سازد، بالاترين مصيبت اين‏جاست كه اين كتاب توسّط دانشگاه بزرگ مدينه منوّره چاپ و منتشر شده است.
آرى، مادامى كه كتاب‏هايى همانند الخطوط العريضة، الشيعة والسنة و العواصم من القواصم، به‏وسيله دانشگاه اسلامى مدينه منوّره چاپ و منتشر مى‏شود و عداوت و دشمنى با اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام را آشكار نموده و حقايق تاريخى را انكار كرده و هرگونه وحدت ميان مسلمانان را زير سؤال برده و با مناديان وحدت به مخالفت برخاسته، چگونه مى‏شود به تقريب مذاهب اسلامى و وحدت مسلمين دست يافت؟همچنين در ديدار اعضاى ستاد بازسازى عتبات عاليات، فرمودند:
وهابيان نه تنها با اهل بيت پيامبر عليهم‏السلام بلكه با شخص رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دشمنى دارند و در صدد از بين بردن نام و تاريخ اسلام برآمده‏اند. ياد و نام ائمه اطهار عليهم‏السلام از بين رفتنى نيست و آن چيزى كه به زودى خاموش مى‏شود، فتنه وهابيت در جهان است و تنها جنايت‏هاى آن‏هاست كه در تاريخ باقى می ‏ماند.

ابن بَطوطه (از بزرگان اهل سنت) ابن تيميّه را ديوانه می خواند

ابن بطوطه، جهان‏گرد نامى مراكشى در سفرنامه‏اش می ‏نويسد:
در دمشق يكى از بزرگان فقهاى حنبلى به نام ابن تيميّه را ديدم كه در فنون مختلف سخن می گويد، ولى عقل او سالم نبود. (رحله ابن بطوطه، ج 1، ص 57)


شوکانی( از بزرگان اهل سنت) می گوید اطلاق شيخ الإسلام به ابن تيميّه كفر است

محمّد بخارى حنفى متوفّاى سال 841 در بدعت‏گذارى و تكفير ابن تيميّه بى‏پرده سخن گفته است، تا آن‏جا كه در مجلس خود تصريح نموده است كه اگر كسى ابن تيميّه را «شيخ الاسلام» بداند، كافر است.( بدر الطالع، ج 2، ص 260)

ابن حجر مكّى(از بزرگان اهل سنت) ابن تيميّه را گمراه و گمراه‏گر می ‏شمارد

ابن حجر مكّى متوفّاى 974، از دانشمندان بزرگ اهل سنّت، در باره ابن تيميّه می ‏نويسد:
خدا او را خوار، گمراه، كور و كر گردانيده است و پيشوايان اهل سنّت و معاصرين وى از شافعى‏ها، مالكى‏ها وحنفى‏ها، بر فساد افكار و اقوال او تصريح دارند ... سخنان ابن‏تيميّه فاقد ارزش بوده و او فردى بدعت‏گذار، گمراه، گمراه‏گر و غيرمعتدل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نمايد و ما را از شرّ عقيده و راه و رسم وى حفظ نمايد. (الفتاوى الحديثه، ص 86.)

قاضى شافعى(از بزرگان اهل سنت) پيروان ابن تيميّه را مهدور الدم می ‏داند

ابن حجر عسقلانى متوفّاى 852 و شوكانى متوفّاى 1255، دو تن از عالمان بزرگ اهل سنّت مى‏نويسند: قاضى شافعى دمشق دستور داد كه در دمشق اعلام كنند كه: هر كس معتقد به عقايد ابن تيميّه باشد، خون و مالش حلال است. (الدرر الكامنة، ج 1، ص 147؛ البدر الطالع، ج 1، ص 67 و مرآة الجنان، ج 2، ص 242)

حصنى دمشقى (از بزرگان اهل سنت) ابن تيميّه را زنديق می ‏داند

حصنى دمشقى مى‏نويسد: ابن تيميّه‏اى را كه درياى علم توصيف مى‏كنند، برخى از پيشوايان، او را زنديق (ملحد) مطلق مى‏شمارند.
علّت گفتار بعضى از پيشوايان هم اين است كه تمام آثار علمى ابن تيميّه را بررسى كرده و به اعتقاد صحيحى برنخورده است؛ مگر اين كه وى در موارد متعدّد برخى از مسلمانان را تكفير مى‏كند و برخى ديگر را گمراه مى‏داند.
با اين كه كتاب‏هاى وى آميخته به تشبيه حقّ به مخلوقات و تجسيم ذات بارى تعالى و هم چنين جسارت به ساحت مقدّس رسول اكرم [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] و شيخين و تكفير عبد اللّه بن عباس است.
وى ابن عباس را ملحد و عبد اللّه عمر را مجرم، گمراه و بدعت گذار مى‏داند، اين سخنان ناروا را در كتاب الصراط المستقيم خود بيان كرده است(دفع الشبه عن الرسول، تحقيق جماعة من العلماء، ص 125)
حصنى دمشقى در جاى ديگر مى‏نويسد:
ابن تيميّه گفته است: هر كس به مرده و يا فرد دور از نظر استغاثه كند ... ظالم، گمراه و مشرك است.
از اين سخن ابن تيميّه، بدن انسان مى‏لرزد، اين سخن، پيش از زنديق حرّان، ابن تيميّه از دهان كسى در هيچ زمان و هيچ مكانى بيرون نيامده است. اين زنديق نادان و خشك، داستان عمر را وسيله‏اى براى رسيدن به نيّت ناپاكش در بى‏اعتنايى به ساحت حضرت رسول اكرم، سيّد اوّلين و آخرين، قرار داده و با اين سخنان بى‏اساس، مقام و منزلت آن حضرت را در دنيا پايين آورده است و مدّعى شده است كه حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بين رفته است. اين عقيده به يقين كفر و در واقع زندقه و نفاق است. (دفع الشبه عن الرسول، ص 131)

سُبْكى،(از بزرگان اهل سنت) ابن تيميّه را بدعت گذار می داند

سُبكى متوفّاى سال 756 هجرى، از دانشمندان پرآوازه اهل سنّت و معاصر ابن تيميّه مى‏نويسد:
او در پوشش پيروى از كتاب و سنّت، در عقايد اسلامى بدعت گذاشت و اركان اسلام را درهم شكست. او با اتّفاق مسلمانان به مخالفت برخاست و سخنى گفت كه لازمه آن جسمانى بودن خدا و مركّب بودن ذات اوست، تا آن جا كه ازلى بودن عالَم را ملتزم شد و با اين سخنان حتّى از 73 فرقه نيز بيرون رفت(طبقات الشافعيّه، ج 9، ص 253؛ السيف الصقيل، ص 177 و الدرّة المضيئة فى الردّ على ابن تيميّه، ص 5)

ابن حجر(از بزرگان اهل سنت) و نسبت نفاق به ابن تيميّه

ابن حجر عسقلانى كه از اركان علمى و حافظ على الاطلاق اهل سنّت به شمار مى‏رود در باره ابن تيميّه مى‏نويسد:
بزرگان اهل سنّت در باره ابن تيميّه نظريّه‏هاى مختلفى دارند، بعضى معتقدند كه وى قائل به تجسيم است؛ زيرا او در كتاب العقيدة الحمويّة براى خداوند تعالى دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر كرده است. و بعضى به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كه اين نيز تنقيص مقام نبوّت و مخالفت با عظمت حضرت به حساب مى‏آيد، وى را زنديق و بى دين دانسته‏اند.
و بعضى به جهت سخنان زشتى كه در باره على[ عليه‏السلام ]بيان داشته وى را منافق دانسته‏اند. چون وى گفته است: على بن ابى طالب[ عليه‏السلام ] بارها براى به‏دست آوردن خلافت تلاش كرد، ولى كسى او را يارى نكرد، جنگ‏هاى او براى ديانت خواهى نبود، بلكه براى رياست طلبى بود. اسلام ابوبكر، از اسلام على[ عليه‏السلام ] كه در دوران طفوليّت صورت گرفته باارزش‏تر است و هم‏چنين خواستگارى على[ عليه‏السلام ]از دختر ابو جهل، نقص بزرگى براى وى به‏شمار مى‏رود.
تمامى اين سخنان نشانه نفاق اوست، چون پيامبر گرامى [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] به على[ عليه‏السلام ] فرموده است: جز منافق كسى تو را دشمن نمى‏دارد. (الدرر الكامنة فى أعيان المائة الثامنة، ج 1، ص 155).

ذهبى( از بزرگان اهل سنت) پيروان ابن تيميه را بيگانه، فرومايه و مكّار می ‏داند

ذهبى متوفّاى 774، دانشمند بلند آوازه اهل سنّت كه خود همانند ابن تيميّه، حنبلى مذهب بود و در علم حديث و رجال سرآمد عصر خويش بود، در نامه‏اى خطاب به وى می ‏نويسد:
يا خيبة! من اتّبعك فإنّه معرض للزندقة والإنحلال ... فهل معظم أتباعك إلاّ قعيد مربوط، خفيف العقل، أو عاميّ، كذّاب، بليد الذهن، أو غريب واجم قويّ المكر، أو ناشف صالح عديم الفهم، فإن لم تصدّقنى ففتّشهم وزِنْهم بالعدل ... ؛
اى بى‏چاره! آنان كه از تو متابعت مى‏كنند در پرتگاه زندقه و كفر و نابودى قرار دارند ... نه اين است كه عمده پيروان تو عقب مانده، گوشه گير، سبك عقل، عوام، دروغ‏گو، كودن، بيگانه، فرومايه، مكّار، خشك، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند. اگر سخن مرا قبول ندارى آنان را امتحان كن و با مقياس عدالت بسنج.
تا آن جا كه مى‏نويسد:
گمان نمى‏كنم تو سخن مرا قبول كنى! و به نصيحت‏هاى من گوش فرا دهى! تو با من كه دوستت هستم اين چنين برخورد مى‏كنى پس با دشمنانت چه خواهى كرد؟ به خدا سوگند، در ميان دشمنانت، افراد صالح و شايسته و عاقل و دانشور فراوانند، چنان كه در ميان دوستان تو افراد آلوده، دروغ‏گو، نادان و بی عار زياد به چشم می ‏خورند.( الإعلان بالتوبيخ، ص 77 و تكملة السيف الصقيل، ص 218.)

 

مصطفی دیدا بازدید : 1 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
 خطر افزايش جمعيت وهابيت در ايران

در اين زمينه حدودا ۶۰ فتوا از علماي وهابي در كتاب مجموع فتاوي دارللجنه علماي مكه و مدينه در مورد مشرك بودن شيعه و لزوم قتل شيعيان صادر شده است. نكته ديگري نيز مي‌تواند مسئله را تبيين كند.



به گزارش شيعه آنلاين،‌ بررسي‌هاي انجام شده و برخي آمار موجود حاكي از رشد و افزايش تعجب برانگيز تعداد پيروان فرقه ضاله وهابيت در شهرهاي مختلف جمهوري اسلامي ايران دارد. در همين راستا دكتر «علوي» استاد دانشگاه مشهد نيز در تماس با پايگاه حفا آماري تأسف انگيز از افزايش بي‌سابقه جمعيت فرقه ضاله شيعه ستيز خبر داد.

پس از درج شدن اخباري مبني بر انتقاد برخي مسئولان از افزايش جمعيت كشور، اين استاد دانشگاه مشهد در اين تماس با ارائه آماري از رشد جمعيت وهابي و مقايسه آن با شيعيان گفت: پس از تبليغ كاهش جمعيت توسط دولت وقت، عالمان سني تبليغ افزايش جمعيت براي رسيدن به اكثريت را شعار خود قرار دادند و تا امروز نتايج زيادي به دست آورده اند:

۱- امروزه به صورت رسمي و غيررسمي تبليغ مي‌كنند كه حداقل دو زن و بيست بچه داشته باشيد. خودشان در سخنراني‌ها تصريح مي‌كنند كه با اين كار مي‌خواهند به مرحله‌اي برسند كه ايران به كشوري سني مذهب تبديل شود. اگر فقط يك بار به سيستان و بلوچستان مراجعه فرماييد خواهيد ديد كه تبليغ چهار زن گرفتن و تكثير نسل چقدر بين اهل تسنن مشهور و مورد عمل است.

۲- نرخ رشد جمعيت در برخي مناطق سني كه اطلاع دارم 7% است اما در مناطق شيعي بين 1% تا 3/1% است. در برخي روستاهاي مختلط نشين (شيعه و سني نشين) وضع فاجعه بارتر است. مثلا روستايي را سراغ داريم كه در گذشته 65% آن را شيعيان و 35% را سني‌ها تشكيل مي‌دادند اما امروزه 86% را سني‌ها تشكيل مي‌دهند.

۳- مهاجرت اهل سنت سرريز شده از شهرهاي خود به شهرهاي شيعه نشين براي تغيير بافت جمعيتي نيز انكار ناپذير است. در شهرهاي فراواني، مناطق بلوچ نشين تشكيل شده است در حتي در گرگان - رشت و مشهد، چه رسد به شهرهايي مانند بيرجند، كرمان و غيره.

۴- ممكن است سوال شود: اهل سنت هميشه حاكمان مسلمان را «ولي الامر» دانسته و اطاعت از آنان را واجب مي‌دانستند، چگونه بر عليه سياست‌هاي دولت مقابله كردند؟ جواب كاملا روشن است زيرا سني‌ها به مرور زمان از سني به وهابي تبديل شدند و وهابي‌ها اطاعت از حاكم شيعه را حرام، كشتن شيعه را واجب و استتفاده از هر ابزاري براي مقابله با شيعيان را مباح و باعث ثواب مي‌دانند.

ناگفته نماند در اين زمينه حدودا ۶۰ فتوا از علماي وهابي در كتاب مجموع فتاوي دارللجنه علماي مكه و مدينه در مورد مشرك بودن شيعه و لزوم قتل شيعيان صادر شده است. نكته ديگري نيز مي‌تواند مسئله را تبيين كند. تا سال ۱۳۸۲ عمده حملات عليه شيعيان در سيستان و بلوچستان با بمب‌هاي صوتي صورت گرفتند اما از ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۸ همه حملات انفجاري بودند و اين از پيامدهاي تبليغات وهابيت بين سني‌ها بود. از سال ۱۳۸۸ به بعد نيز حملات انتحاري شده‌اند يعني وهابي به خود بمب مي‌بندد و به اميد رسيدن به ثواب با كشتن شيعيان خود را بين شيعيان منفجر مي‌كند.

گفتني است در يكي از شهرك‌هاي مشهد دو مدرسه وجود دارد. دبستان و راهنمايي دخترانه و نيز دبيرستان دخترانه. دبيرستان دخترانه ۸۰% شيعه و ۲۰% سني دارد اما دبستان و ابتدايي دخترانه ۸۰% سني و ۲۰% شيعه. راز اين اختلاف چيست؟ از زماني كه كنترل جمعيت در كشور باب شد و شيعيان كم فرزندي را پيشه خود كرده و سني‌ها افزايش جمعيت را شعار خود قرار دادند، فرزندان بيشتري در بين اهل سنت به دنيا آمدند و آنها هم اينك در سن تا ۱۳- ۱۴ سالگي هستند لذا همگي در مدرسه ابتدايي و راهنمايي درس مي‌خوانند اما سه سال بعد كه بزرگتر مي‌شوند به دبيرستان خواهند رفت و دبيرستان نيز تركيب ۸۰% سني خواهد يافت و شيعيان ۲۰% ابتدايي اقليتي در دبيرستان خواهند شد.
مصطفی دیدا بازدید : 1 چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

وحشیانه‌ترین جنایت وهابیت ؛ماجرای ازدواج اجباری نوعروس ایرانی با مرد وهابی!!

وحشیانه‌ترین جنایت وهابیت ؛ماجرای ازدواج اجباری نوعروس ایرانی با مرد وهابی!!
هرچه خواستم مقاومت کنم و فریاد بزنم، دیگر فایده‌ای نداشت. ناخودآگاه شروع کردم به اشک ریختن. کل ماجرایی که قرار بود تا دقایقی دیگر بر سر من و همسرم رخ دهد از جلوی دیدگانم گذشت...


به گزارش شیعه آنلاین، مرد میانسالی از شهر شیراز که خواست نامش فاش نشود،ماجرای تلخ سفر خود و همسرش به سرزمین وهابیت را چنین بازگو کرد: سال 1362، به همراه همسرم برای گذراندن ماه عسل و ادای حج عمره، راهی عربستان شدیم. چهارمین روز حضورمان در شهر مکه مکرمه، با همسرم قرار گذاشتیم به دیدن مناطق اطراف مکه برویم. برای این کار یک تاکسی دربست گرفتیمبعد از سه چهار ساعت گردش، راننده تاکسی ما را به یک رستوران سنتی برد تا ناهار بخوریم. به رغم اینکه از ظاهر وهابی‌گونه آقای راننده خوشم نمی‌آمد اما به وظیفه انسانی خود عمل کرده و او را نیز به ناهار دعوت کردم. در میز کناری ما نشست و غذای خود را با سرعت تمام کرده و اجازه گرفت تا در ماشین منتظر بماند. وقتی ناهارمان تمام شد و از رستوران خارج شدیم، دیدم در کنار کیوسک تلفنی که در مقابل رستوران قرار داشت ایستاده و دارد تلفن حرف می‌زند.
تا ما را دید، با دست اشاره کرد که سوار شوید، یک دقیقه دیگر می‌آیم. رفتارش خیلی طبیعی بود. مدتی نگذشت که آمد و باز هم به حرکت در آمدیم. با زبان عربی و لهجه غلیظ خود به من فهماند که می‌خواهد ما را به منطقه‌ای زیبا و دیدنی ببرد. سرم را به نشانه موافقت تکان دادم. حدود نیم ساعت در راه بودیم. حس خوبی نداشتم اما گذاشتم به حساب هوای گرم و آفتاب سوزان عربستان. ناگهان به منطقه‌ای پر از نخل رسیدیم. تاکسی را در مقابل یک باغ نسبتا بزرگی که جلوی درب ورودی آن مردی با چهره بسیار زشت وهابییون ایستاده بود، نگه داشت. آن مرد وهابی تا راننده تاکسی را دید، درب را باز کرد
تا خواستم از راننده بپرسم ما را به کجا می‌بری، وارد باغ شدیم. حدود 50 متر که جلو رفتیم، تاکسی را جلوی ویلایی که در آن باغ بود نگه داشت و با اشاره از من خواست تا با او پیاده شوم. با اینکه نمی‌دانستم که قرار است به کجا بروم ناخودآگاه پیاده شدم و به داخل ویلا رفتیم. درب را که بست، سه مرد سیاه چهره به سمت من حمله‌ ور شده و دست و پاهایم را بستند و روی دهانم را چسب زدند. هرچه خواستم مقاومت کنم و فریاد بزنم، دیگر فایده‌ای نداشت. ناخودآگاه شروع کردم به اشک ریختن. کل ماجرایی که قرار بود تا دقایقی دیگر بر سر من و همسرم رخ دهد از جلوی دیدگانم گذشت. فشارم افتاد و از حال رفتم و دیگر نفهمیدم چه شد.
بلند شدم خودم را در یکی از درمانگاه‌های مکه یافتم. هرچه داد می‌زدم و سراغ همسرم را می‌گرفتم، هیچ کس به من محل نمی‌داد و فکر می‌کردند که از درد دارم فریاد می‌زنم برای همین به من مسکن ‌زدند. یکی دو روز بعد، یکی از پرستاران به همراه مردی افغانی که فارسی بلد بود پیش من آمدند. ماجرا را برای مرد افغانی گفتم و از او خواستم تا مرا کمک کند. او گفت: من فقط می‌توانم برای خروجت از اینجا به تو کمک کنم. خوشبختانه چون دلارهایی که در جیبم بود را نزده بودند، توانستم مخارج درمانگاه را بپردازم. وقتی خارج شدم به همراه همان مرد افغانی به مرکز پلیس رفتیم و بعد از کلی توضیح دادن، گفتند هیچ کاری از دست ما بر نمی‌آید.
آنقدر ماجرا برایم غیرقابل باور بود، حتی به ذهنم نیامد که با سفارت جمهوری اسلامی ایران ارتباط برقرار کنمفورا بلیط برگشت را هماهنگ کردم و به ایران بازگشتم و بعد از شیراز به تهران رفتم و به سفارت سعودی مراجعه کردم اما بعد از اینکه یکی دو هفته مرا دواندند، باز هم جوابی دریافت نکردم. دیگر داستان کاملا برایم روشن شده بود. می‌دانستم آن وهابییونی که چنین رفتاری با من داشتند، چه بلایی سر همسرم آورده‌اند.
سال‌ها از آن ماجرای فراموش نشدنی و تلخ گذشت. سال 1386 به سفر حج واجب مشرف شدم. نزدیک خانه خدا ایستاده بودم که ناگهان زن نقاب‌داری که کودکی در بغل داشت، به من نزدیک شد و گفتسلام، علی آقا؟! با سکوت به او نگاه کردم، چند لحظه بعد گفتم: شما عربید؟ نقاب را بالا زد. همسرم  را دیدم که دارد اشک می‌ریزد. زبانم بند آمدناخودآگاه شروع کردم به اشک ریختن. نفسم بالا نمی‌آمد. حدود پنج دقیقه سکوت کردیم. بعد شروع کرد به حرف زدن
گفت: آن روز بعد از اینکه داخل ویلا رفتی، راننده آمد و مرا صدا کرد. فکر کردم می‌خواهد مرا پیش تو ببرد. وقتی وارد ویلا شدم دست و پای مرا بستند. هرچه فریاد زدم و گریه کردم فایده نداشت. آنها بدون توجه به من، با هم حرف می‌زدند. ناگهان یکی از آنان فریاد زد. حس کردم دارند با هم دعوا می‌کنند. کمی خوشحال شدم. گفتم شاید عذاب وجدان گرفته‌اند. نیم ساعت طول نکشید، یک شیخ وهابی آمد و خطبه طلاق مرا جاری کرد و همانجا مرا به عقد یکی از آن سه نفر درآورد. باورم نمی‌شدبه زور مرا سوار ماشین کرد و به خانه دیگری که در آن دو خدمتکار فیلیپینی بود، برد. از آن روز به بعد اجازه نداشتم از خانه خارج شوم. فهمیدم که ناخواسته زن آن مرد شده‌ام.
هیچ کاری از دستم برنمی‌آمد. آن دو خدمتکار مرا دقیقا زیرنظر گرفته بودند برای همین نمی‌توانستم کاری بکنمالان این بچه را هم که می‌بینی چهارمین فرزند من است. پدرش او را «عثمان» نامیده. بزرگ تر از این هم دو پسر به نام «فهد» و «عمر» و یک دختر به نام «حفصه» دارم. من نمی‌دانم .. 
سکوت کرد، در حالی که هنوز اشک می‌ریخت چند لحظه در چشمانم خیره شد و بعد فرزندش را بغل کرد و رفت. آنقدر بهت زده شده بودم که حتی دنبالش هم نرفتم...
مصطفی دیدا بازدید : 1 چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
وهابیون در کمین دختران شیعه ایرانی!

 

در حالیکه هر از چندگاهی پخش اخباری در رسانه ها حاکیست که وهابیون در کشورهای مختلف جهان با ازدواج با دختران آن کشورها در حال ازدیاد جمعیت خود هستند اما این موضوع در کشور خودمان ایران به شدت در حال افزایش هست.

به گزارش زاهدان پرس وهابیون که در سراسر جهان در کشورهای همچون روسیه و کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق مانند تاجیکستان ، ازبکستان، قزاقستان، آذربایجان، تاتارستان، گرجستان، چچن، بلاروس و حتی بلغارستان، رومانی، اوکراین در حال تبلیغ عقاید انحرافی وهابیت هستند ؛ همزمان سیاست ازدیاد جمعیت فرقه خود را با ازدواج با دختران آن کشورها به شدت در حال پگیری هستند.

اما در این میان وهابیون کشورهای شیعه را نیز مورد توجه ویژه قرار داده اند بطوریکه بعد از ایران کشوری همچون جمهوری آذربایجان را که پیش از 85 درصد جمعیت شیعه دارد در حال حاضر بیشتر  از دیگر کشورهای جدا شده از شوروی سابق مورد تهاجم اعتقادی وهابیون قرار گرفته است.

وهابیون در طی سالهای اخیر همچنین در بعضی از استانهای ایران سرمایه گذاری بیشتری کرده اند بطوریکه در حال حاضر استان سیستان و بلوچستان و استانهای همجوارش در این سالها بیشترین میزان رشد جمعیتی وهابی را داشته است.

وهابیون هم اینک در استانهای همچون خراسان جنوبی ، خراسان شمالی ، فارس ، گلستان افزایش جمعیتی قابل توجه ای داشته و در این میان در سالهای اخیر جمعیت قابل توجه ای از آنها نیز به استان تهران علی الخصوص به شهر کرج مهاجرت کرده اند.

این در حالیست که وهابیون رشد جمعیتی خود را در استانهای غیر سنی نشین و مذهبی با ازدواج با دختران شیعه این مناطق به عنوان یک استراتژی درازمدت برای ازدیاد جمعیت فرقه وهابیت در ایران دنبال می کنند.

وهابیون با پشتوانه دلارهای نفتی بعضی از  کشورهای عربی علی الخصوص عربستان با وسوسه ثروت خود دختران شیعه را علاقه مند به ازدواج کرده و بعد از ازدواج  آنها را  مجبور به گرویدن به آیین وهابیت می کنند.

بسیاری از این دختران به خاطر عقائد خشک وهابیت به شدت از ازدواج خود پشیمان می شوند اما این در حالیست که بسیاری از اینها بعد از ازدواج دیگر موفق به طلاق نمی شوند و سالها باید با این وضیعت بسازند و بسوزند.

یکی از این نمونه ازدواج ها ، ازدواج عبدالحمید ریگی بردار عبدالمالک با یکی از دختران شیعه تهرانی بود که سرگذشت این ازدواج در رسانه ها زنگ هشداری جدی درباره سرنوشت ازدواج وهابیون با دختران شیعه ایرانی محسوب می شود.

مصطفی دیدا بازدید : 1 پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

» وهابی ها در ایران چه می کنند؟؟!!! | 4.19 امتیار شما به این مطلب: بی انصافی است اگر فرقه افراطی و تکفیری وهابیت را به اهل سنت نسبت دهیم. وهابیت یک مرام عقیدتی است و هیچ ارتباطی به مذاهب شافعی، مالکی، حنبلی و حنفی ندارد. اینها مذاهبی فقهی هستند در حالی که وهابیت، یک مرام تکفیری عقیدتی است. اگر چه اهل سنت ایران ، صدها سال است در کنار اهل تشیع تعامل متقابل احترام آمیزی دارند اما طی چند سال اخیر تحرکاتی در برخی مناطق سنی نشین برای ایجاد تقابل با شیعه از طریق آموزه های وهابیت آغاز شده که اخیرا” این تحرکات رشد فزاینده ای گرفته است. نکته جالب اینکه همزمان با این حرکت های افراطی گرایانه به نام اهل سنت ، هر از چند گاهی ، جزوات و کتب حاوی اهانت به باورهای اهل سنت از جانب برخی گروه های خاص که اتفاقا” با نظام شیعی ایران در تقابل هستند توزیع می شود که این دو حرکت به صورت مکمل یکدیگر در ایجاد تقابل سنی و شیعه عمل می کنند.   


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 118
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 28
  • بازدید ماه : 28
  • بازدید سال : 36
  • بازدید کلی : 788