loading...
مصطفی دیدا
مصطفی دیدا بازدید : 5 شنبه 03 خرداد 1393 نظرات (2)


                                                    آتشی سوزان!

    از جمله تناقضات رهبر بهائیان این است که وی در لوح احمد به پیروانش دستور می دهد که نسبت به هر کسی که حسینعلی نوری را به عنوان رهبر این فذقه نوظهور نپذریفته با او مخالفت کرده و با آنها همانند آتشی سوزنده باشند.

    حسینعلی بهاء در کتاب ادعیه حضرت محبوب صفحه 196 سطر 9 به احمد که از مریدان وی می باشد چنین می نویسد: « کن کشعلة النار لأعدائی و کوثر البقاء لأحبائی ». یعنی باش تو مانند شعله آتش برای دشمنان من و کوثر بقا باش نسبت به دوستان من.

     بهائیت از طرفی درتعالیم خود از الفت و محبت دم می زنند و از این طرف با آنهائی که حسینعلی نوری را بعنوان پیامبر قبول نکردند نه تنها با آنها مخالفت کنید بلکه مثل آتشی که همه چیز را از بین می برد، تمام مخالفین بهاء را نابود کنید. این است شعار حسینعلی که
عاشروا مع الادیان بالروح والریحان. می بینید که آنها در شعار دادن گوی سبقت را از دیگران ربوده اند اما در عمل اولین ناقضین شعارهای خود بشمار می روند.

مصطفی دیدا بازدید : 5 شنبه 03 خرداد 1393 نظرات (0)

عقايد بهاييت: به چند مورد از عقايد آنها اشاره مى‏شود.
1- اين فرقه مى‏گويد، سيد على محمد باب امام زمان است كه ظهور كرده و با ظهور او اسلام پايان گرفته و اينك دين جديد ظهور كرده و مردم بايد همگى بهايى شوند، (شخصيت و انديشه‏هاى كاشف الغطاء كتاب (الايات البينات) به كوشش دكتر احمد بهشتى، ص 109، كانون نشر انديشه اسلامى)
2- پنهان كردن دينشان را ضرورى مى‏دانند به اصطلاح قائل به تقيه هستند.
3- روزه نوزده روز است قبل از عيد شروع و به عيد نوروز ختم مى‏شود.
4- نماز جماعت باطل است مگر در نماز ميت.
5- قبله آنها مرقد بهاءالله است در عكا.
6- حج براى مردان واجب است و بر زنان واجب نيست، آن هم (حج) در خانه‏اى است كه بهاء در آن اقامت داشته، يا در خانه‏اى كه سيد على محمد باب در شيراز در آن سكنى داشته است به جا آورده مى‏شود.
7- چند تا اعياد دارند:
- عيد ولادت باب، اول محرم.
- عيد ولايت بهاء، دوم محرم.
- عيد اعلان دعوت باب، پنجم جمادى.
- عيد نوروز، (المدخل الى دراسة الاديان والمذاهب، العميد عبدالرزاق محمد اسود، ج 3، صص 311 - 308، انتشارات الدار العربية للموسوعات).
8- نماز پنج تكبير دارد ودر دو وقت خوانده مى‏شود يكى هنگام تولد و يكى هم هنگام مرگ. و مطهرات پنج تا است: آب، هوا، آتش، خاك، بيان. همه چيز نجس است مگر آنچه آيه (الله اطهر) بر آن خوانده شود و عبادتگاه‏ها طبق وصيت بهاء بايد از نه كناره و يك گنبد تشكيل بشود و اين عبادتگاه‏ها در فرانكفورت در آلمان و سيدنى در استراليا و كامپالا در اوگاندا، ليميت در شيكاگو و پاناما سيتى در پاناما و دهلى نو در هندوستان است، (شخصيت و انديشه‏هاى كاشف‏الغطاء، ص 111 و 139، دكتر احمد بهشتى).

مصطفی دیدا بازدید : 1 جمعه 02 خرداد 1393 نظرات (0)

مرحوم حاج حمید نمازی از پیشتازان عرصه مبارزه با فرق انحرافی

مرحوم حاج حمید نمازی از پیشتازان عرصه مبارزه با فرق انحرافی
وی در سه دهه اخیر با انتشار مجموعه‌ مقالات و همچنین سخنرانی‌های متعدد، نقش بسیار فعالی در نقد جریان‌های معاند ، فرقه های ضاله ( خصوصا بهائیت ) ، ضد انقلاب و وارداتی فرهنگی به ویژه در فتنه 88 ایفا کرد
مصطفی دیدا بازدید : 1 پنجشنبه 01 خرداد 1393 نظرات (0)

                        


                                       دزدیدن نماز 9 رکعتی!

 

     از جمله احکامی که حسینعلی نوری برای کیش باطل خود آورد خواندن نماز است. اما این نماز را باید چطور بجا آورد آیا مانند نماز مسلمانان صبح 2 رکعت است و ظهر 4 و عصر هم 4 رکعت است و مغرب 3 رکعت و عشاء 4 رکعت است یا نه؟


     حسینعلی در کتاب اقدس صفحه 3 سطر 15 می نویسد: « قد کتب علیکم الصلاة تسع رکعات لله منزل الآیات حین الزوال و فی البکور والآصال» یعنی واجب شده برای شما نماز 9 رکعتی که باید بخوانید، اما وقتی از عبدالبهاء می پرسند این نماز 9 رکعتی  چگونه است و به چه سبکی باید خواند جواب عجیبی می دهد.


     وی می گوید: نماز 9 رکعتی و بعضی احکام دیگر را برادرم محمد علی افندی وصی دوم میرزا حسینعلی دزدیده است! شاید خوانندگان عزیز ندانند که این محمد علی همان کسی است که پدرش حسینعلی در لوح عهدی که وصیتنامه اش می باشد اول عبدالبهاء را به جانشینی انتخاب کرد بعد از او هم همین محمد علی را که عبدالبهاء وقتی بریاست رسید همین برادرش را از جانشینی محروم کرد.


     عبدالبهاء در هنگام مرگ چون فرزند پسر نداشت نوه دختری خود شوقی ربانی را به جانشینی خود برگزید این در حالی بود که برادرش محمد علی افندی زنده بود و طبق وصیت حسینعلی، جانشینی به محمد علی می رسید. اما عبدالبهاء او را کنار زد و نوه اش را جانشین خود کرد و لذا برادرش با او دشمن شد.


     در مورد نماز که از عبدالبهاء می پرسند چگونه نماز 9 رکعتی را بخوانیم می گوید: نماز 9 رکعتی و بعضی احکام دیگر را برادرم محمد علی افندی دزدیده است! واقعاً جای خنده دارد که نماز الهی که حضرت خدا آورده توسط فرزندش دزدیده شده و ناپدید گشت و بهائیان حیران و سرگردان نمی دانند چه کنند.

 

مصطفی دیدا بازدید : 1 چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
 " خاطرات حسین فلا‌ح "

حجت مسلمانی من‌

مسلمان شدن من چند دلیل داشت، اول این که بسیاری از دوستان من مسلمان بودند من هم دوست داشتم مثل آنها آزاد باشم. نه این که در چنبره و حصار تشکیلات بهائیت باشم. در دوران انقلاب من حدودا یازده، دوازده ساله بودم بعد از آن هم که جنگ پیش آمد مسلمانان را می‌دیدم که چطور خالصانه به دین، ملت و وطن خود عشق می‌ورزند. من هم دوست داشتم مثل آنها باشم، دوم این که سوالات زیادی در ذهنم نسبت به بهائیت وجود داشت، افکار و عقاید مسلمانان با عقاید ما خیلی فرق داشت. رفتار مسلمان‌ها خیلی بهتر و آزادانه‌تر از ما بود. گرچه طبق تعالیم فرقه‌ای،ما خود را برتر از آنها می‌دانستیم. با این وجود سوالاتی برایم پیش می‌آمد! لذا از مسوولانمان یعنی همان کسانی که جزء محفل (خادمین) بودند، می‌پرسیدم. عکس‌العمل آنها در مقابل سوالات جزیی من تند و پرخاشگرانه بود…. همین سوالات مرا بیشتر تشویق می‌کرد که تحقیقات خود را دنبال کنم و عاقبت به همراه همسر سابقم پس از تحقیقات و مطالعات زیاد، پی به بطالت و ساختگی بودن بهائیت بردیم و مسلمان شدیم.

مصطفی دیدا بازدید : 1 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)


آدمکشی ، قتل و کشتار کار اصلی بهائیان

آدمکشی ، قتل ، ترور و قساوت را از اولين روزهاي پيدايش بابي‌گري در ميان اعضاي اين فرقه مي‌توان ديد. به‌نوشته فريدون آدميت، بابي‌ها در جريان شورش‌هاي خود در دوران ناصري، با مردم و نيروهاي دولتي رفتاري سبعانه داشتند و «اسيران جنگي» را «دست و پا مي‌بريدند و به آتش مي‌سوختند.» قساوت و سبعيت فوق‌الذکر را در ماجراي قتل شهيد ثالث (حاج ملا محمد تقي برغاني، 17 ذيقعده 1263ق.)، عمو و پدر همسر قرةالعين، نيز به‌روشني مي‌توان مشاهده کرد.

قتل های انجام شده توسط بهاییان را می توان به پنج گروه مي‌توان تقسيم کرد: اوّل، قتل‌هاي سياسي؛ دوّم، قتل برخي شخصيت‌هاي مسلمان که تداوم حيات ايشان براي بهائيت مضر بود؛‌ سوم، قتل بابيان مخالف دستگاه ميرزا حسينعلي نوري (به‌طور عمده ازلي‌ها)؛ چهارم،‌ قتل بهائياني که از برخي اسرار مطلع بودند يا به دلايلي تداوم حيات ايشان مصلحت نبود؛ پنجم، قتل بنا به اغراض شخصي سران فرقه بهائي.

مصطفی دیدا بازدید : 1 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

بهائیان همواره در عرصه های حقوق بشری یکی از سوژه های تبلیغاتی دنیای غرب علیه ایران بوده اند گویا این جماعت، مظلومان و ساکتان تاریخ بوده و در حق انها ظلمی بزرگ رقم خورده است اما آنچه کمتر مورد بررسی و توجه قرار گرفته اعمال شنیع این فرقه در قالب ترور، آدمکشی، قتل و کشتار بوده است .



 به گزارش نامه به نقل از   مشرق؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، بهائیان همواره در عرصه های حقوق بشری یکی از سوژه های تبلیغاتی دنیای غرب علیه جمهوری اسلامی بوده اند گویا این جماعت ،مظلومان و ساکتان تاریخ ایران بوده و در حق انها ظلمی بزرگ رقم خورده است شاید تاکنون فکر می کردید بهائیت ، یکی از فرقه های انحرافی است و توسط کانونهای استعماری ایجاد شده است .

سرسپردگی این دین ساختگی و انحرافی جای سوال و شک ندارد اما آنچه کمتر مورد بررسی و توجه قرار گرفته است اعمال شنیع این فرقه در قالب ترور ، آدمکشی ، قتل و کشتار بوده است . در این گزارش مروری بر اعمال تروریستی این گروه خواهیم داشت.


« فرقه شیخیه » ریشه اصلی بهائیت

ریشه اصلی بهائیت را باید در فرقه ای با نام « شیخیه » جست و جو کرد این فرقه توسط فردی با نام شیخ احمد احسائی پایه گذاری شد.

شیخ احمد ، در سال ۱۱۷۵ ه.ق و به قولی ۱۱۶۶ ه.ق در آبادی احساء واقع در کشور عربستان کنونی بدنیا آمد ، پس از تحصیلات اولیه با فرقه صوفیه رابطه پیدا کرد و کم کم روحیه صوفیه گر ی در او پیدا شد .

او بر اساس پیشینه فکری صوفی منشی در عین حال که شیعه بوداعتقاد بر ۴ اصل داشت که عبارت بودند از:

1- خدا ۲- پیامبر ۳- امام ۴- باب امام (واسطه بین امام ومردم) او مدعی شد که من نائب و باب خاص امام زمان هستم و در اواخر عمر یکی از شاگردانش به نام سید کاظم رشتی را جانشین خود معرفی کرد.




بهائیت

یکی از مدعیان جانشینی سید کاظم رشتی، علی محمد شیرازی معروف به سید باب بود او در روز اول محرم ۱۲۳۵ ه.ق در شیراز متولد شد . پدرش در سن کودکی او از دنیا رفت و او تحت کفالت مادرش فاطمه بگم و دایی خود سید علی درآمد.او توسط دایی اش در سن کودکی به مکتب شیخ محمد عابد که او نیز شیخی مسلک بود فرستاده شد ولی پیروان باب برخلاف مدارک بسیار زیادی اصرار دارند او را درس نخوانده و اُمّی قلمداد کنند. او در سن ۱۹ سالگی همراه دایی اش به بوشهر و از آنجا عازم کربلا شدو در کلاس درس سید کاظم رشتی شرکت نمود بعداز مدتی به شیراز بازگشت و در شب جمعه ۵ جمادی الاول ۱۲۶۰ ه.ق در ۲۵ سالگی ادعای بابیت کرد ، که این زمان بعنوان مبداء تاریخ بابیان موسوم به «تاریخ بدیع» شمرده می‌شود، و در 27 شعبان 1266/ 9 ژوئیه 1850 به قتل رسید. 



او ابتدا خود را «باب امام زمان» (عج) خواند، سپس خود امام زمان و سرانجام مدعی نسخ اسلام و نزول دینی جدید شد. از اینرو، مسلمانان، حتی اهل تسنن، بهائیان را جزو فرق اسلامی بشمار نمی‌آورند.


مصطفی دیدا بازدید : 1 چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

 

                                                                                              

پیوند بهائیت با صهیونیسم

در چند سال گذشته از گوشه و کنار کشور خبرهای خلاف انتظاری در مورد فعالیتهای فرقه بهائیت شنیده می شود که نمونه آخر آن نامه پراکنی بی پروای این فرقه در داخل کشور با محتوای مظلوم نمایانه است. گویا فشار سازمانهای بین المللی به اصطلاح مدافع حقوق بشر و دولتهای غربی بر دولتمردان ما اثر کرده و آنها را در برخورد با این فرقه دچار تردید و سستی کرده است.پیوند بهائیت با صهیونیسم

با اینهمه، صرف نظر از عقاید خرافی، کفرآمیز و ضداسلامی موجود در بهائیت، واقعیتی که راه هرگونه توجیه و استدلال را برای عدم برخورد قاطع با این فرقه می بندد، پیوند بهائیت با صهیونیسم است که گویا چندان مورد توجه مسئولان کشور قرار ندارد. چه خطری بالاتر از اینکه سرسپردگان اسرائیل نه در فلسطین اشغالی که در بیخ گوش خودمان مشغول به فعالیت باشند و نه تنها با آنها برخورد نشود، بلکه بر اساس برخی شنیده ها، از سوی دستگاههای امنیتی کشور به آنها آزادی عمل داده شود؟

بر همین اساس به بیان شمه ای مختصر از وابستگی فرقه بهائیت به صهیونیسم می پردازیم با این امید که مسئولان امنیتی و قضایی کشور با در نظر داشتن این وابستگی در خشکاندن ریشه های فاسد این فرقه وسواس بیشتری نشان دهند:

1- مرکز فرقه بهائیت و اماکن به اصطلاح زیارتی آن در فلسطین اشغالی و بخصوص شهرهای عکا و حیفا واقع شده است. سالها پیش، بابیان بهایی (بهائیان) جسد علی محمد شیرازی اولین خدا و پیامبر خویش را به اسرائیل منتقل کردند و با همکاری و مساعدت رژیم صهیونیستی بارگاه با شکوهی برای او بنا کردند. در این خصوص اشاره به خبر زیر به نقل از روزنامه کیهان مناسب است:

«سه شنبه اول خرداد 1380 در سالروز رحلت حضرت رسول اکرم(ص) رژیم اشغالگر قدس بار دیگر به جهان اسلام اهانتی گستاخانه نمود. سران رژیم صهیونیستی با راه اندازی جشن و پایکوبی برای تجمعی از فرقه ضاله بهائیت یک ساختمان دویست و پنجاه میلیون دلاری را به عنوان پایگاه جهانی بهائیت در ارتفاع کرمل شهر حیفا افتتاح نمودند.

ساخت این مجموعه عظیم ساختمانی با حمایت مستقیم اسحاق رابین نخست وزیر معدوم رژیم صهیونیستی از سال 1372 و زیر نظر دو بهایی فراری ایرانی به نامهای مهندس حسین امانت و دکتر فریبز صهبا تحت شدیدترین تدابیر امنیتی آغاز شد. این تصمیم پس از برگزاری اجتماع سراسری سال 1992 سران فرقه بهائیت در نیویورک زیر نظر «سیا»، «اینتلجنس سرویس» و «موساد» با هدف ایجاد قوس یا زیارتگاه متناسب با شأن پیامبر دیانت بابی در مدفنش به مسئولان رژیم اشغالگر فلسطین ابلاغ شده بود. ارکستر سمفونیک اسرائیل در این مراسم حاضران را که در میان آنها مسئولان سیاسی، اقتصادی و امنیتی صهیونیستها و برخی چهره های شناخته شده بهائیت در امریکا و اروپا نیز دیده می شدند جهت دعا و نیایش همراهی می کرد!

نکته مهم و قابل توجه در این تجمع، حضور خبرنگاران رادیو و تلویزیونهای مختلف جهان برای ایجاد پوشش علنی صوتی و تصویری افتتاح این کاخ می باشد. از جمله محورهایی که برگزارکنندگان مراسم از کانال این خبرنگاران دنبال می کردند می توان به این موارد اشاره کرد:

- دولت اسرائیل با نهایت افتخار می تواند میزبان همه بهائیان تحت ستم در جهان علی الحصوص بهائیان ساکن در جهان اسلام باشد.

- آثار این دیانت مدرن و پیشرفته که متناسب با جهان توسعه یافته قرن بیست و یکم است به صدها زبان و لهجه جهانی ترجمه و منتشر شده است و می تواند در برابر سایر برداشتها و قرائتهای عقب افتاده و متحجرانه بایستد.

- رویکرد به بهائیت رو به گسترش است و بهائیان که متمایل به دولت اسرائیل اند در جهان بیش از 6 میلیون نفرند!»

2- سران بهائیت و سران صهیونیسم از ابتدا روابط علنی نزدیکی با یکدیگر داشته اند، به عنوان مثال می توان به این موارد اشاره کرد:

- شرکت هربرت ساموئل، یهودی صهیونیست (و اولین کمیسر عالی انگلیس در فلسطین در دوران قیمومت انگلیس) در مراسم تشییع جنازه عبدالبها سومین خدا و پیامبر بهائیان(1)

- هنگامی که در سال 1947 سازمان ملل کمیسیونی مرکب از نمایندگان یازده کشور را برای ارائه نظر در مورد آینده فلسطین به منطقه اعزام کرده بود، رهبر بهائیان در نامه ای به این کمیسیون، یهودیان را بیش از مسلمانان و مسیحیان نسبت به بیت المقدس محق معرفی کرد و از این نظر تنها بهائیت را همسنگ با یهودیان برشمرد.(2)

- ملاقات رئیس جمهور اسرائیل با «شوقی افندی» (پیشوای بهائیان بعد از عبدالبها) در فروردین 1332 که در این دیدار شوقی افندی نظر مساعد و تمایل بهائیان را نسبت به اسرائیل اعلام کرد و آرزوی بهائیان را برای ترقی و سعادت اسرائیل برشمرد و رئیس جمهور اسرائیل هم ضمن تقدیر از اقدامات و مجاهدات بهائیان در کشور اسرائیل، آرزوی قلبی خویش را برای موفقیت بهائیان در اسرائیل و سراسر گیتی اظهار داشت و از خاطره مشرف شدن خدمت عبدالبها پیشوای سابق بهائیان در چندین سال قبل یاد کرد.(3)

- در همین زمینه می توان به جمله ای از روحیه ماکسول همسر امریکایی شوقی افندی و از رهبران بهائیت اشاره کرد که خود گویای همه چیز است: «سرنوشت و آینده اسرائیل و بهائیگری چون حلقه های یک زنجیر به هم پیوسته است.»(4)

3- چه در غرب و چه در ایران، درصد قابل توجهی از بدنه بهائیت را یهودیانی تشکیل می دهند که به این فرقه گرویده اند. اگر از کسانی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی پیگیر جریان بهائیت بوده اند و یا از کسانی که مدتی در یکی از کشورهای غربی اقامت داشته اند سئوال کنید، تأیید خواهند کرد که بیش از همه یهودیان بوده اند و هستند که به این فرقه می پیوندند. به عنوان نمونه می توان به گروش دسته جمعی یهودیان همدان به این فرقه و نقش «ملا الیاهو» و «ملا لاله زار» دو نفراز بزرگان یهود در تقویت جنبش معروف طاهره قره العین در تبلیغ بابیگری اشاره کرد.(5) همچنین می توان به ترکیب اعضای اولین بیت العدل اعظم بهائیان که سیاستگذاری بهائیان جهان را به عهده دارد اشاره کرد‎‎ از میان نه نفر اعضای آن تنها یک نفر ایرانی دیده می شود که او هم یک یهودی به نام لطف ا... حکیم است.(6) در مورد نقش فوق العاده یهودیان در تقویت بهائیت در ایران می توان به مقاله تحقیقی و مستند «جستارهایی از تاریخ بهائی گری در ایران» نوشته آقای عبدالله شهبازی رجوع کرد که در این آدرس اینترنتی قابل مطالعه است: http://www.shahbazi.org/pages/bahaism1.htm

4- در این بند به قسمتهایی از سه گزارش که مأموران ساواک از جلسات بهائیان ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تهیه کرده اند اشاره می کنیم. این سه سند به خوبی پیوند این فرقه را با زرسالاری یهود و صهیونیسم نشان می دهند:

الف)گزارش ساواک از جلسه ناحیه 2 بهائیان شیراز، مورخ19/5/1350: «جلسه ای با شرکت 12 نفر از بهائیان ناحیه 2 شیراز در منزل آقای هوشمند و زیر نظر آقای فرهنگی تشکیل گردید. پس از قرائت مناجات شروع و خاتمه و قرائت صفحاتی از کتاب لوح احمد و ایقان، آقای فرهنگی و محمدعلی هوشمند پیرامون وضع اقتصادی بهائیان در ایران صحبت کردند...فرهنگی اظهار داشت:”بهائیان در کشورهای اسلامی پیروز هستند و می توانند امتیاز هر چیزی را که می خواهند بگیرند. تمام سرمایه های بانکی و ادارات و رواج پول در اجتماع ایران مربوط به بهائیان و کلیمیان می باشد. تمام آسمان خراش های تهران، شیراز و اصفهان مال بهائیان است. چرخ اقتصادی این مملکت به دست بهاییان و کلیمیان می چرخد. شخص هویدا بهایی زاده است. او یکی از بهترین خادمان امرالله است و امسال مبلغ پانزده هزار تومان به محفل ما کمک نموده است. آقایان بهائیان! نگذارید کمر مسلمانان راست شود!...”»(7)

ب)گزارش ساواک از محفل شماره 4 بهائیان به تاریخ 7/3/47 «...عباس اقدسی گفت: دولت اسرائیل در جنگ 46 و 47 قهرمان جهان شناخته شد و ما جامعه بهائیت فعالیت این قوم عزیز یهود را ستایش می کنیم...»(8)

ج) گزارش مورخ 9/9/46: «...شنیده شده است چندی قبل بهائیان ایران مبلغ هنگفتی که چندین میلیون تومان بوده به اسرائیل کمک کرده اند. البته تصور می رود کمک بهائیها از طریق آقای غفوری نمایندگی سیاسی اسرائیل در ایران و وسیله حبیب القانیان که تماس مستقیم با حبیب ثابت (کلان سرمایه دار معروف) که قبلاَ یهودی و اهل کاشان بوده است انجام گردیده زیرا از قرار معلوم سرمایه محفل و وجوه جمع آوری شده بهائیان ماهیانه به نام خیراله در صندوقی نزد حبیب ثابت می باشد و مشار الیه این پولها را به ربح می دهد. لکن مبلغ کل جمع آوری شده فعلاَ نامعلوم است.»(9)

5- یکی از زمینه های پیوند بهائیت با زرسالاری یهود، سازمان صهیونیستی و نیمه مخفی فراماسونری است. تعلیمات بهائیت انطباق زیادی با تعلیمات فراماسونری دارد که از جمله آنها می توان به جدایی دین از سیاست، تسامح و تساهل، تشکیل حکومت واحد جهانی، تطابق دین با عقل جزوی و علوم تجربی و... اشاره کرد.

اصولاَ در میان نخبه گان فراماسونری ایران نسبت بالایی از بهائیان وجود دارند که افرادی همچون «علیقلی نبیل الدوله»، «میرزا آقاخان کرمانی»، «ابراهیم حکیمی»، «سید جمال واعظ»، «ذبیح الله قربان»، «احسان یارشاطر»، «امیرعباس هویدا»، «پری اباصلتی»و... از این دسته اند.

به عنوان نمونه ای از همکاری بین فراماسونری و بهائیت می توان به سفر سالهای 1911 تا 1913 عباس افندی (عبدالبها) به اروپا و آمریکا اشاره کرد که به عنوان نقطه عطف در تاریخ این فرقه از آن یاد می شود. در طول این سفر کوشش می شد تا «این پیغمبر نوظهور شرقی» را به عنوان نماد پیدایش مذهب جدید انسانی و آرمان فراماسونری معرفی کنند. بررسی جریان این سفر و مجامعی که عباس افندی(عبدالبها) در آن حضور می یافت، ثابت می کند که کارگردان اصلی این نمایش «انجمن جهانی تئوسوفیستی» یکی از محافل عالی فراماسونری غرب بود. او به ویژه در امریکا در مجامع متعدد فراماسونری حضور یافت و سخنرانی کرد.(10)

مصطفی دیدا بازدید : 0 پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 نظرات (0)


*نگاهی به تاریخ تشکیل فرقه بهائیت

در دوران حکومت فتحعلی شاه یکی از فرقه‌های انحرافی شیعه به نام «شیخیه» به رهبری شیخ احمد احسائی اعلام وجود کرد، با این حال هنگامی که احسائی تفکرات باطل خود را اعلام کرد، با واکنش شدید علما و مراجع وقت کشور و و همچنین عتبات عالیات در عراق مواجه شد. وی درباره وجود مقدس امام عصر(عج) می‌گوید: «امام زمان(عج) در جهانی دیگر به نام هور قلیایی هست و چون جسم عنصری (خاکی) او از بین رفته، امکان رجعت با جسم عنصری را ندارد، لذا در کالبد شخص دیگری ظهور پیدا می‏کند!»

پس از فوت احسائی، فرد دیگری به نام  سید کاظم رشتی جانشین او شد و همان ادعاها را تکرار کرد که به زودی امام منتظر(عج) ظهور خواهد کرد! در نتیجه شاگردانش پس از مرگ او شبانه‏روز به تهجد و روزه‌داری پرداخته و آماده ظهور شدند!

*نقش انگلیس و روسیه در به وجود آوردن بهائیت

در این زمان دولت‌های استعماری روس و انگلیس که با تمام قوا در صحنه سیاسی و تصمیم‌گیری‏های کشور حضور داشتند، در این آشفته‌بازار یکی از مریدان بی‌نام و نشان سید کاظم رشتی، به نام سید علی محمد شیرازی اعلام کرد که من باب -واسطه بین امام زمان و مردم- هستم.

در آن زمان محمد شاه قاجار بر مسند حکومت بود و میرزا آغاسی صدارت کشور را بر عهده داشت، اقدام به دستگیری و حبس این مرتد کردند، نکته قابل توجه این است که به هنگام برخورد حکومت وقت با شیرازی، حمایت علنی و تلویحی سفارت روس در تهران شروع می‏شود و او موفق می‏شود که حتی دین اسلام را منسوخ و خود را پیامبر جدید معرفی کند!

علی‌محمد با هدایت سفارت روس شاگردان خود را به سایر نقاط پر جمعیت مذهبی ایران از جمله استان‌های خراسان، زنجان، آذربایجان، مازندران، یزد و همدان اعزام کرد تا هوادار جمع کنند.

در این میان خراسان، برای علی محمد با توجه به آگاهی قبلی او به روایات علایم ظهور امام عصر(عج) نقش مهمی ایفا می‌کرد، چرا که عده‏ای از هواداران خود را در خراسان، سوار بر اسب با علم‏های سیاه به قیام علیه سرداران حکومت واداشت و این اقدام را منطبق بر وجود یکی از علایم ظهور اعلام کرد تا از این طریق به افزایش هواداران خود اقدام کند!

* اقدام انقلابی امیرکیبر در مبارزه با بهائیت

حکومت وقت که از این حوادث مضطرب و نگران می‏شود، علی‌محمد باب را به تهران آورد و با علما روبه‌رو ساخت، در این جلسه او نتوانست به سؤالات علما پاسخ دهد، بنابراین توبه کرد و توبه‌نامه را امضا کرد.

حکومت پس از این واقعه او را به قلعه چهریق آذربایجان تبعید کرد، پس از اوج‌گیری اقدامات مسلحانه هواداران این فرقه و ایجاد اغتشاش و ناامنی در کشور با حکم علمای وقت مبنی بر ارتداد، امیرکبیر که صدر اعظم ناصر‌الدین شاه را در آن زمان بر عهده داشت، دستور اعدام باب صادر و این مرتد ملعون در  شعبان 1266 در میدان تبریز، تیر باران می‌کند.

 

مصطفی دیدا بازدید : 0 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
فرقه گرایى و تهدیدهاى امنیت فرهنگى

خبرگزاری فارس: جزایر مرزى جمهورى اسلامى ایران در خلیج فارس؛ مانند قشم و کیش نیز که بدون تجهیزات ماهواره اى ؛برنامه هاى رسانه هاى عربستان و امارات را مشاهده مى کنند، از کانون هاى تهاجم فرقه ضاله وهابیت به شمار مى روند.

خبرگزاری فارس: فرقه گرایى و تهدیدهاى امنیت فرهنگى
مصطفی دیدا بازدید : 1 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

فرقه بابیه چیست ؟

مصطفی حسینی طباطبایی؛پایه گذار فرقه بابی،سید علی محمد شیرازی، از مدعیان بابیت امام دوازدهم شیعیان كه بعدها مدعی مهدویت و نبوت شد. در ۱۲۳۵ در شیراز به دنیا آمد. در كودكی به مكتب شیخ عابد رفت و در آنجا خواندن و نوشتن و سیاه مشق آموخت.

مصطفی حسینی طباطبایی؛پایه گذار فرقه بابی،سید علی محمد شیرازی، از مدعیان بابیت امام دوازدهم شیعیان كه بعدها مدعی مهدویت و نبوت شد. در ۱۲۳۵ در شیراز به دنیا آمد. در كودكی به مكتب شیخ عابد رفت و در آنجا خواندن و نوشتن و سیاه مشق آموخت. شیخ عابد، ازشاگردان شیخ احمد احسائی و سید كاظم رشتی بود (اشراق خاوری، ص ۶۳ـ ۶۴) و از همان دوران، سید علی محمد را با نام رؤسای شیخیه (احسائی و رشتی) آشنا كرد، به طوری كه چون سید علی محمد در حدود نوزده سالگی به كربلا رفت، در درس سید كاظم رشتی حاضر شد (فاضل مازندرانی، ظهور الحق، ج ۳، ص ۹۷) .

در مدتی كه نزد سید كاظم رشتی شاگردی می كرد، با مسائل عرفانی و تفسیر و تأویل آیات و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیه آشنا شد و از آرای شیخ احسائی آگاهی یافت (همو، اسرار الآثار خصوصی، ج ۱، ص ۱۹۲ـ ۱۹۳) . بعلاوه به هنگام اقامت در كربلا، از درس ملا صادق خراسانی كه او نیز مذهب شیخی داشت، بهره گرفت و چندی نزد وی بعضی از كتب ادبی متداول آن ایام را خواند (همو، اسرار الآثار، ج ۴، ص ۳۷۰) . در ۱۲۵۷ به شیراز بازگشت و به وقت فرصت، مطالعه كتب دینی را فراموش نمی كرد و به گفته خودش (همو، ظهور الحق، ج ۳، ص ۴۷۹) : و لقد طالعت سنابرق جعفر العلوی و شاهدت بواطن آیاتها «همانا كتاب سنابرق، اثر سید جعفر علوی (مشهور به كشفی) را خواندم و باطن آیاتش را مشاهده كردم» . علی محمد گذشته از دلبستگی به اندیشه های شیخی و باطنی، به «ریاضت كشی» نیز مایل بود و به هنگام اقامت در بوشهر در هوای گرم تابستان از سپیده دم تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر بر بام خانه رو به خورشید اورادی می خواند (اشراق خاوری، ص ۶۷) . پس از درگذشت سید كاظم رشتی، مریدان و شاگردان وی جانشینی برای وی می جستند كه به قول ایشان مصداق «شیعه كامل» یا «ركن رابع» (شیخیه) باشد و در این باره میان چند تن از شاگردان سید كاظم رقابت افتاد و سید علی محمد نیز در این رقابت شركت كرد، بلكه پای از جانشینی سید رشتی فراتر نهاد و خود را «باب» امام دوازدهم شیعیان یا «ذكر» او، یعنی واسطه میان امام و مردم، شمرد. ادعای علی محمد چون شگفت آورتر از دعاوی سایر رقیبان بود، واكنش بزرگتری یافت و نظر گروهی از شیخیان را به سوی وی جلب كرد و هجده تن از شاگردان سید كاظم كه همگی شیخی مذهب بودند (و بعدها سید علی محمد آنها را حروف حی نامید) پیرامونش را گرفتند (آیتی، ج ۱، ص ۴۳) .

علی محمد در آغاز امر، بخشهایی از قرآن كریم را با روشی كه از مكتب شیخیه آموخته بود، تأویل كرد و در آنجا به تصریح نوشت كه امام دوازدهم شیعیان، او را مأمور داشته تا جهانیان را ارشاد كند و خویشتن را «ذكر» نامید، چنانكه در آغاز تفسیرش بر سوره یوسف می نویسد: الله قد قدر أن یخرج ذلك الكتاب فی تفسیر أحسن القصص من عند محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبی طالب علی عبده لیكون حجهٔ الله من عند الذكر علی العالمین بلیغا» همانا خدا مقدر كرده كه این كتاب از نزد محمد پسر حسن پسر علی پسر محمد پسر علی پسر موسی پسر جعفر پسر محمد پسر علی پسر حسین پسر علی پسر ابی طالب بر بنده اش برون آید تا از سوی ذكر (سید علی محمد) حجت بالغه خدا بر جهانیان باشد» (أحسن القصص، ص ۱) . پس از مسافرت به همراه محمد علی بارفروش (یكی از مریدان خود) به سوی مكه و بازگشت به بوشهر، دستور داد تا در یكی از مساجد بوشهر عبارت «اشهد ان علیا قبل نبیل باب بقیهٔ الله» را در اذان داخل كنند (نجفی، ص ۱۶۸) كه تصریح دارد علی نبیل (كه به حساب جمل با علی محمد برابر می شود) باب امام زمان علیه السلام است، ولی همینكه مدتی از دعوت وی سپری شد و گروهی به او گرویدند، ادعای خود را تغییر داد و از مهدویت سخن به میان آورد و گفت: «منم آن كسی كه هزار سال می باشد كه منتظر آن می باشید» (حاجی میرزاجانی كاشانی، ص ۱۳۵) و سپس به ادعای نبوت و رسالت برخاست و به گمان خود، احكام اسلام را با آوردن كتاب بیان نسخ كرد و در آغاز آن نوشت: «در هر زمان خداوند جل و عز، كتاب و حجتی از برای خلق مقدر فرموده و می فرماید و در سنه هزار و دویست و هفتاد از بعثت رسول الله، كتاب را بیان، و حجت را ذات حروف سبع (علی محمد كه دارای هفت حرف است) قرار داد» (بیان عربی، ص ۳) .

بدین ترتیب، علی محمد هر چند زمانی، دعاوی خود را به مقامات بالاتری تغییر می داد و سخنان پیشین را برای یارانش تأویل می كرد و آنان را در پی خود می كشید. پس از بازگشت سید علی محمد به بوشهر (در زمانی كه هنوز از ادعای بابیت امام زمان علیه السلام فراتر نرفته بود) به دستور والی فارس در رمضان ۱۲۶۱ دستگیر و به شیراز فرستاده شد. در شیراز او را تنبیه كردند، آنگاه نزد امام جمعه آن شهر، اظهار توبه و ندامت كرد و به قول یكی از موافقان خود بر فراز منبر در حضور مردم گفت: «لعنت خدا بر كسی كه مرا وكیل امام غائب بداند. لعنت خدا بر كسی كه مرا باب امام بداند...» (اشراق خاوری، ص ۱۴۱) . پس از آن، شش ماه در خانه پدری خود، تحت نظر بود و از آنجا به اصفهان و سپس به قلعه ماكو تبعید شد. در دورانی كه در آن قلعه زندانی بود، با مریدانش ملاقات و مكاتبه داشت و از اینكه می شنید آنان در كار تبلیغ دعاوی او می كوشند به شوق می افتاد و سخنانی را به عنوان كلمات الهی به مریدان عرضه می داشت، چنانكه كتاب بیان را در همان قلعه نوشت (یزدانی، ص ۱۳) .

دولت محمد شاه قاجار، برای آنكه پیوند او را با مریدانش قطع كند در صفر ۱۲۶۴ وی را از قلعه ماكو به قلعه چهریق، در نزدیكی ارومیه منتقل كرد. در اواخر سلطنت محمد شاه، به دستور حاجی میرزا آغاسی ـ وزیر محمد شاه ـ سید علی محمد را از قلعه چهریق به تبریز بردند و مجلسی با حضور ناصر الدین میرزا (كه در آن وقت ولیعهد بود) و چند تن از علما ترتیب دادند و سید علی محمد را در آن مجلس حاضر كردند. علی محمد در آنجا آشكارا از مقام مهدویت خود سخن گفت و «بابیت امام زمان» را كه پیش از آن بتصریح ادعا كرده بود به «بابیت علم خداوند» تأویل كرد و چون از او درباره برخی مسائل دینی پرسیدند، از پاسخ فروماند و همینكه از وی سؤال شد: از معجزه و كرامت چه داری؟ گفت: اعجاز من این است كه برای عصای خود آیه نازل می كنم و به خواندن این فقره آغاز نمود: بسم الله الرحمن الرحیم. سبحان الله القدوس السبوح الذی خلق السموات و الارض كما خلق هذه العصا آیهٔ من آیاته!

و اعراب كلمات را به قاعده نحو غلط خواند، زیرا تاء را در «السموات» مفتوح قرائت كرد و چون گفتند: مكسور بخوان! ضاد را در «الأرض» مكسور خواند. امیر اصلان خان كه در مجلس حضور داشت گفت: اگر این قبیل فقرات از جمله آیات شمرده شود، من هم می توانم تلفیق كنم و گفت: الحمد لله الذی خلق العصا كما خلق الصباح و المسا! (فاضل مازندرانی، ظهور الحق، ج ۳، ص ۱۴، تصویر نامه ناصر الدین میرزا به محمد شاه قاجار) .

پس از آشكار شدن عجز سید علی محمد در اثبات ادعای خود، وی را چوب زده تنبیه نمودند و او از دعاوی خویش تبری جست و اظهار پشیمانی كرد و خطاب به ولیعهد، توبه نامه رسمی نوشت . صورت توبه نامه علی محمد را یكی از مریدانش در كتاب خود، چنین آورده است: «فداك روحی، الحمد لله كما هو أهله و مستحقه كه ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر كافه عباد خود شامل گردانیده. فحمدا له ثم حمدا كه مثل آن حضرت را ینبوع رأفت و رحمت خود فرموده كه به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و ستر بر مجرمان و ترحم به داعیان فرموده. أشهد الله و من عنده كه این بنده ضعیف را قصدی نیست كه خلاف رضای خداوند عالم و اهل ولایت او باشد . اگر چه بنفسه، وجودم ذنب صرف است ولی چون قلبم موقن به توحید خداوند جل ذكره و به نبوت رسول او و ولایت اهل ولایت اوست و لسانم مقر بر كل ما نزل من عند الله است، امید رحمت او را دارم و مطلقا خلاف رضای حق را نخواسته ام و اگر كلماتی كه خلاف رضای او بود از قلم جاری شده، غرضم عصیان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را. و این بنده را مطلق علمی نیست كه منوط به ادعایی باشد و أستغفر الله ربی و أتوب إلیه من أن ینسب إلی أمر. و بعضی مناجات و كلمات كه از لسان جاری شده، دلیل بر هیچ امری نیست و مدعی نیابت خاصه حضرت حجهٔ الله علیه السلام را محض ادعا مبطل است و این بنده را چنین ادعایی نبوده و نه ادعای دیگر. مستدعی از الطاف حضرت شاهنشاهی و آن حضرت چنان است كه این دعاگو را به الطاف و عنایات سلطانی و رأفت و رحمت خود، سرفراز فرمایند و السلام» . (گلپایگانی، ص ۲۰۴ـ ۲۰۵) .

بدینسان سید علی محمد از دعاوی خود بازگشت ولی توبه او، صوری بود چنانكه پیش از توبه اخیر، در شیراز نیز برفراز منبر و در برابر مردم، نیابت و بابیت خود را انكار نمود اما چیزی نگذشت كه ادعاهای بالاتری را به میان آورد و از پیامبری و رسالت خویش سخن گفت. در اواخر سلطنت محمد شاه و پس از مرگ او (۱۲۶۴) از سوی مریدان سید علی محمد، آشوبهایی در كشور پدید آمد كه از جمله، رویداد قلعه شیخ طبرسی در مازندران بود.

منابع:

عبد الحسین آیتی، الكواكب الدریهٔ فی مآثر البهائیهٔ، مصر ۱۳۴۲؛ عبد الحمید اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، () بی‏جا تاریخ مقدمه ۱۳۳۹ ش) ؛ علی محمد باب، احسن القصص، یا، قیوم الأسماء، نسخه خطی؛ همو، بیان عربی، نسخه خطی؛ همو، بیان فارسی، نسخه خطی؛ همو، لوح هیكل الدین، نسخه خطی؛ حاجی میرزاجانی كاشانی، نقطهٔ الكاف، لیدن ۱۳۲۸/۱۹۱۰؛ فاضل مازندرانی، اسرار الآثار، (بی‏جا، بی‏تا)، (حرف ر ـ ق) ؛ همو، اسرار الآثار خصوصی، (بی‏جا، بی‏تا.) همو، كتاب ظهور الحق، (بی‏جا. بی‏تا.) ؛ ابو الفضل گلپایگانی، كشف الغطا، چاپ تركستان؛ محمد باقر نجفی، بهائیان، (بی‏جا) ۱۳۵۷ ش؛ احمد یزدانی، نظر اجمالی در دیانت بهائی، تهران ۱۳۲۹ ش.

 
مصطفی دیدا بازدید : 2 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)


پاسخ :

وقتي در قرن 13 هجري قمري شخصي به نام علي محمد شيرازي ادعاي نيابت و باب امام زمان(ع) را كرد، با حمايت مستقيم كشورهاي سلطه طلب توانست بين مردم ايران اختلاف اندازد و بر پايه همين حمايت ها بود كه بعد ادعاي مهدويت و سپس نبوت كرد و در آخر ادعا نمود كه او خدا است و خداوند در او ظهور كرده و دورة دين اسلام به پايان رسيده است و در نهايت بر اثر واكنش علماي اسلام، در سال 1266 قمري در تبريز اعدام گرديد و بعد از او ميرزا حسينعلي ملقب به بهاء الله ادعاي جانشيني او را كرد و گفت منم خداي عزيز كه باب مژده آمدنم را داده بود و در كتاب هايي كه نازل كرد تنها مقداري از احكام باب را نسخ كرد و پس از او پسرش عباس معروف به عبدالبها جانشين او شد.[1] 
در اين نوشته قبل از بيان عقايد و احكام بهائيت اشاره اي خيلي كوتاه به حمايت هاي بيگانه گان از اين فرقه مي كنيم: 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 118
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 6
  • بازدید سال : 14
  • بازدید کلی : 766