loading...
مصطفی دیدا
مصطفی دیدا بازدید : 2 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)


پاسخ :

وقتي در قرن 13 هجري قمري شخصي به نام علي محمد شيرازي ادعاي نيابت و باب امام زمان(ع) را كرد، با حمايت مستقيم كشورهاي سلطه طلب توانست بين مردم ايران اختلاف اندازد و بر پايه همين حمايت ها بود كه بعد ادعاي مهدويت و سپس نبوت كرد و در آخر ادعا نمود كه او خدا است و خداوند در او ظهور كرده و دورة دين اسلام به پايان رسيده است و در نهايت بر اثر واكنش علماي اسلام، در سال 1266 قمري در تبريز اعدام گرديد و بعد از او ميرزا حسينعلي ملقب به بهاء الله ادعاي جانشيني او را كرد و گفت منم خداي عزيز كه باب مژده آمدنم را داده بود و در كتاب هايي كه نازل كرد تنها مقداري از احكام باب را نسخ كرد و پس از او پسرش عباس معروف به عبدالبها جانشين او شد.[1] 
در اين نوشته قبل از بيان عقايد و احكام بهائيت اشاره اي خيلي كوتاه به حمايت هاي بيگانه گان از اين فرقه مي كنيم: 

مصطفی دیدا بازدید : 1 دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

 

  1- شرکت در جشنهایی که زنان و مردان در آنها مبادرت به رقص و                            نواختن موسقی به طور جداگانه می کنند چه حکمی دارد؟

2- آیا شرکت در عروسیهایی که در آنها مبادرت به رقص نواختن موسقی می شود جایز است ؟

3- آیا نهی از منکر در مجالسی که در آنها رقص انجام می شود، در صورتی که امر به معروف و نهی از منکر در شرکت کنندگان تأثیری نداشته باشد ، واجب است؟

4- رقص مختلط زن و مرد چه حکمی دارد؟

جواب : به طور کلی اگر رقص باعث تهییج شهوت یا همراه با عمل حرام و یا مستلزم آن بوده و یا به صورت مختلط بین زنان و مردان نا محرم باشد ، جایز نیست و فرقی نمی کند بین این که در جشنهای عروسی باشد یا غیر آن و شرکت در مجلس معصیت هم اگر مستلزم ارتکاب حرام مانند گوش دادن موسقی مطرب و لهوی مناسب با مجالس لهو و گناه باشد و یا حضور در آنها تأیید گناه محسوب شود، جایز نیست و اما تکلیف امر به معروف و نهی از منکر با عدم احتمال تأثیر ساقط است.

52 سوأل : فرق بین جایز نبودن و حرام چیست؟

      جواب: در مقام عمل بین آنها فرقی نیست.

منبع : استفتائات آیت ا... سید علی خامنه ای در مسائل مختلف

مصطفی دیدا بازدید : 2 دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
عوامل شکل گیری فرقه وهابیت مانند برخی از فرقه‌های دیگر، ریشه در مبانی و عملکرد رهبران و بنیانگذاران آن دارد. بر این اساس لازم است مبانی و عملکرد بنیانگذار این فرقه بررسی شود.

این فرقه منسوب به "محمد بن عبدالوهاب" از مردم "نجد" است که در سال 1115 ق در شهر عُیینه متولد شد که پدرش در آن شهر قاضی بود . وی از کودکی به مطالعه کتاب‌های تفسیر و عقاید و حدیث سخت علاقه داشت و فقه حنبلی را نزد پدر خود که از علمای حنبلی بود آموخت. محمد بن عبدالوهاب از آغاز جوانی، بسیاری از اعمال مذهبی مردم "نجد" را زشت می شمرد.

او در سفری که به زیارت خانه خدا رفته بود، بعد از انجام مناسک حج به "مدینه" رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر را که نزد قبر حضرت انجام می دادند، انکار کرد. سپس به "نجد" مراجعت نمود و از آن جا به بصره رفت و مدتی در آن شهر ماند و با بسیاری از اعمال مردم آن شهر نیز مخالفت نمود. مردم بصره وی را از شهر خود بیرون کردند. در این هنگام که 1139 هجری بود، پدرش عبدالوهاب از "عیینه" به "حریمله" انتقال یافت. وی با پدرش همراه شد و کتاب‌هایی را نزد پدر فرا گرفت و به انکار عقاید مردم "نجد" پرداخت. به این مناسبت میان او و پدرش نزاع و جدال در گرفت. هم چنین بین او و مردم "نجد" منازعات سختی رخ داد و این امر چند سال دوام یافت. تا این که پدرش "عبدالوهاب" در سال 1153 از دنیا رفت. وی پس از مرگ پدر علناً به اظهار عقاید خود پرداخت و قسمتی از اعمال مذهبی مردم را انکار نمود. جمعی از مردم حریمله از وی پیروی کردند و کار وی شهرت یافت. وی از شهر حریمله به شهر عینیه رفت. رئیس شهر عیینه در آن وقت عثمان بن حمد بود. عثمان عقاید شیخ را پذیرفت و او را گرامی داشت و قول داد که وی را یاری کند.

شیخ محمد نیز اظهار امیدواری کرد که همه اهل نجد از عثمان بن حمد حمایت کنند.
خبر دعوت شیخ محمد و کارهای او به امیر احسا رسید. وی نامه ای برای عثمان نوشت که سرانجام, عثمان عذر شیخ را خواست و او را از شهر بیرون کرد. شیخ در سال 1160 پس از آن که از عیینه بیرون رانده شد، رهسپار درعیه از شهر‌های معروف نجد گردید. در آن وقت امیر درعیه، محمد بن مسعود جدّ آل سعود بود. وی به دیدن شیخ محمد رفت و به وی عزت و نیکی را بشارت داد. شیخ محمد نیز غلبه و قدرت محمد بن سعود را بر همة بلاد نجد بشارت داد. بدین ترتیب ارتباط میان آن دو شکل گرفت. حمایت محمد بن سعود از شیخ محمد موجب شد که وی بر عقاید و افکار خود پافشاری کند. هر کدام از مسلمانان که از عقاید وی پیروی نمی کردند، کافر محسوب می شدند و برای جان و مال و ناموس آنان ارزشی قایل نبود.

جنگ‌هایی که وهابیان در نجد و خارج از آن از قبیل یمن و حجاز و اطراف سوریه و عراق می کردند، بر همین پایه قرار داشت. هر شهری که با جنگ و غلبه بر آن دست می یافتند، برای آن‌ها حلال بود. کسانی که با عقاید او موافقت می کردند، باید با وی بیعت نمایند و اگر کسانی به مقابله بر می خاستند، باید کشته شوند و اموالشان تقسیم گردد. طبق این رویه مثلاً از اهالی یک قریه به نام فصول در شهر احسا سیصد مرد را به قتل رساندند و اموالشان را به غارت بردند!
سرانجام شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 درگذشت و پس از وی پیروان او به همین روش ادامه دادند، مثلاً در سال 1216 امیر سعود سپاهی مرکّب از بیست هزار را مجهز کرد و به کربلا حمله ور شدند. سپاه وهابی جنایات بسیاری در شهر کربلا انجام دادند، از جمله پنج هزار تن و یا بیشتر (تا بیست هزار گفته اند) را به قتل رساندند.(1) آیین وهابیت بر اساس عملکرد، عقاید و باورهای شیخ محمد بن عبدالوهاب شکل گرفت. امروزه نیز این فرقه بر عقاید شیخ محمد و دیگر رهبران آن پافشاری می نمایند.

عقاید:

فرقه وهابیه مبتنی بر اصول و عقایدی است که به بعضی اشاره می شود:

- وهابی‌ها معتقدند که هیچ انسانی نه موحد است و نه مسلمان مگر این که اموری را ترک کند، از جمله:

به هیچ یک از رسولان و اولیا توسّل نجوید. هر کس اقدام به این کار کند، مشرک می باشد،(2) از این رو وهابیان زیارت قبر پیامبر و ائمه(ع) را جایز نمی دانند و معتقدند هر کس از پیامبرطلب شفاعت کند، مانند این است که از بت‌ها شفاعت خواسته است.(3)

- از مسائل دیگری که وهابیان دربارة آن حساسیت خاصی دارند، تعمیر قبور و ساختن بنا روی قبر پیامبر و اولیای الهی و صالحان است. برای نخستین بار این مسئله را "ابن تیمیه" و شاگرد معروف او "ابی القیم" عنوان کرد و بر تحریم ساختن بنا و لزوم ویرانی آن فتوا داده اند.(4)

بر همین اساس سعودی‌ها هنگامی که در سال 1344 هجری بر مکه و مدینه و اطراف آن تسلط پیدا کردند، به فکر افتادند که برای تخریب مشاهد و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر مستمسکی به دست آورند و اقدام نمایند.(5)

- وهابیان بر این باورند که مسلمانان در طی قرون، از آیین اسلام منحرف شده اند و در دین خدا بدعت‌هایی نهاده اند که با شرع اسلام مخالف می باشد. بر این اساس باید از اصولی که پیامبر(ص) تعیین کرده است، پیروی نمود.

بنابر عقاید وهابیان، هیچ کس حق ندارد به رسول خدا سوگند یاد کند و از الفاظی مانند: به حق محمد و ... استفاده نماید،(6) زیرا قسم خوردن به دیگران و درخواست حاجت از غیر خداوند با آیات قرآن منافات دارد: «فلا تدعوا مع الله احداً».(7)

- نیز معتقدند : تشییع جنازه و سوگواری حرام است؛ زیرا ارواح اموات کاری نمی توانند بکنند و در امور دنیوی و اخروی نمی توانند دخالت داشته باشند.(8)

- وهابیان معتقدند القابی را که بر عزت و احترام دلالت دارند، در مورد انسان‌ها نباید به کار برد و ناصواب است؛ زیرا احترام و تعظیم تنها شایسته خداوند است.

- وهابیون به جنگ با دیگر فرقه‌ها و مذاهب اسلامی معتقد هستند و مدعی اند باید به آیین وهابیت در آیند، یا جزیه دهند، از این رو همیشه مسلمانان دیگر را به کفر متهم نموده، اموال و نوامیس بقیه را حلال می دانند. آنان می گویند که هر کس مرتکب گناه کبیره شود، کافر است.(9)

پی نوشت‌ها:
1. جعفر سبحانی، آیین وهابیت، ص 24 ـ 29.
2. احمد مبلغی، تاریخ ادیان، ج 3، ص 1429.
3. همان.
4. آیین وهابیت، ص 38؛ رضا برنجکار، آشنایی با فِرَق و مذاهب اسلامی، ص 146.
5. آیین وهابیت، ص 38.
6. تاریخ ادیان، ص 1430.
7. جن (72) آیه 8.
8. تاریخ ادیان، ص 1430.
9. همان، ص 1431.
مصطفی دیدا بازدید : 2 دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

البرز جلوه یی از اقتدار ماست

              دروازه های عشق در اختیار ماست



از فارس تا خزر ایران نشسته است

            این شیر، پنجه ی دیوان شکسته است

مصطفی دیدا بازدید : 4 دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

نام پیشرفتگی دریایی است در خشکی که بین ایران و شبه جزیرة عربستان واقع است . طول آن 800 هزار گز و از اروند رود به سویجنوب شرقی تا شبه جزیرة مسندم در عمان ممتد است و از طریق دریای عمان با اقیانوس هند ارتباط دارد و تنگة هرمز آن تا دریای عمان می باشد . ولی اغلب تنگة هرمز را جزء آن می آورند . این دریا از قدیم بین اعراب بحرالفارس نام داشته و در ماخذ اسلامی نیز بدین نام آمده است و در نوشته های غربی آن پرسیکوس سینوس یا پرسیکوم ماره ( حتما شما می دانید که غربیان باستان از پارس با عنوان پرس یاد می کردند مثل پرسپولیس که این نام را اولین بار یونانیان استفاده کرده اند(نویسنده)) آمده . مساحت خلیج فارس متجاوز از 251226 کیلومتر مربع است و عرض آن در مدخل آن یعنی تنگة هرمز 80 هزار گزی و در راس خلیج فارس متجاوز از 220 هزار گز و منتهای عرض آن 320 هزار گز می باشد . عرض آبهای ساحلی ایران طبق قانون مصوب تیر 1313 هجری شمسی و لایحة اصلاحی فروردین 1338 از خط مبدا آبهای بحر عمان 13 میل دریایی است . عمق آن به ندرت از 90 متر تجاوز می کند بر خلاف دریای سرخ که عمق آن تا بیش از دو هزار متر می رسد . منابع ثروت : سواحل خلیج فارس حاوی معادن سرشار نفت است . بعضی از جزایر آن خاصّه هرمز و ابوموسی معدن خاک اخرای سرخ است که استخراج می شود . نمک به مقدار زیاد در آنجا وجود دارد و در سواحل ایرانی آن نزدیک لنگه، گوگرد استخراج می گردد و سنگ گچ مرغوب نیز در همة قسمتهای آن هست . در سراسر جزایر و حواشی خلیج گیاه و رستنی بسیار کم است و در نزدیک بندرعبّاس و کنار رود سند و هفوف احساء اراضی وسیعی برای کشت و بذر وجود دارد . در سواحل جنوبی خلیج فارس شتر برای حمل و نقل تربیت می کنند و مانند نقاط ایران حیوانات اهلی آنها اسب و الاغ و گوسفند و بز است . در خلیج فارس حدود دویست نوع ماهی است که مهمترین آنها شمشیر ماهی است که به نام شیر ماهی مشهور می باشد . در خلیج فارس ماهیهای دیگری از قبیل بعضی اقسام « رایا » و « موژیل » و « هیلارا» نیز یافت می شود. کوسه ماهی در خلیج فارس فراوان است و کوسه دندان نیز در آنجا وجود دارد . صید مروارید و صدف در خلیج فارس در سابق رونق بسیار داشت ولی پس از آمدن صدف و مروارید مصنوعی این صید از رونق افتاد. تاریخچة دریانوردی در خلیج فارس : دریانوردی در خلیج فارس سابقة طولانی دارد ولی نخستین مدرک قطعی در این باب از قرن چهارم قبل از میلاد است و استیلای ایرانیها نیز بر سواحل و جزایر جنوبی خلیج فارس لااقل از قرن اول قبل از میلاد مسیح می باشد . در دوره های اسلامی بعد از زوال قدرت خلفای عباسی شاهان آل بویه بار دیگر عمان و بحرین را ضمیمة فارس کردند و این نواحی تا قریب یک قرن مطیع آنان بود و سپس تحت استیلای سلاجقة کرمان و اتابکان فارس در آمد . تورانشاه اول سلجوقی مرکز تجارت دریایی را از سیراف به کیش منتقل کرد . از سال 626 هجری قمری بند و سپس جزیرة هرمز بی رقیب تجارت خلیج فارس بود و ملوک هرمز در خلیج فارس قدرت یافتند . پس از بسته شدن راه تجارت بین شرق و غرب ، بر اثر فتوحات عثمانیها ، تجار پرتقالی متوجّة خلیج فارس شدند و در 921 هجری قمری جزیرة هرمز به تصرّف قطعی آنان در آمد . در سراسر قرن شانزدهم بعد از میلاد خلیج فارس تحت نظارت کامل پرتقالیها بود . در اواخر این قرن انگلیسیها و هلندیها در صدد استفاده از امکانات تجارتی خلیج فارس بر آمدند . مامورین شرکت هند شرقی بریتانیا مزایایی از شاه عبّاس اوّل صفوی گرفتند و کشمکش بین انگلیسیها و پرتقالیها آغاز گردید . در سال 1031 هجری قمری شاه عبّاس پرتقالیها را از هرمز بیرون راند و از آن پس استیلای پرتقالیها در خلیج فارس برافتاد . در 1179 هجری قمری هلندیها از آخرین پایگاه خود جزیرة خارک طرد شدند .در اوضاع آشفتة اواخر عهد صفوی خارجیها بحرین را گرفتند ( 1130 هجری قمری ) و نادر شاه در ( 1149 هجری قمری= 1737 میلادی ) بحرین را به ایران برگرداند. و این منطقه که جزء لاینفک ایران از قدیم الایّام بود از دخالتهای بیگانه مصون ماند و اکنون نیز بنادر مهم آن از بهترین و آبادترین بندرهای اقیانوس هند است.

 

به نقل از دایره المعارف دهخدا 

مصطفی دیدا بازدید : 2 دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
یکی از زیباترین ونخستین  مناظراتی که در عالم هستی اتفاق افتاده مناظره بین خدا و شیطان است که در این گفتگوی دو طرفه که بصورت مناظره مطرح شده نکاتی بسیار پند  آموز و آموزشی می باشد که هر خواننده ای را به وجد می آورد.
 
قبل از ورود به مسئله مناظره به جا است طرفین مناظره معرفی اجمالی شوند: 
 
امیرالمومنین در خطبه اول نهج البلاغه  میفرمایدانسان عاجز است از شناخت ذات خدا در آنجایی که میفرماید سپاس خداوندی را که حساب گران از شمارش نعمت های او ناتوان و تلاش گران به او نخواهند رسید پروردگاری که برای صفات او حد و مرزی وجود ندارد و تعریف کامل  نمی توان یافت و برای خدا وقت معین و سرآمدی مشخص نمی توان تعیین کرد مخلوقات را با قدرت خود آفرید و با رحمت خود بادها را به حرکت در آورد و به وسیله کوه ها اضطراب و لرزش زمین را به آرامش تبدیل کرد.
 
راهی که می شود به صفت خداوند آگاهی پیدا کرد دعای جوشن کبیر می باشد که خوانندگان را به خواندن آن دعای شریف رهنمود می کنم و اما شیطان از جنس جن است و از آتش خلق شده است قبل از این که از بهشت رانده شود خدا را بسیار عبادت میکرد به همین دلیل عزازییلنام گرفت البته از امام رضا روایتی است که فرمود نام اصلی او حارث بوده و بعد از رانده شدن از رحمت الهی به ابلیس یعنی (دور) نامیده شد.
شیطان شش هزار سال عبادت کرد و از مقربین گردید. 
 
آنچه منجر به مناظره بین خدا و شیطان گردید جریان خلقت آدم بود که خداوند بزرگ خاکی از قسمت های گوناگون زمین از قسمت های سخت و نرم شور و شیرین گرد آورد آب بر آن افزود تا گلی خالص و آماده شد و با افزودن رطوبت چسبناک گردید که از آن اندامی شایسته و عضوهایی جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید آنرا خشکانید تا محکم گردد.
 
آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا بصورت انسانی زنده در آمد دارای اندیشه که وی را به تلاش اندازد و دارای افکاری که در دیگر موجودات تصرف نماید ،به انسان اعضاء و جوارحی بخشید که در خدمت او باشند و ابزاری عطا فرمود که آنها را در زندگی به کار گیرد قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد و حواس چشایی و بویایی و وسیله تشخیص رنگ ها و اجناس مختلف را در اختیار او قرار داد انسان را مخلوقی از رنگ های گوناگون و چیزهای همانند و سازگار و نیروهای متضاد و مزاج های گوناگون  گرمی و سردی تری و خشکی قرار داد. 
 
موجودى عجيب و بى‏سابقه كه قوس صعودى و نزوليش هر دو بى‏انتها بود آفرينش يافت، و موجودى با استعداد فوق العاده كه مى‏توانست شايسته مقام «خليفة اللهى» باشد، قدم به عرصه هستى گذاشت «در آن هنگام همه فرشتگان سجده كردندجز ابليس كه تكبّر كرد و از كافران بود.
 
مناظره خدا و شیطان 
 
خدا: اى ابليس! چه چيز مانع تو از سجده كردن بر مخلوقى شد كه با قدرت خود آفريدم. آيا تكبر كردى يا از برترينها بودى برتر از اين كه فرمان سجود به تو داده شود؟
 
شیطان: من از او (آدم) بهترم، مرا از آتش آفريده‏اى و او را ازگل.
 
خدا: از آسمانها (و صفوف ملائكه) خارج شو كه تو رانده درگاه منى اينجا جاى پاكان و مقربان است، نه جاى آلودگان و سركشان و تاريك دلان و مسلما لعنت من بر تو تا روز قيامت خواهد بود و هميشه مطرود از رحمت من خواهى بود.      
 
شیطان: پروردگارا! مرا تا روزى كه انسانها برانگيخته مى‏شوند مهلت ده مهلتى كه از فرزندان آدم انتقام گيرم، و همه را به گمراهى بكشانم.
 
خدا: تو از مهلت داده شدگانى ولى نه تا روز رستاخيز و مبعوث شدن خلايق بلكه تا روز و زمان معينى.
 
شیطان: به عزّتت سوگند كه همه آنان را گمراه خواهم كرد مگر بندگان مخلص تو از ميان آنها، آن گاه از پيش و از پس و از چپ و راست بر آنها مى‏تازم. و بيشترينشان را شكرگزار نخواهى يافت.
 
خدا: به حق سوگند، و حق مى‏گويم كه جهنم را از تو و هر كدام از آنان كه از تو پیروی کنند پر خواهم كرد.
 
شرح مختصراین مناظره
 
آرى! بدترين بلاى جان انسان نيز همين كبر و غرور است كه او را از درك حقايق محروم مى‏سازد، و به تمرد و سركشى وامى‏دارد، و از صف مؤمنان كه صف بندگان مطيع خداست بيرون مى‏افكند، و در صف كافران كه صف ياغيان و طاغيان است قرار مى‏دهد. 
 
مهم اين است كه انسان هنگامى كه از اعمال زشت خود نتيجه شومى مى‏گيرد بيدار شود، و به فكر جبران بيفتد، اما چيزى خطرناكتر از آن نيست كه همچنان بر مركب غرور و لجاج سوار گردد، و به مسير خود به سوى پرتگاه ادامه دهد و اين همان سرنوشت شومى بود كه دامن«ابليس» را گرفت اينجا بود كه «حسد» تبديل به «كينه» شد، كينه‏اى سخت و ريشه‏دار.
 
در حقيقت ابلیس مى‏خواست تا آخرين فرصت ممكن به اغواى فرزندان آدم بپردازد، چرا كه روز رستاخيز پايان دوران تكليف است، و ديگر وسوسه و اغوا مفهومى ندارد، علاوه بر اين با اين درخواست مرگ را از خود دور كند، و تا قيامت زنده بماند، هر چند همه جهانيان از دنيا بروند.
 
در اينجا مشيّت الهى اقتضا نمود كه اين خواسته ابليس برآورده شود، اما نه بطور مطلق، كه به صورت مشروط، 
 
اينجا بود كه ابليس مكنون خاطر خود را آشكار ساخت، و هدف نهائيش را از تقاضاى عمر جاويدان نشان داد، و سوگند به «عزت» نشان مى‏دهد كه او نهايت پافشارى را در تصميم خويش داشته و دارد، و تا آخرين نفس بر سر گفتار خود ايستاده است.
 
ولى متوجه اين واقعيت بود كه گروهى از بندگان خاص خدا به هيچ قيمتى در منطقه نفوذ و حوزه وسوسه او قرار نمى‏گيرند، لذا ناچار آنها را استثنا كرد. 
 
همانهایكه در راه معرفت و بندگى تو از روى اخلاص و صدق و صفا گام بر مى‏دارند، تو نيز آنها را پذيرا شده‏اى، خالصشان كرده‏اى، و در حوزه حفاظت خود قرار داده‏اى.                       
 
سؤال: چرا خداوند درخواست شيطان را در باره ادامه حياتش پذيرفت، و چرا فورا نابودش نكرد؟! پاسخ اين است كه عالم دنيا ميدان آزمايش و امتحان است- آزمايشى كه وسيله پرورش و تكامل انسانهاست- و مى‏دانيم آزمايش جز در برابر دشمنان سرسخت و طوفانها و بحرانها امكان پذير نيست.
 
البته اگر شيطان هم نبود هواى نفس و وسوسه‏هاى نفسانى انسان را در بوته آزمايش قرار مى‏داد، اما با وجود شيطان اين تنور آزمايش داغتر شد، چرا كه شيطان عاملى است از برون و هواى نفس عاملى است از درون.
 
پیامد های این مناظره
 
1- انسان تنها موجودى است كه خداوند قبل از خلقت، آفريدن او را به فرشتگان اعلام كرد.
2- منشأ وجودى انسان، آب و خاك است ، و روح پس از جسم آفريده شده است.
3- فرشتگان به خاطر نفخه‏ى الهى، به آدم سجده كردند ولى برخى انسان‏ها حتّى به خاطر ذات حقّ براى خدا سجده نمى‏كنند.
4- تكبّر، مانع تعبّد و تسليم است.
5- عبادت دسته جمعى با شكوه‏تر است. همه‏ى فرشتگان سجده كردند، آن هم دسته جمعى. در ميان خوبان بودن مهم نيست، از خوبان بودن مهم است.
 
درپایان فقط بندگان مخلص خدا هستند که شیطان تسلطی برآنها ندارد التماس دعا.
 
مصطفی دیدا بازدید : 2 یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

گپ و گفتی با شیطان

عبدالله: خودتان را معرفی کنید.

شیطان: فردی هستم از طایفه جن. مسمی به اسم خاص "ابلیس" و مشهور به اسم عام "شیطان"؛ البته اسامی و اوصاف دیگری هم دارم که چندان معروف نیستند نظیر وسواس، خنّاس، عزازیل، عفریت، شیصبان، حارث، مارد، غوی، رجیم،  ابو مره، ابولبین، مذموم، مرید و…(1)

عبدالله: پیشه و شغل شما چیست؟

 

شیطان: مشاغل فراوانی دارم؛ گاهی مسافر کشم؛ سر دو راهی حق و باطل می ایستم و مسافران را در جاده گمراهی در بست به سفر جهنم می برم. گاهی کشاورزم و بذر کینه و نفاق را در زمین دلها می افشانم. گاهی نقاشم؛ رنگ بطلان به چهره حقیقت می زنم و جامه کژی برقامت راستی می پوشانم. گاهی هم خلبانم؛ با بالهای وسوسه و القاء آنقدر بر فراز قلب آدمی چرخ می زنم تا باند مناسب برای فرود بیابم.(2) 

 

برای دیدن به ادامه مطلب رجوع کنید

تعداد صفحات : 12

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 118
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 13
  • بازدید کلی : 765