loading...
مصطفی دیدا
مصطفی دیدا بازدید : 1 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

بچه دار شدن از راه دور!

ممكن است بر اثر كرامت يكى از اولياء با آنكه مسافت بين زن و شوهر زياد است آن دو به ديدار يكديگر رسيده باشند و از اين راه فرزندى به وجود آمده باشد.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از جهان، برخي علماي وهابيت به ارائه فتواهاي عجيب شهره هستند اما اخيرا فتوايي منتشر شده که در نوع خود قابل تامل است؛ اگر مردى دخترش را كه در شرق جهان با وى زندگى مى كند به همسرى پسرى در آورد كه او در غرب جهان با پدرش زندگى مى كند و هيچگاه آن دو يكديگر را نبينند و از محل زندگى بيرون نروند، سپس شش ماه از ازدواج آنان بگذرد و آن دختر صاحب فرزند شود پدر او همان كسى خواهد بود كه در غرب دنيا زندگى مى كند، اگر چه هيچگاه همسرش را ملاقات نكرده و حتى نديده باشد.
همچنين اگر كسى را از لحظه عقد ازدواج به مدّت پنج سال زير نظر نگهبانان زندانى كنند، سپس آزاد شود و به منزلش برود و تعدادى فرزند در كنار همسرش ببيند همه آنان فرزندان وى خواهند بود اگر چه فرصت يك لحظه ديدار و ملاقات با همسرش را پس از عقد نداشته است.
اين امر امكانش دور از واقعيّت نيست، زيرا ممكن است بر اثر كرامت يكى از اولياء با آنكه مسافت بين زن و شوهر زياد است آن دو به ديدار يكديگر رسيده باشند و از اين راه فرزندى به وجود آمده باشد

منبع: شيعه آنلاين

ترویج زنا با مجوزهای شرعی یا غیر شرعی؟؟!!

اگر مردى آلتش را در پارچه اى بپیچد، سپس با زنى نزدیکى کند ومنى اش را داخل رحم نریزد، نه غسل بر او واجب مى شود و نه حدّ زنا، و ضررى به عباداتش هم نمى زند.
این سخن از شخصى است بنام عبد القاهر تمیمى که سُبکى نویسنده کتاب طبقات الشافعیّة او را پیشوایى بزرگ وجلیل القدر و دانشمندى که آوازه علمى اش گیتى را فرا گرفته و علوم ودانشش به خراسان حمل مى‏‏شد معرّفى کرده است.
ابن نُجیم حنفى با یک درجه تخفیف همین فتوا را بگونه اى دیگر صادر کرده ومى گوید: اگر مردى آلتش را در پارچه اى بپیچد و با زنى نزدیکى کند پس اگر احساس لذّت کند و حرارت و گرماى درون را لمس کرد حجّ او باطل مى شود، وگر نه ضررى نخواهد داشت.
أبو حنیفه نیز گفته است: اگر مردى در برابر قرار داد ده درهم با مادرش ازدواج و نزدیکى نماید زناکار نخواهد بود و حدّ زناکار هم بر وى جارى نمى شود، و اگر مردى آلتش را در پارچه اى به پیچد و با زنى همبستر شود زناکار نیست و حدّ بر او جارى نمى شود.
توضیحى بر این اباطیل
1 ـ ازدواج با محارم از قبیل مادر و خواهر و غیر آن دو از محرّمات قطعى فقه اسلام است.
2 ـ زناشوئى و نزدیکى به هر شکلى و با هر زنى بدون شرایط شرعى آن از قبیل عقد از دواج و غیر آن زنا محسوب مى شود.
3 ـ استفاده از پارچه براى پوشیدن آلت، مجوّزى براى نزدیکى نمى شود.
4 ـ نریختن آب منى در رحم زن نیز نمى تواند ملاک حلیّت زناشوئى باشد.
5 -این سخنان و فتواها حریم قانون خدا را مى شکند و فحشا و گناه را در بین جامعه اسلامى گسترش مى دهد.
6 ـ آیا اسلام نابى که از آن دم مى زنید همین است؟


مجموعه ای دیگر از فتاوای مضحک وهابیت

مشایخ وهابی که به صدور فتواهای قتل و کشتار مسلمانان و پیروان اهل بیت (ع) مشهور هستند، فتواهای مضحکی نیز صادر می فرمایند!
1-هر کسی که در بازی فوتبال گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد

2-پوشیدن کمربند ایمنی حرام است! زیرا مانع قضا و قدر می شود!!

3-شستن گوشت قبل از پختن بدعت است.
ابن تیمیه: شستن گوشت بدعت است، چنانکه اصحاب پیامبر رضوان الله علیهم در عهد پیامبر(ص) گوشت را بدون شستن می پختند و می خوردند!

4-عبد الله النجدی: فوتبال حرام است مگر با این شروط و ضوابط.
سوال: …جوانانی که چیزی از تقوا نمی دانند و به وقتشان اهمیتی نمی دهند و می گویند می خواهیم فوتبال بازی کنیم، می پرسند شروط و ضوابط بازی فوتبال چیست تا ما در ورطه تشبّه به کفار و طاغوتیان و دشمنان دین مثل آمریکا و روسیه و.. نیفتیم.
جواب: به آنها می گوییم اگر اصرار دارید بازی کنید و وقت خود را بگذرانید، باید شروط و ضوابط ذیل را رعایت کنید:
اول: خطوطی چهار طرف دور زمین نباشد؛ زیرا این خطوط ساخته کفار و قانون بین المللی فوتبال است!
دوم: کلماتی که کفار و مشرکان به عنوان قانون بین المللی فوتبال وضع کرده اند، مانند گل و اوت و پنالتی و کرنر و …، گفته نشود زیرا گفتن این کلمات حرام است و هر کس که اینها را بگوید تنبیه و باید از بازی اخراج شود و باید به او گفته شود که به کفار و مشرکین شبیه شده ای…
سوم: هر کس از شما که در اثناء بازی افتاد و دست یا پایش شکست، یا دستش به توپ خورد بازی به خاطر او نباید متوقف شود و به کسی که او را انداخته کارت زرد یا قرمز داده نشود، بلکه به هنگام شکسته شدن یا ضربه دیدن باید به قاضی شرع مراجعه شود تا آن بازیکن حق شرعی خود را همانطور که در قرآن است بگیرد و شما باید شهادت دهید که فلانی عمداً دست یا پای او را شکست…
چهارم: نباید در تعداد بازیکنان با کفار و یهود و نصارا و خصوصاً امریکای خبیث تبعیت کنید، به این معنا که نباید با یازده نفر بازی کنید، بلکه باید بر این تعداد اضافه یا کم کنید.
پنجم: باید با لباس خواب یا غیره خودتان و بدون شورت ها و پیراهن های رنگارنگ و شماره دار بازی کنید، زیرا این لباسها لباس اسلامی نیست، بلکه لباس کفار و غرب است.
ششم: هر کدام از شما که این شروط و ضوابط را رعایت کرد باید قصدش از بازی فوتبال تقویت بدنی برای جهاد فی سبیل الله و آمادگی برای زمانی باشد که به جهاد فراخوانده شود، نه گذراندن وقت و عمر و شادی از پیروزی ظنّ.
هفتم: نباید زمان بازی را 45 دقیقه قرار دهید، شما باید با کفار و فاسقان مخالفت کنید و در هیچ چیز مشابه آنان نباشید.
هشتم: نباید در دو نیمه 45 دقیقه ای بازی کنید، بلکه در یک یا سه نیمه بازی کنید تا مخالفت شما با کفار محقق شود.
نهم: هنگامی که یکی از دو تیم بر دیگری غلبه نکرد (تساوی بازی) و آنطور که شما می گویید توپ به دروازه ای وارد نشد، نباید برای بازی وقت اضافی یا پنالتی در نظر بگیرید (تا یکی پیروز شود)، بلکه بلافاصله بازی را تمام کنید، زیرا بازی به این طریق عین اجرای قوانین بین المللی فوتبال است!
دهم: در بازی فوتبال شخصی را به عنوان داور انتخاب نکنید، زیرا بعد از لغو قوانین بین المللی همچون گل و اوت و پنالتی و کرنر و… وجود او دلیلی ندارد! بلکه بودن او تشبّه به کفار و یهود و نصار و اطاعت از قوانین بین المللی است.
یازدهم: نباید در اثناء بازی، گروهی از جوانان جمع شوند و شما را تماشا کنند، چون قصد شما ورزش و تقویت بدنی است پس دلیلی ندارد آنها شما را نگاه کنند! هر چند که بگویید آنها باعث تشویق شما در تقویت بدنی و آمادگی برای جهاد هستند، به آنها بگویید بروید دنبال منکرات خودتان در بازارها و روزنامه ها و بگذارید ما بدنمان را قوی کنیم!!!
دوازدهم: هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!
سیزدهم: دروازه باید به جای دو تیرک، سه تیرک داشته باشد، تا مشابه کفار نباشد تا مخالفت شما با قانون بین المللی طاغوتی سازمان فوتبال محقق شود.
چهاردهم: هنگامی که بازیکنی مصدوم شد، نباید بازیکن دیگری را جایگزین او کرد، زیرا این روش، ساخته کفار و مشرکین در آمریکا و … است.
اینها بعضی از شروط و ضوابطی است که مانع تشبّه به کفّار و مشرکین در بازی فوتبال می گردد… من به اجرای این شروط و ضوابط و سپس پرداختن به فوتبال دعوت نمی کنم، بلکه اینها در واقع برای کسی است که توان انجام ورزش های شرعی را ندارد و برای مؤمن صادق، ادلّه نقلی و عقلی مبنی بر تشبّه فوتبال به کفّار کافی است، زیرا انجام بازی فوتبال بغض انسان را نسبت به کفّار متزلزل می سازد، ولی جوانان این امر را شادی و بازی می پندارند (و تحسبونه هیناً و هو عند الله عظیم…).

مصطفی دیدا بازدید : 1 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

داستان های مذهبی کوتاه-رمز بسم الله الرحمن الرحیم

بسم-الله-الرحمن-الرحیم-مهکام-داستان-های-مذهبی-کوتاه

داستان های مذهبی کوتاه

والدین گرامی توجه داشته باشید که برای پرورش و تربیت فرزندان خوب و موفق حتما از داستان های آموزنده و جالب برای انتقال مفاهیم انسانی اخلاقی به کودکان و فرزندانشان استفاده کنند تا به امید خدا خانواده ای موفق و برتر با فرزندانی شایسته داشته باشند.

گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با “بسم الله” آغاز می کرد…
در شأن و منزلت گفتن بسم الله همین بس که امیرالمومنین امام علی بن ابیطالب سلام الله علیه فرمود :

اسرار کلام خداوند در قرآن است و اسرار قرآن در سوره فاتحه و اسرار فاتحه در “بسم الله الرحمن الرحیم” نهفته است.

 گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین.
این زن تمام کارهایش را با “بسم الله” آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند.
روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگه دارد زن آن را گرفت و با گفتن ” بسم الله الرحمن الرحیم” در پارچه ای پیچید و با ” بسم الله ” آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و “بسم الله” را بی ارزش جلوه دهد.
وی بعد از این کار به مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.
زن بعد از گفتن “بسم الله شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن “بسم الله” در مکان اول خود گذاشت. شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن “بسم الله” از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید.

مصطفی دیدا بازدید : 2 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

رابطه و دوستی پسر و دختري که نامحرم هستند، به گونه‌اي که امروز در جامعه ما وجود دارد و مرزها و احکام شرعی مراعات نمی شود، حرام و داراي اشکالات متعدد است. چرا كه اين نوع دوستی ها، مانند دوستی دو دختر، يا دو پسر با هم نمی باشد. آنچه در اين دوستی ها مبادله مي شود، غير از دوستی های با همجنس خواهد بود.
در آغاز نوجوانی به علت بیداری غرايز و شدت حالات هیجانی، گرایش دختران و پسران به دوستی با جنس مخالف بیش تر مي شود. داشتن دوست، اعتماد به خود را تأييد و تقويت می کند. نيازهای عاطفی و احساسی را تا حدی تأمين می نمايد؛ در صورتي که پيوند دوستی گسسته شود، شخص نسبت به ارزش های وجودی خود دچار شک و ترديد می شود.
بعضي از نوجوانان و جوانان، داشتن دوست دختر را نوعی محبوبيت، قدرت اجتماعی و موفقيت براي خود محسوب می کنند. در شرايطی که توانايی تشکيل خانواده از طريق ازدواج را ندارند، عده اي از آنان، نيازهای جنسی و عاطفی خود را از طريق دوستی هاي افراطی برطرف می نمايند. متقابلاً برخي دختران ارتباط با پسران را نوعی جذابيت براي خود تلقی می کنند، متأسفانه اکثر قريب به اتفاق اين دختران تصور می کنند که اين دوستی ها به ازدواج منتهی می شوند.

اصولاً تحول عاطفي دختران متفاوت از پسران است. پسران نسبت به جنبه غريزی تخيلات خود غافل باقی نمی مانند، اما دختران در اين دوستی ها معمولاً به دنبال عشق آرمانی و رمانتيک هستند. آن ها اين عشق را آسماني و پاک می دانند. خيانت در آن را گناهی بخشش ناپذير می شمارند.
پسر جوان در جست و جوی لذت های جنسی خود با وعده های فريبنده و دروغين، دختر جوان را تسليم خواسته های خود می کند. پس از مدتی روابط نامشروع، و در پی آن تسليم نشدن پسر براي ازدواج، دختر جوان دچار آسيب رواني مي شود. احساس افسردگی، پوچی و بي ارزشی می کند.

متأسفانه در فرهنگ ما، آسيب های اجتماعی، تربيتی و رواني چنين دوستی هايی بيش تر متوجه دختران است. پسران بدون هيچ گونه محدوديتی، تجربه های متنوع اين دوستی ها را پشت سر می گذارند. اما دختر، اگر يک نمونه چنين دوستی با جنس مخالف را تجربه کند، تا پايان عمر شأن و حرمت خويش را از ديدگاه خانواده و جامعه از دست می دهد.
برچسب ناشايست بودن را با خود حمل می کند. آثار سوء اين تجربهِ منفی پس از ازدواج هم به نوعي در زندگی اش نمايان مي شود.
دوستی های خيابانی، عاري از شکوفايی محبت و عشق واقعی است. بيش تر يک پيوند غريزی است. اگر هم به ازدواج منتهی شود، پشتوانه عشق و محبت ندارد. چنين ازدواجي دوام پيدا نمی کند؛ زيرا پسر و دختر جوان بيش تر شريک لذت هاي جنسی يکديگر بوده اند. زندگي واقعي پس از ازدواج امری فراتر از ارضاي غرايز جنسي است. در تجربه اين دوستی ها، فرصتی براي انتخاب و شناخت صحيح يکديگر به وجود نمی آيد، زيرا در اوج هيجانات ناشی از غرايز جنسی، افراد نمی توانند عاقلانه و آگاهانه يکديگر را بشناسند و انتخاب کنند. اگر هم اجباراً ازدواجی صورت گيرد، پس از مدتی کوتاه به جدايي و طلاق منتهی می شود.

به طور كلي دوستي دختر و پسر آسيب های فراواني دارد از جمله؛

1- فقدان شناخت درست و واقع بينانه:
معمولا ادعا می شود اين گونه روابط و دوستي ها به انگيزه ازدواج شكل مي گيرد، ولي با كمي دقت فهميده مي شود، روح حاكم بر اين دوستي ها عشق ورزي كور است، نه خرد ورزي. اين نوع انتخاب كه در فضايی آكنده از احساسات و عواطف انجام می گيرد ، به دليل عدم شناخت عميق و واقع بينانه، زندگي مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار می سازد.

2-ايجاد جو بدبيني:
دختر و پسر نسبت به هم پس از ازدواج اعتماد نداشته و احتمال وجود رابطه اي ديگر را می دهند.

3-افت تحصيلي يا ركود علمي:
به علت تمركز و توجه صرف به ديدارها و ملاقات حضوري و تلفني مانع بزرگي براي رشد و ترقي علمي ايجاد مي شود.

4- عدم استقبال از تشكيل خانواده:
اين گونه روابط و دوستی ها معمولا به انگيزه تفنن و سر گرمی شكل می گيرد. در خلال آن از خود باوری و زود باوری دختران سوء استفاده می شود. حس تنوع طلبی انسان از يك طرف و فقدان عامل بازدارنده از طرف ديگر باعث می شود برخي سراغ ازدواج و تشكيل خانواده نروند.

5- اضطراب، تشويش و احساس نگراني:
در دوستي های موجود بين دختران و پسران به علت مقاومت خانواده و جامعه در برابر اين مسئله، اين گونه دوستی ها با مخاطرات روانی گوناگون از جمله اضطراب و تشويش همراه است. وجود افكار ديگری جون احساس گناه و نگرانی از تهديداتی كه توسط پسر برای فاش كردن روابطش با دختر صورت می گيرد، يك تعارض درونی و اضطراب مستمر را دنبال خود دارد.

6-محروميت از ازدواج پاك:
دخترانی كه در پی اين روابط هستند، معمولا به جرم آلودگي به اين روابط، شرايط ازدواج پاك را از دست می دهند. البته اين گونه روابط ناسالم حتي در ازدواج پسران نيز تاخير ايجاد می كند.

مصطفی دیدا بازدید : 1 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
نسخه چاپيارسال به دوستان
چیستی تفسیر موضوعی و تفاوت آن با تفسیر قرآن به قرآن

موضوع تفسیر موضوعی می‌تواند درون‌متنی یا ذهنی و ماوراءالطبیعی و یا از موضوعات عالم واقع و متن زندگی انسان باشد.

خبرگزاری فارس: چیستی تفسیر موضوعی و تفاوت آن با تفسیر قرآن به قرآن

    چکیده

    یکی از روش‌های تفسیر قرآن که در دهه‌های اخیر مورد توجه بیشتری نسبت به گذشته قرار گرفته است، تفسیر موضوعی است.

    در این روش تفسیری موضوع می‌تواند بر اساس یکی از موضوعات: درون قرآنی، فراطبیعی و یا مرتبط با زندگی فردی و اجتماعی بشر انتخاب گردد.

    تفاوت تفسیر موضوعی با تفسیر قرآن به قرآن در این است که مفسر در تفسیر قرآن به قرآن به دنبال تبیین و بازشناسی معنا و مفهوم واژه یا مدلول آیات است اما هدف تفسیر موضوعی دستیابی به پیام قرآن، بیان نکته‌ای از مفاد قرآن و یا استخراج نظریه و دیدگاه قرآن پیرامون موضوع موردنظر است.

    طرح مسئله

    امروزه مسلمانان بیش‌از هر زمان دیگری به تدوین دیدگاه‌های قرآنی و ارائه طرحی جامع از موضوعات و مسائلی که جامعه بشری با آن درگیر است، نیازمنداند؛ و ازآنجاکه قرآن با توجه به نیازها، شرایط و حوادث مختلف در طول 23 سال نازل شده است و بسیاری از آیات قرآن ناظر به سؤالات و مشکلات ویژه‌ای بوده‌‌‌ است، برای دستیابی به نظر قرآن درباره موضوعی خاص، نمی‌توان به پاره‌ای از آیات استناد کرد؛ بلکه باید به مجموعه‌ای از آیات توجه نمود؛ و تفسیر ترتیبی در این زمینه، نمی‌تواند نیاز جامعه را برطرف کند؛ چراکه این تفسیر به موضوعات، نگرشی پراکنده دارد. ازاین‌رو، تفسیر موضوعی به جهت بیان منسجم نظر قرآن درباره موضوعی خاص، حائز اهمیت است. بنابراین، پرسش اینجاست که با چه روش و رویکردی می‌توان به دیدگاه قرآن درخصوص موضوعی خاص دست یافت؟

    پیشینه موضوع و مسئله

    جوانه‌های تفسیر موضوعی قبل‌از هرچیز در خود قرآن دیده می‌شود، پیش‌زمینه‌هایی از قبیل تفسیر «آیات متشابه» با «آیات محکم». پس از قرآن کریم در کلمات معصومین نیز نمونه‌های فراوانی آمده که گردآوری آیات مربوط به یک موضوع، جمع‌بندی و روش استفاده از آن را به ما آموخته است. (صدر، 1421: 34؛ مجلسی، 1363: 74 / 92؛ ابن‌تیمیه، بی‌تا: 93)

    اگرچه تفسیر موضوعی به‌صورت پراکنده بر محورهای موضوعات خاص، در کلمات علمای گذشته دیده می‌شود، هیچ‌کدام تفسیر موضوعی را در تمام محورها مطرح نکرده‌اند.

    محمدباقر مجلسی را می‌توان از پیشگامان این موضوع دانست، چراکه وی در هریک از فصول بحار الأنوار، ضمن جمع‌آوری آیات مربوط به آن موضوع و بررسی کلی آنها، در بعضی موارد آرای مفسران را نقل کرده، به تبیین آیات می‌پردازد. (مکارم شیرازی، 1368: 1 / 27؛ سبحانی، 1360: 24)

    از نمونه‌های دیگر تفسیر موضوعی در کلمات بزرگان پیشین، کتاب‌هایی است که تحت‌عنوان آیات‌ الاحکام نوشته شده‌ است. اولین کتابی که در این زمینه تألیف شده است، کتاب احکام القرآن از محمد بن صائب کلبی از یاران امام باقر× و امام صادق× است. (صدر، 1338: 321؛ کریمی، 1382: 99)

    بعد از او گروه زیادی از بزرگان فقها و دانشمندان به تألیف کتاب‌هایی درباره آیات الاحکام پرداخته‌اند، که محدث تهرانی در کتاب الذریعه بالغ بر سی کتاب از این سلسله را نام ‌برده است، که مشهورترین آنها در میان علما و فقهای امروز، کتاب آیات الاحکام محقق اردبیلی، موسوم به زبدة البیان و آیات ‌الاحکام فاضل مقداد موسوم به کنز العرفان است. و نیز کتاب‌هایی همچون اعجاز قرآن از نظر علوم امروز که در آن آیاتی مربوط به اکتشافات علمی امروز است و جزء معجزات علمی قرآن شمرده می‌شود. (مکارم شیرازی، 1368: 1 / 29 ـ 25)

    کتاب‌هایی درباره قصص انبیا نیز تألیف شده است که داستان‌های انبیا را با گردآوری آیات قرآن تشریح می‌کند.

    در برخی از آثار تفسیری معاصر که در آن به روش ترتیبی به آیات قرآن نگریسته شده است، مباحث قرآنی مستقلی با روش موضوعی به‌چشم می‌خورد. المیزان و المنار دو نمونه بارز این‌ تفاسیرند.

    حرکت موضوعی در بطن تفاسیر ترتیبی را باید نقطه عطف اقبال به تفسیر موضوعی دانست. امروزه دامنه این حرکت از قالب تفاسیر ترتیبی فراتر رفته و به‌طور مستقل نمایان شده است. تفاسیر ذیل را می‌توان در شمار تفاسیر موضوعی مستقل قرار داد:

    1. من هدی القرآن از محمود شلتوت؛

    2. سنت‌های تاریخ در قرآن از محمدباقر صدر؛

    3. معارف قرآن از محمدتقی مصباح یزدی؛

    4. پیام قرآن از ناصر مکارم شیرازی؛

    5. منشور جاوید قرآن از جعفر سبحانی؛

    6 . مفاهیم القرآن از جعفر سبحانی؛

    7. تفسیر موضوعی قرآن از عبدالله جوادی آملی؛

    8 . خاتمیت، شناخت، فطرت و مجلدات هفت‌گانه مقدمه‌ای بر جهان‌بینی توحیدی از مرتضی مطهری. (جلیلی، 1387: 30)

    مصطفی دیدا بازدید : 2 شنبه 27 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    نظر  امام خمینی (ره) درباره وهابیت

    آن چه كه هر انسان مسلمان و آزاده را آزار مى‏دهد، فتواهاى مخالف شرع و عقل است و صاحبان اين فتاوا نمى‏دانند كه خواسته يا ناخواسته در خدمت كسانى هستند كه با ايجاد تفرقه ميان مسلمانان هدفى جز نابودى اسلام ندارند.

    نظر امام خمينى قدس‏سره :
    امام خمينى قدس‏سره  می ‏فرمايند:
    مگر مسلمانان نمی ‏بينند كه امروز مراكز وهابيت در جهان به كانون هاى فتنه و جاسوسى مبدل شده‏اند كه از يك طرف اسلام اشرافيّت، اسلام ابوسفيان، ... و اسلام آمريكايى را ترويج ميكنند و
    از طرف ديگر سر بر آستان سرور خويش آمريكاى جهان خوار ميگذارند(صحيفه امام ج 21 ص 80، پيام امام خمينى به مناسبت سالگرد كشتار مكه). و در وصيتنامه سياسى الهى خود مى‏نويسند:
    و مى‏بينيم كه ملك فهد هر سال مقدار زيادى از ثروت‏هاى بى‏پايان مردم را صرف طبع قرآن كريم و محالّ تبليغاتِ مذهبِ ضد قرآنى مى‏كند و وهابيت، اين مذهب سراپا بى اساس و خرافاتى را ترويج مى‏كند؛ و مردم و ملت‏هاى غافل را سوق به سوى ابرقدرت‏ها مى‏دهد و از اسلام عزيز و قرآن كريم براى هدم اسلام و قرآن بهره‏بردارى مى‏كند(وصيت نامه سياسى و الهى امام خمينى، 26بهمن 1361 - 1 جمادى الاولى 1403).
     

    نظر مقام معظم رهبرى( مدظله العالی)

    مقام معظم رهبرى مى فرمايد:
    از اول، وهّابيّت را براى ضربه زدن به وحدت اسلام و ايجاد پايگاهى ـ مثل اسرائيل ـ در بين جامعه‏ى مسلمان‏ها به‏وجود آوردند. همچنان كه اسرائيل را براى اين‏كه پايگاهى عليه اسلام درست كنند، به وجود آوردند، حكومت وهّابيّت و اين روءساى نجد را به‏وجود آوردند تا داخل جامعه‏ى اسلامى، مركز امنى داشته باشند كه به خودشان وابسته باشد و مى‏بينيد هم كه وابسته‏اند.
    الان اين سلاطينى كه در بقعة‏الاسلام وهّابى هستند، از اين كه به وابستگى و رفاقت و طرفدارى خودشان از سياست‏هاى دشمنان اسلام - يعنى آمريكا - تصريح كنند، ابايى ندارند و آن را پوشيده نمى‏دارند(پايگاه‏اطلاع رسانى دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبرى farsi.khamenei.ir.).
     

    نظر آيت اللّه العظمى فاضل لنكرانى (ره)


    حضرت آيت اللّه العظمى فاضل لنكرانى فرمودند:
    براى همه آگاهان روشن است كه وهابيت، كه به اتفاق همه گروه‏هاى مسلمين، از اسلام خارج است و مولود كفر و يهود مى‏باشد، هيچ فلسفه وجودى به جز مخالفت با اسلام و قرآن و ايجاد تفرقه ميان مسلمين ندارد. اين گروه نه تنها به دنبال هدم مظاهر مقدس شيعه، بلكه در صدد از بين بردن همه آثار و مقدسات اسلامى، از جمله مرقد نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است؛ و روزى قرآن و كعبه مقدسه را نشانه خواهند رفت(پيام معظم له به مناسبت تخريب مجدد حرمين شريفين عسكريين عليهم السلام ، 23/3/86).

    نظر آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى


    آيت الله العظمى مكارم شيرازى فرمودند:
    دشمنان اسلام، وهابيون را براى تفرقه افكنى و سوء استفاده از مسلمانان در منطقه بسيج كردند(سايت: salaf.blogfa.com/post-406.aspx//:http به نقل از خبرگزارى ايرنا، دوشنبه پنجم آذر 1386.). پيدايش فرقه وهابيت يكى از مشكلات و چالش هاى بزرگى‏است كه دين مبين اسلام در طول تاريخ خود با آن روبرو شده و به وسيله آن عقب افتاده است(بيانات معظم له در ابتداى درس خارج به مناسبت سال روز تخريب قبور ائمه بقيع، هشتم شوال 1427، دهم آبان 1385).

    نظر حضرت آية اللّه العظمى صافى


    حضرت آيت اللّه صافى گلپايگانى می ‏نويسد:
    هنگامى كه كتاب العواصم من القواصم را خواندم، از تلاش نويسنده آن براى تفرقه ميان مسلمانان شگفت زده شدم و به حقّ سوگند، به ذهنم خطور نمى‏كرد كه در عصر حاضر يك مسلمانى براى دور كردن مسلمانان از هم‏ديگر و ايجاد اختلاف ميان آنان اين چنين كوشش كند و همه مصلحان و مناديان وحدت را به نادانى و دروغ‏گويى و نفاق و حيله، متّهم سازد، بالاترين مصيبت اين‏جاست كه اين كتاب توسّط دانشگاه بزرگ مدينه منوّره چاپ و منتشر شده است.
    آرى، مادامى كه كتاب‏هايى همانند الخطوط العريضة، الشيعة والسنة و العواصم من القواصم، به‏وسيله دانشگاه اسلامى مدينه منوّره چاپ و منتشر مى‏شود و عداوت و دشمنى با اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام را آشكار نموده و حقايق تاريخى را انكار كرده و هرگونه وحدت ميان مسلمانان را زير سؤال برده و با مناديان وحدت به مخالفت برخاسته، چگونه مى‏شود به تقريب مذاهب اسلامى و وحدت مسلمين دست يافت؟همچنين در ديدار اعضاى ستاد بازسازى عتبات عاليات، فرمودند:
    وهابيان نه تنها با اهل بيت پيامبر عليهم‏السلام بلكه با شخص رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دشمنى دارند و در صدد از بين بردن نام و تاريخ اسلام برآمده‏اند. ياد و نام ائمه اطهار عليهم‏السلام از بين رفتنى نيست و آن چيزى كه به زودى خاموش مى‏شود، فتنه وهابيت در جهان است و تنها جنايت‏هاى آن‏هاست كه در تاريخ باقى می ‏ماند.

    ابن بَطوطه (از بزرگان اهل سنت) ابن تيميّه را ديوانه می خواند

    ابن بطوطه، جهان‏گرد نامى مراكشى در سفرنامه‏اش می ‏نويسد:
    در دمشق يكى از بزرگان فقهاى حنبلى به نام ابن تيميّه را ديدم كه در فنون مختلف سخن می گويد، ولى عقل او سالم نبود. (رحله ابن بطوطه، ج 1، ص 57)


    شوکانی( از بزرگان اهل سنت) می گوید اطلاق شيخ الإسلام به ابن تيميّه كفر است

    محمّد بخارى حنفى متوفّاى سال 841 در بدعت‏گذارى و تكفير ابن تيميّه بى‏پرده سخن گفته است، تا آن‏جا كه در مجلس خود تصريح نموده است كه اگر كسى ابن تيميّه را «شيخ الاسلام» بداند، كافر است.( بدر الطالع، ج 2، ص 260)

    ابن حجر مكّى(از بزرگان اهل سنت) ابن تيميّه را گمراه و گمراه‏گر می ‏شمارد

    ابن حجر مكّى متوفّاى 974، از دانشمندان بزرگ اهل سنّت، در باره ابن تيميّه می ‏نويسد:
    خدا او را خوار، گمراه، كور و كر گردانيده است و پيشوايان اهل سنّت و معاصرين وى از شافعى‏ها، مالكى‏ها وحنفى‏ها، بر فساد افكار و اقوال او تصريح دارند ... سخنان ابن‏تيميّه فاقد ارزش بوده و او فردى بدعت‏گذار، گمراه، گمراه‏گر و غيرمعتدل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نمايد و ما را از شرّ عقيده و راه و رسم وى حفظ نمايد. (الفتاوى الحديثه، ص 86.)

    قاضى شافعى(از بزرگان اهل سنت) پيروان ابن تيميّه را مهدور الدم می ‏داند

    ابن حجر عسقلانى متوفّاى 852 و شوكانى متوفّاى 1255، دو تن از عالمان بزرگ اهل سنّت مى‏نويسند: قاضى شافعى دمشق دستور داد كه در دمشق اعلام كنند كه: هر كس معتقد به عقايد ابن تيميّه باشد، خون و مالش حلال است. (الدرر الكامنة، ج 1، ص 147؛ البدر الطالع، ج 1، ص 67 و مرآة الجنان، ج 2، ص 242)

    حصنى دمشقى (از بزرگان اهل سنت) ابن تيميّه را زنديق می ‏داند

    حصنى دمشقى مى‏نويسد: ابن تيميّه‏اى را كه درياى علم توصيف مى‏كنند، برخى از پيشوايان، او را زنديق (ملحد) مطلق مى‏شمارند.
    علّت گفتار بعضى از پيشوايان هم اين است كه تمام آثار علمى ابن تيميّه را بررسى كرده و به اعتقاد صحيحى برنخورده است؛ مگر اين كه وى در موارد متعدّد برخى از مسلمانان را تكفير مى‏كند و برخى ديگر را گمراه مى‏داند.
    با اين كه كتاب‏هاى وى آميخته به تشبيه حقّ به مخلوقات و تجسيم ذات بارى تعالى و هم چنين جسارت به ساحت مقدّس رسول اكرم [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] و شيخين و تكفير عبد اللّه بن عباس است.
    وى ابن عباس را ملحد و عبد اللّه عمر را مجرم، گمراه و بدعت گذار مى‏داند، اين سخنان ناروا را در كتاب الصراط المستقيم خود بيان كرده است(دفع الشبه عن الرسول، تحقيق جماعة من العلماء، ص 125)
    حصنى دمشقى در جاى ديگر مى‏نويسد:
    ابن تيميّه گفته است: هر كس به مرده و يا فرد دور از نظر استغاثه كند ... ظالم، گمراه و مشرك است.
    از اين سخن ابن تيميّه، بدن انسان مى‏لرزد، اين سخن، پيش از زنديق حرّان، ابن تيميّه از دهان كسى در هيچ زمان و هيچ مكانى بيرون نيامده است. اين زنديق نادان و خشك، داستان عمر را وسيله‏اى براى رسيدن به نيّت ناپاكش در بى‏اعتنايى به ساحت حضرت رسول اكرم، سيّد اوّلين و آخرين، قرار داده و با اين سخنان بى‏اساس، مقام و منزلت آن حضرت را در دنيا پايين آورده است و مدّعى شده است كه حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بين رفته است. اين عقيده به يقين كفر و در واقع زندقه و نفاق است. (دفع الشبه عن الرسول، ص 131)

    سُبْكى،(از بزرگان اهل سنت) ابن تيميّه را بدعت گذار می داند

    سُبكى متوفّاى سال 756 هجرى، از دانشمندان پرآوازه اهل سنّت و معاصر ابن تيميّه مى‏نويسد:
    او در پوشش پيروى از كتاب و سنّت، در عقايد اسلامى بدعت گذاشت و اركان اسلام را درهم شكست. او با اتّفاق مسلمانان به مخالفت برخاست و سخنى گفت كه لازمه آن جسمانى بودن خدا و مركّب بودن ذات اوست، تا آن جا كه ازلى بودن عالَم را ملتزم شد و با اين سخنان حتّى از 73 فرقه نيز بيرون رفت(طبقات الشافعيّه، ج 9، ص 253؛ السيف الصقيل، ص 177 و الدرّة المضيئة فى الردّ على ابن تيميّه، ص 5)

    ابن حجر(از بزرگان اهل سنت) و نسبت نفاق به ابن تيميّه

    ابن حجر عسقلانى كه از اركان علمى و حافظ على الاطلاق اهل سنّت به شمار مى‏رود در باره ابن تيميّه مى‏نويسد:
    بزرگان اهل سنّت در باره ابن تيميّه نظريّه‏هاى مختلفى دارند، بعضى معتقدند كه وى قائل به تجسيم است؛ زيرا او در كتاب العقيدة الحمويّة براى خداوند تعالى دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر كرده است. و بعضى به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كه اين نيز تنقيص مقام نبوّت و مخالفت با عظمت حضرت به حساب مى‏آيد، وى را زنديق و بى دين دانسته‏اند.
    و بعضى به جهت سخنان زشتى كه در باره على[ عليه‏السلام ]بيان داشته وى را منافق دانسته‏اند. چون وى گفته است: على بن ابى طالب[ عليه‏السلام ] بارها براى به‏دست آوردن خلافت تلاش كرد، ولى كسى او را يارى نكرد، جنگ‏هاى او براى ديانت خواهى نبود، بلكه براى رياست طلبى بود. اسلام ابوبكر، از اسلام على[ عليه‏السلام ] كه در دوران طفوليّت صورت گرفته باارزش‏تر است و هم‏چنين خواستگارى على[ عليه‏السلام ]از دختر ابو جهل، نقص بزرگى براى وى به‏شمار مى‏رود.
    تمامى اين سخنان نشانه نفاق اوست، چون پيامبر گرامى [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] به على[ عليه‏السلام ] فرموده است: جز منافق كسى تو را دشمن نمى‏دارد. (الدرر الكامنة فى أعيان المائة الثامنة، ج 1، ص 155).

    ذهبى( از بزرگان اهل سنت) پيروان ابن تيميه را بيگانه، فرومايه و مكّار می ‏داند

    ذهبى متوفّاى 774، دانشمند بلند آوازه اهل سنّت كه خود همانند ابن تيميّه، حنبلى مذهب بود و در علم حديث و رجال سرآمد عصر خويش بود، در نامه‏اى خطاب به وى می ‏نويسد:
    يا خيبة! من اتّبعك فإنّه معرض للزندقة والإنحلال ... فهل معظم أتباعك إلاّ قعيد مربوط، خفيف العقل، أو عاميّ، كذّاب، بليد الذهن، أو غريب واجم قويّ المكر، أو ناشف صالح عديم الفهم، فإن لم تصدّقنى ففتّشهم وزِنْهم بالعدل ... ؛
    اى بى‏چاره! آنان كه از تو متابعت مى‏كنند در پرتگاه زندقه و كفر و نابودى قرار دارند ... نه اين است كه عمده پيروان تو عقب مانده، گوشه گير، سبك عقل، عوام، دروغ‏گو، كودن، بيگانه، فرومايه، مكّار، خشك، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند. اگر سخن مرا قبول ندارى آنان را امتحان كن و با مقياس عدالت بسنج.
    تا آن جا كه مى‏نويسد:
    گمان نمى‏كنم تو سخن مرا قبول كنى! و به نصيحت‏هاى من گوش فرا دهى! تو با من كه دوستت هستم اين چنين برخورد مى‏كنى پس با دشمنانت چه خواهى كرد؟ به خدا سوگند، در ميان دشمنانت، افراد صالح و شايسته و عاقل و دانشور فراوانند، چنان كه در ميان دوستان تو افراد آلوده، دروغ‏گو، نادان و بی عار زياد به چشم می ‏خورند.( الإعلان بالتوبيخ، ص 77 و تكملة السيف الصقيل، ص 218.)

     

    مصطفی دیدا بازدید : 6 شنبه 27 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
    ناگفته‌های خواندنی خانواده‌های شهیدان هسته‌ای/ تنها جایی که مصطفی عصبانی می‏شد و تنها وقتی که داریوش آرام و قرار نداشت

    گروه استان‏ها- فارس: همایش بزرگداشت روز ملی فناوری هسته‏ای به همت بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی شیراز در این شهر با حضور خانواده‏های معظم شهیدان علیمحمدی، رضایی‏نژاد، احمدی‏روشن و قشقایی در شیراز برگزار شد.

    به گزارش رجانیوز، در این همایش که با استقبال پرشور شیرازی‏ها برگزار شد، همسر شهید علیمحمدی، همسر شهید رضایی‏نژاد، پدر و مادر شهید احمدی‏روشن و همسر و فرزند شهید قشقایی به پرسش‌های حاضران پاسخ گفتند.

    در این همایش همچنین دکتر کامران باقری لنکرانی سخنگوی جبهه پایداری و استاد دانشگاه علوم پزشکی شیراز سخنرانی کرد.

    گزارش کامل این همایش در ادامه آمده است:

    آثار شهادت در جامعه

    سخنگوی جبهه پایداری با بیان اینکه یکی از الطاف خداوند متعال به بنده‏هایش این است که راه باز گشت را بسته نگذاشته است، گفت: این‏گونه نیست که اگر کسی با آلودگی‏هایی که در دلش تیرگی ایجاد کرده، راه برگشت نداشته باشد؛ "ان الحسنات یذهبن السیئات"

    دکتر باقری لنکرانی اظهار داشت: گاهی سیاهی، پلیدی و ناپسندی جامعه را تحت تاثیر قرار می‏دهد، اینجا تکلیف چیست؟ چه اتفاقی باید بیفتد تا سیاهی‏های جامعه تبدیل به نیکی و روشنایی تبدیل شود؟ آیا آن جامعه‏ای که در آن پلشتی‏هایی هست، راهی برای اصلاح ندارد؟

    وی با بیان اینکه بنا بر فرمایش بزرگان، یکی از مهم‏ترین کارهایی که نورانیت را به جامعه بر می‏گرداند، امر به معروف ونهی از منکر است، افزود: اگر در جامعه‏ای بدی پیش آمد، آنچه که می‏تواند جامعه را مجددا به نورانیت برساند امر به معروف و نهی از منکر برای اقامه حدود الهی است.

    لنکرانی شهادت در راه خدا را بالاترین راه‏کار در زدودن پلشتی‏های جامعه بر مبنای دین اسلام توصیف کرد و گفت: یکی از مهم‏ترین آثار شهادت در جامعه این است که نورانیت و پاکی و روشنایی را به جامعه برگرداند.

    وی ادامه داد: شهید مطهری در باب شهادت، هم با استدلال کلامی، هم با استفاده از قرآن و روایات و هم با استفاده از نظام فلسفه تاریخی تبیین کردند که شهادت روشنایی را به جامعه بر می‏گرداند.

    به گفته سخنگوی جبهه پایداری هر وقت خدا می‏خواهد که یک خیر و برکتی را به جامعه ما عنایت کند، مقدماتش با شهادت پاک‏ترین و مخلص‏ترین افراد جامعه فراهم شده است.

    لنکرانی افزود: در هفته‏های گذشته دیدید که خون این شهیدان عزیز، آن هم در روزگاری که گمان بر این بود که باب شهادت بسته شده است، زمینه‏ساز بسیاری از پیشرفت‏ها و برکات در جامعه ما شد و بعضی از بزرگان گفتند بخش مهمی از این حضور نورانی 22 بهمن و 12 اسفند، مرهون خون این شهدای عزیز بود.

    استاد دانشگاه شیراز با بیان اینکه "این سخنان از باب تعارفات و مبالغه‏گویی نیست و واقعیاتی است که اسلام به ما یاد داده است"، اظهار داشت: خدا را شکر می‏کنیم که در جامعه‏ای زندگی می‏کنیم که اگر هم در آن ناپاکی‏ها و پلشتی‏هایی هست، خدای متعال باب شهادت را باز گذاشته و این باب شهادت پاکیزه کننده این جامعه است.

    وی تصریح کرد: مقام شهادت مقامی نیست که هر کس و ناکسی بتواند ادعای وصول به آن را بکند، بلکه کسانی به این مقام می‏رسند که از خود گذشته باشند و به خدای متعال رسیده باشند و این را هم نه در تعارفات و خیال خودشان بیان کنند، بلکه در واقعیات زندگی‌شان، این موضوع ملموس و روشن باشد.

    لنکرانی با بیان اینکه این شهدای اخیر، شهدای والا مقامی هستند که از خود گذشتگی و به خدا پیوستگی و تلاش مداوم و بی‏وقفه، مخلصانه و گمنامانه از خصوصیات برجسته آنها بود، گفت: بسیاری از این بزرگان را که بزرگان واقعی کشور ما هستند، خیلی‏ها نمی‏شناسند، چه بسا کسانی که در برخی امور دستی داشتند، شناختی از اینها داشته باشند، حتی بعضی از خانواده این شهیدان نیز می‏گفتند که برای خود ما مقام این شهید تا قبل از شهادتش ناشناخته بود.

    وی ادامه داد: بر اساس روایات ما بسیاری از اولیای خدا گمنام هستند، افزود: این شهیدان گمنام مخلص، پرتلاش و ایثارگر زمینه‏ساز وصول به شهادت بودند.

    سخنگوی جبهه پایداری با بیان اینکه داستان این عزیزان شهید از یک منظر می‏تواند طراز زندگی ما باشد، تصریح کرد: همه انسان‏ها در زندگی‏شان طراز یابی می‏کنند، یعنی می‏بینند با این امکانات وتوانمندی‏ها و اوضاع و احوالی که هست و شرایط درونی و بیرونی که در آن به سر می‏بریم، به کجا می‏توان رسید.

    لنکرانی تاکید کرد: این شهیدان بزرگوار یک طراز جدیدی برای نسل جوان و نسل دانشگاهی ما رقم زدند، این شهیدان حجت پایداری را برای ما کامل کردند و دیگر امروز کسی نمی‏تواند بگوید که نمی‏شود در جامعه کار کرد، نمی‏شود در این جامعه پیشرفت علمی داشت، نمی‏شود مخلصانه و با پرهیز از نام و نشان یافتن خدمت کرد و این دیگر از کسی پذیرفته نیست و این شهدا حجت آشکاری برای ما هستند که می‏شود این کار را انجام داد.

    وی اظهار داشت: این شهدا به ما نشان می‏دهند "ما می توانیم" که امام(ره) به ما یاد دادند، یک حرف مجازی نبود، بلکه واقعیتی غیر قابل انکار بود.

    لنکرنی با بیان اینکه امروز دیگر کسی نمی‏تواند بهانه بیاورد که این راه رفتنی نیست، تصریح کرد: این شهدا حجت بالغه الهی بر ما هستند و همان طور که قرآن اشاره فرموده، ان‌شاء الله همه ما باید این را وجهه همت خود قرار دهیم که مصداق آیه" مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا " باشیم و آن پیمان و آن پایداری در مبانی اصول را با چیز دیگری معاوضه نکنیم.

    تاریخ درباره اقدامات شهیدان هسته‏ای قضاوت خواهد کرد

    همسر شهید رضایی نژاد به عنوان نماینده خانواده شهیدان در سخنانی با تقدیر از برگزار کنندگان این همایش به چند ویژگی مشترک این شهیدان اشاره کرد و گفت: اولین ویژگی مشترک این شهیدان وطن‏پرستی این افراد بود و به‌رغم تهدیدهایی که می‏شدند،  تا زمانی که جان‌شان را فدا کردند و بزرگ‏ترین دارایی‏شان را در این راه تقدیم کردند، به وظیفه خود به بهترین شکل عمل کردند.

    مصطفی دیدا بازدید : 3 جمعه 26 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    آشنایی با خلیج فارس


    خلیج فارس با وسعت حدود 232850 کیلومتر مربع در جنوب و میان ایران و شبه جزیره عربستان واقع شده و با دریای عمان از طریق تنگه هرمز مربوط است

    کشورهای ایران، عمان، عراق، عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر وبحرین در کناره خلیج فارس قرار دارند.

    طول آن از دهانه اروندرود در شمال غربی تا تنگه هرمز در جنوب شرقی حدود 805 کیلومتر است و عرض میان 56 تا 288 کیلومتر متفاوت است.

    آشنایی با جزایر ایرانی خلیج فارس / نام خلیج فارس در قراردادها و معاهدات منطقه‌ای و بین‌المللی

    آشنایی با تنگه هرمز

     

    خلیج فارس نامی است به جای مانده از کهن‌ترین منابع، زیرا که از سده‌های پیش از میلاد سر بر آورده‌است و با پارس  و فارس - نام سرزمین ملت ایران - گره خورده‌ است.

    حداکثر ژرفای آن 182 متر در رأس المسندم و حداقل 30 متر در دهانه اروندرود است.

    سراسر ضلع شمالی آن را سواحل ایران دربرگرفته و در مساحت کمی از گوشه شمال غربی آن کشورهای کویت و عراق قرار دارند.

    در کف خلیج فارس برآمدگی‌های سنگی و مرجانی وجود دارد که محل صید مروارید است.

    در فلات قاره و در اعماق آب‌های خلیج فارس مخازن و میدان‌های وسیع نفتی قرار دارد که بر اثر استخراج نفت در پیرامون آن، از اهمیت بازرگانی خاصی برخوردار شده است.

    خلیج فارس دریایی است آزاد که ایران را به وسیله راه تنگه هرمز و از طریق آب‌های اقیانوس هند،‌ با سایر آب‌ها و کشورهای دنیا مربوط می‌کند.

     

    این خلیج از آن‌جا که سر راه خطوط دریایی خاورمیانه واقع شده از نظر استراتژیکی نیز اهمیت دارد.

    به موازات ساحل دریا، رشته کوه‌هایی قرار دارند که در بعضی نقاط این ارتفاعات به دریا منتهی می‌شوند و گاهی هم از دریا دور شده دشت‌هایی میان دریا و ارتفاعات قرار می‌گیرد.

    بخش عمده صید ماهی کشور در سواحل جنوبی ایران صورت می‌گیرد.

    حدود 78 درصد صید منابع آبزی کشور در سواحل جنوبی انجام می‌شود. مهم‌ترین انواع ماهیان دریاهای جنوب عبارتند از: حلوا، شیرماهی، شوریده، قباد، سرخو، سنگسر.

    خلیج فارس و سواحل آن معادن سرشار نفت و گاز دارد و مسیر انتقال نفت کشورهای ایران، عراق، کویت، عربستان و امارات متحده عربی است و به همین سبب، منطقه‌ای مهم و راهبردی به شمار می‌آید.

    این خلیج توسط تنگه هرمز به دریای عمان و از طریق آن به دریاهای آزاد مرتبط می‌شود.

    مصطفی دیدا بازدید : 2 جمعه 26 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    احکام نماز

    طهارت

    وضوى باطل :

    سؤال 146 : شخصى كه بعد از مدتى متوجه مى شود كه وضوهايش باطل بوده آيا واجب است همه نمازهاى اين مدت را قضا كند ؟

    جواب : قضاى همه نمازهايى كه با وضوى باطل خوانده واجب است .

    ترك غسل جنابت :

    سؤال 147 : شخصى يك سال است كه به تكليف رسيده و در زمانى كه جنب مى شده از احكام آن اطلاع نداشته است . اكنون كه اطلاع پيدا كرده حكم نمازهايى كه قبلاً خوانده و روزه هايى كه گرفته چيست ؟

    جواب : بايد نمازها را قضا كند و اما روزه پس چون تعمد بقاء بر جنابت نداشته قضا و كفاره ندارد ، اگر چه احتياط مستحب قضاء است .

    شك در وضو در حال نماز :

    سؤال 148 : اگر نماز گزار در اثناء نماز در گرفتن وضو شك كند و نماز را با اين حالت مدتى ادامه دهد بعد يقين كند كه وضو گرفته حكم او چيست ؟

    جواب :اگر بعد از شك يقين پيدا كرد وضو داشته نمازش صحيح است .

     

    فراموش كردن تطهير مخرج بول قبل از وضو :

    سؤال 149 : شخصى بول كرد و خود را طاهر نكرد و براى نماز وضو گرفت و نماز خواند ،بعد از نماز يادش آمد ، آيا صرف تطهير مخرج بول كافى است يا بايد وضو نيز بگيرد ؟ و در هرصورت نمازى كه خوانده صحيح است يا خير ؟

    جواب : وضوئى كه با آن حال گرفته كافى است و احتياج به تجديد آن ندارد ، آنچه برايش واجب است تطهير مخرج و اعاده نماز است يا قضاء آن .

    طهارت براى سجده منسيّه و سجده سهو :

    سؤال 150 : آيا براى سجده سهو و تشهد فراموش شده اگر بين سلام و سجده حدثى واقع شود وضو گرفتن لازم است ؟

    جواب : در سجده سهو طهارت شرط نيست بخلاف سجده و تشهد فراموش شده .

    فاقد الطهورين :

    سؤال 151 : شخصى در بيمارستان بسترى شده است و نمى تواند براى نماز وضو بگيرد ، همچنين خاك براى تيمم پيدا نمى كند . آيا مى تواند نمازش را بى وضو و بى تيمم بخواند ؟

    جواب : فاقد الطهورين به همان حال نماز بخواند و بعداً اعاده يا قضا كند .

     

     

    وقت

    اذان راديو :

    سؤال 152 : اذانى كه از راديو پخش مى شود معتبر است يا خير ؟

    جواب : چون موجب اطمينان به دخول وقت است كافى است .

    وقت مخصوص عصر :

    سؤال 153 : اگر نماز گزار براى خواندن نماز ظهر و عصر به اندازه پنج ركعت وقت تا مغرب دارد بايد نماز ظهر و عصر را چگونه بخواند ؟

    جواب : چناچه پنج ركعت وقت داشته باشد هر دو را به عنوان ادا مى خواند
    و الاّ فريضه عصر در وقت مخصوص واقع مى شود و ادا است و فريضه ظهر قضا است .

    وقت مغرب :

    سؤال 154 : آيا علامت مغرب آن است كه سرخى طرف مشرق كه بعد از غروب آفتاب پيدا مى شود از بالاى سر انسان بگذرد ؟

    جواب : گذشتن سرخى از بالاى سر مشاهده نمى شود لكن منتقل شدنش به طرف مغرب مشاهده مى شود و آن علامت غروب واقعى است .

     

    آخر وقت مغرب و عشاء :

    سؤال 155 : اگر وقت نماز مغرب و عشا براى شخص مختار نصف شب باشد و شب را از اول غروب آفتاب تا اذان صبح حساب كنيم نيمه شب تقريباً 11 ساعت بعدازظهر شرعى مى شود ، لكن شما براى خواندن نماز مغرب يا افطار روزه بين غروب آفتاب و مغرب شرعى به مقدار پانزده دقيقه تقريباً فرق مى گذاريد ، بنابراين نيمه شب وآخر وقت نماز مغرب و عشا چه ساعتى بعد از ظهر مى باشد ؟

    جواب : تقريبا يازده و ربع نصف شب است و فرق بين غروب و مغرب ظاهرى مى باشد و حقيقت وقت غروب واقعى همان انتقال حمره شديد مشرقيه است به سمت مغرب .

    جمع بين ظهرين و عشائين :

    سؤال 156 : خواندن نماز ظهر وعصر و مغرب وعشا با فاصله و بدون فاصله چه حكمى دارد ؟ آيا طريقه شيعه واقعاً مطابق با عمل ائمه (عليهم السلام) است .

    جواب : هر دو نحو جايز است و حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) به هر دو نحو اختياراً عمل نموده اند .

    شك در قضاء و اداء :

    سؤال 157 : هنگامى كه نمى دانيم نماز صبح ادا است يا قضا بايد آن را به چه نيتى بخوانيم ؟

    جواب : بهتر نيت ما فى الذمه است و ممكن است با استصحاب بقاء وقت نيت ادا نمايد .

     

    تأخير انداختن نماز ظهر روز جمعه :

    سؤال 158 : اگر كسى بخواهد روز جمعه در منزل نماز ظهرش را بخواند ، آيا لازم است منتظر شود تا خطبه نماز جمعه تمام شود بعد نماز ظهر را بخواند ؟

    جواب : بهتر آن است كه صبر كند.

     

    مصطفی دیدا بازدید : 3 جمعه 26 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    حديث1- رفاه مردم در عصر امام زمان :

    ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود :

    يكون من امتى المهدى ان قصر عمره فسبع سنين و الافثمان و الافتسع يتنعم امتى فى زمانه نعيما لم يتنعموا مثله قطّ البر و الفاجر يرسل السماء عليهم مدراراً و الا تدخر الارض شيئاً من نباتها .  

    مهدى از ميان امت من برخاسته شود مدت سلطنت او هفت يا هشت يا نه سال مى باشد ، همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان در رفاه زندگى نمايند كه قبل از وى هيچ بّر و فاجرى بدان نرسيده باشند، آسمان باران رحمت خود را بر آنان مى بارد و زمين از روئيدنيهاى خود چيزى فرو گذار نمى كند.


    حديث2- عدل مهدى (عج) : 

    ابوسعيد مى گويد پيغمبر فرمود: 

    تملاء الارض ظلماً و جوراً فيقوم رجل من عترتى فيملاءها قسطاً و عدلاً يملك سبعاً او تسعاً .

    زمين پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قيام كند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت يا نه سال سلطنت نمايد.

    حديث3: 

    و باز نقل كرده كه پيغمبر(ص) فرموده :

    لا تنقضى الساعة حتى يملك الارض رجل من اهل بيتى يملاء الارض  عدلاً كما ملئت جوراً يملك سبع سنين .

    قيامت منقضى نخواهد شد تا اين كه مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و او زمين را پر از عدل و داد كند ، چنان كه پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است .

    حديث4- مهدى فرزند فاطمه  زهرا (س) :

    از امام زين العابدين و آن حضرت از پدرش روايت نموده كه پيامبر اكرم (ص) به فاطمه زهرا (س)  فرموده : 

    المهدى من ولدك .

    ( مهدى از فرزندان تو است ).


    مصطفی دیدا بازدید : 2 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    بهائیان همواره در عرصه های حقوق بشری یکی از سوژه های تبلیغاتی دنیای غرب علیه ایران بوده اند گویا این جماعت، مظلومان و ساکتان تاریخ بوده و در حق انها ظلمی بزرگ رقم خورده است اما آنچه کمتر مورد بررسی و توجه قرار گرفته اعمال شنیع این فرقه در قالب ترور، آدمکشی، قتل و کشتار بوده است .



     به گزارش نامه به نقل از   مشرق؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، بهائیان همواره در عرصه های حقوق بشری یکی از سوژه های تبلیغاتی دنیای غرب علیه جمهوری اسلامی بوده اند گویا این جماعت ،مظلومان و ساکتان تاریخ ایران بوده و در حق انها ظلمی بزرگ رقم خورده است شاید تاکنون فکر می کردید بهائیت ، یکی از فرقه های انحرافی است و توسط کانونهای استعماری ایجاد شده است .

    سرسپردگی این دین ساختگی و انحرافی جای سوال و شک ندارد اما آنچه کمتر مورد بررسی و توجه قرار گرفته است اعمال شنیع این فرقه در قالب ترور ، آدمکشی ، قتل و کشتار بوده است . در این گزارش مروری بر اعمال تروریستی این گروه خواهیم داشت.


    « فرقه شیخیه » ریشه اصلی بهائیت

    ریشه اصلی بهائیت را باید در فرقه ای با نام « شیخیه » جست و جو کرد این فرقه توسط فردی با نام شیخ احمد احسائی پایه گذاری شد.

    شیخ احمد ، در سال ۱۱۷۵ ه.ق و به قولی ۱۱۶۶ ه.ق در آبادی احساء واقع در کشور عربستان کنونی بدنیا آمد ، پس از تحصیلات اولیه با فرقه صوفیه رابطه پیدا کرد و کم کم روحیه صوفیه گر ی در او پیدا شد .

    او بر اساس پیشینه فکری صوفی منشی در عین حال که شیعه بوداعتقاد بر ۴ اصل داشت که عبارت بودند از:

    1- خدا ۲- پیامبر ۳- امام ۴- باب امام (واسطه بین امام ومردم) او مدعی شد که من نائب و باب خاص امام زمان هستم و در اواخر عمر یکی از شاگردانش به نام سید کاظم رشتی را جانشین خود معرفی کرد.




    بهائیت

    یکی از مدعیان جانشینی سید کاظم رشتی، علی محمد شیرازی معروف به سید باب بود او در روز اول محرم ۱۲۳۵ ه.ق در شیراز متولد شد . پدرش در سن کودکی او از دنیا رفت و او تحت کفالت مادرش فاطمه بگم و دایی خود سید علی درآمد.او توسط دایی اش در سن کودکی به مکتب شیخ محمد عابد که او نیز شیخی مسلک بود فرستاده شد ولی پیروان باب برخلاف مدارک بسیار زیادی اصرار دارند او را درس نخوانده و اُمّی قلمداد کنند. او در سن ۱۹ سالگی همراه دایی اش به بوشهر و از آنجا عازم کربلا شدو در کلاس درس سید کاظم رشتی شرکت نمود بعداز مدتی به شیراز بازگشت و در شب جمعه ۵ جمادی الاول ۱۲۶۰ ه.ق در ۲۵ سالگی ادعای بابیت کرد ، که این زمان بعنوان مبداء تاریخ بابیان موسوم به «تاریخ بدیع» شمرده می‌شود، و در 27 شعبان 1266/ 9 ژوئیه 1850 به قتل رسید. 



    او ابتدا خود را «باب امام زمان» (عج) خواند، سپس خود امام زمان و سرانجام مدعی نسخ اسلام و نزول دینی جدید شد. از اینرو، مسلمانان، حتی اهل تسنن، بهائیان را جزو فرق اسلامی بشمار نمی‌آورند.


    تعداد صفحات : 12

    اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 118
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 67
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 88
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 88
  • بازدید ماه : 144
  • بازدید سال : 152
  • بازدید کلی : 904