loading...
مصطفی دیدا
مصطفی دیدا بازدید : 1 دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

«مهناز رئوفی» با اشاره به اینکه فرقه بهائیت 170 سال پیش توسط انگلیس و روسیه ایجاد شد و اکنون توسط رژیم صهیونیستی حمایت می‌شود، گفت: من تا 25 سالگی بهائی بودم. آنها می‌گویند که هر بچه از 15 سالگی می‌تواند دین خود را انتخاب کند اما این دروغ است و اعضای تشکیلات اجازه نمی‌دهند که افراد به غیر از بهائیت انتخاب دیگری داشته باشند، چون از خانواده طرد می‌شوند و هیچ بچه‌ای در 15 سالگی شهامت نخواهد داشت که از وابستگی‌های خود به خانواده‌اش چشم‌پوشی کند.

وی که در یکی از ویژه برنامه های بوستان های تهران حاضر شده بود، در پاسخ به ارتباط با نگاهش به دین اسلام، توضیح داد: هر غیرمسلمانی، اسلام را از دور مثل یک نور هدایتگر می‌بیند اما رسیدن به این حقیقت دشوار است. کسی که در خانواده مسلمان به دنیا آمده بزرگترین نعمت را دارد. من از سادات طباطبایی هستم. از طرف مادری سید حسنی و از طرف پدری سید حسینی بوده‌ام اما از سه نسل پیش بهائی بودیم.

وی در ادامه تصریح کرد: ما در پیله ابریشم بودیم و جز محدوده کوچک خود چیزی را نمی‌دیدیم اما وقتی اسلام را شناختم، پروانه شدم و به جامعه بزرگتری آمدم. کسی که به این دین مشرف شود، خواهد یافت که این دین جامع‌ترین و کامل‌ترین دین است. بهائیت اسلام را به طور کامل منسوخ دانسته و در اساس این فرقه برای ریشه‌کن شدن اسلام ساخته شده است. اگر بهائی می‌گوید که اسلام و قرآن را قبول دارد، به خدا دروغ می‌گوید!

رئوفی بهائیت را فرقه‌ای پوشالی و سیاسی معرفی کرد و گفت: آنها سعی می‌کنند به فعالیت‌های خودشان پوشش دینی دهند اما در این مسیر هم اشتباهات بسیاری دارند. وضوی بهائی‌ها تنها به شستن دست و صورت خلاصه می‌شود و به غسل هم اعتقادی ندارند. بهائی‌ها سه نماز کوچک، متوسط و بزرگ دارند و هرکس هرکدام را دوست داشته باشد انتخاب می‌کند! قبله آنها رو به اسرائیل است و کسانی که این فرقه را هدایت می‌کنند، 9 نفر هستند که در «بیت العدل» زندگی می‌کنند.

چگونگی مسلمان شدن

رئوفی در ارتباط با نحوه آشنایی خود با دین اسلام گفت: من نویسنده بودم. آنها از من می‌خواستند تا راجع به زندگی اعدامی‌های بهائی توسط مسلمان‌ها بنویسم. من مجبور بودم برای نوشتن در ارتباط با زندگی آنها تحقیق کنم و اعتقاد مسلمان‌ها را بدانم. به همین خاطر کتاب‌های زیادی از جمله کتاب‌های شهید مطهری، علامه طباطبایی و آیت‌الله سبحانی را می‌خواندم و اینجا بود که دین اسلام برایم روشن شد.

وی در ادامه توضیح داد: برای همسرم نامه‌ای در 35 صفحه نوشتم و تمام مطالبی که بطالت بهائیت را نشان می‌دهد، به او گفتم. او پس از مطالعه نامه گفت که خیلی وقت است که به این فرقه شک کرده و فهمیده است که بهائیت بر حق نیست. حدود 6 ماه در ارتباط با اسلام با همدیگر مطالعه کردیم و سپس به این دین مشرف شدیم. سپس خانواده‌هایمان را دعوت کردیم. پدر و مادر همسرم از شدت ناراحتی روانه بیمارستان شدند اما بعد از مدتی مطمئن شدند که ما برنمی‌گردیم. از طرف تشکیلات هم مأمور فرستادند تا مجابمان کنند اما تلاش آنها بی‌فایده بود. خانواده‌هایمان طردمان کردند.

رئوفی گفت: قبل از انقلاب بهائی‌ها تازه مسلمان‌ها را می‌کشتند چون بسیاری از مسئولان کشوری خود بهائی بودند اما الان نمی‌توانند این کار را بکنند. خانواده‌های ما به اندازه یک عزاداری برای ما گریه کردند چون معتقد بودند که هرکه از این فرقه خارج شود مرده به حساب می‌آید و بلا بر سر او نازل می‌شود اما ما زندگی خوب و راحتی داریم. بهائی‌ها تکیه‌گاه معنوی ندارند و رو به سمت قبر باب و بهاء نماز می‌خوانند و آنها خدایشان هستند.

کتاب‌های منتشرشده

 

این بانوی مستبصر تاکنون کتاب‌هایی با عناوین «سایه شوم»، «مسلخ عشق»، «چرا مسلمان شدم» و «مرگ معنویت در بهائیت» را نوشته است. مستبصر به معنای کسی است که بصیرت یافته و چشمانش بینا شده است.

مصطفی دیدا بازدید : 1 دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

‌‌‌‌قريب به اتفاق فقهاء تعداد نجاسات را يازده[1] و برخي دوازده [2] مورد اعلام كرده اند، از جملة آنها كه همه بالاتفاق آنرا ذكر كرده اند نجاست كافر[3] است، كافر يعني كسيكه منكر خدا باشد و يا براي خداوند متعال شريك قائل باشد و يا اينكه رسالت حضرت خاتم الانبياء محمد بن عبدالله ـ صلي الله عليه و آله ـ را قبول نداشته باشد و نيز به كسي كافر مي گويند كه ضروري دين يعني، چيزي را مثل نماز و روزه كه همة مسلمانان آنرا جزء دين اسلام مي دانند منكر شود.[4] فقهاء در اين زمينه به آية شريفة «انما المشركون نجسٌ»[5] و روايات متعدد ديگري، از جمله اين روايت كه از امام صادق ـ عليه‎ السلام ـ نقل شده است «من نصب ديناً غير دين المومنين(دين اسلام) فهو مشرك»[6] استناد مي كنند. و از فروعاتي كه براي اين مسئله ذكر كرده اند اين است كه تمام بدن كافر حتي مو و ناخن و رطوبتهاي او نجس است.[7] حال كه روشن شد چه كساني در فقه اسلام و شيعه نجس مي باشند به كنكاش در آثار بهائيان مي پردازيم تا از برخي عقايد آنها آگاه شويم بهائيت فرقه اي است كه توسط حسنعلي نوري معروف به بهاء الله به وجود آمده است. قبل از آن به وسيله علي محمد باب كه به پيروي از انديشه هاي شيخيه خود را ركن چهارم يا انسان كامل پنداشته بود، با بيت را به وجود آورده بود، وي در آغاز مدعي بود كه باب امام زمان(عج) مي باشد ولي در نهايت ادعاي الوهيت نموده و اعلام نمود كه بعداً كسي را به عنوان «من يضحصر الله» خواهد فرستاد. بعد از اعلام علي محمد، حسينعلي نوري مدعي شد كه او همان كسي است كه علي محمد باب وعده آمدن او را داده است. بعد از آن با ادعاي نسخ دين اسلام، نغمة ايجاد دين تازه سرداد و به دين سازي روي آورد.[8] برخي از عقايد بهائيت از قرار زير مي باشد: 1. اعتقاد به الوهيت علي محمد باب و حسينعلي نوري يكي از سخيف ترين و غير معقول ترين اعتقادات بهائيت و بابيت اعتقاد به اله بودن باب و حسينعلي نوري است علي محمد باب ادعا كرده است كه رفيع ترين مراتب حقيقت يعني الوهيت در او حلول كرده آن هم حلولي مادي و جسماني.[9] اين اعتقاد بهائيت با مباني تمام اديان آسماني در تضاد مي باشد زيرا در اديان آسماني الوهيت مختص حضرت حق، پروردگار و خالق جهان و جهانيان است و در اين مقام هيچ كس و هيچ چيز با او شريك نيست. 2. اعتقاد به مقام نبوت علي محمد و ميرزا حسينعلي بهائيان مي گويند: مقام قائم موعود به حكم برخي آيات قرآن كريم، مقام اصالت و نبوت است.[10] اما شيعه مي گويد: قائم موعود تابع قرآن مجيد و شريعت خاتم الانبياء محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و مقام او مقام خلافت و وصايت و امامت است نه اصالت و نبوت.[11] 3. اعتقاد به قائم موعود بودن علي محمد باب و ميرزا حسينعلي بهائيان مي گويند: علي محمد و ميرزا حسينعلي موعود دين اسلام هستند و جميع انبياء بدان اشارت داده اندو علامات آن در كتابهاي آسماني ثبت است. اما شيعه مي گويد: موعود دين اسلام يكي قيامت كبري است و ديگري ظهور بقية‌الله ارواحنا له الفداء كه در قرن سوم هجري در سُرّ من رآه متولد شد، نام مادرش نرجس مي باشد. 4. اعتقاد به نسخ دين اسلام بهائيان مي گويند: مقام قائم موعود، مقام شارعيت است نه تابعيت،[12] و نيز مي گويند قائم در هنگام ظهورش حكم به نسخ دين اسلام مي كند و بتشريع شريعت جديدي غير از اسلام مي پردازد.[13] اما شعيه مي گويد: قائم موعود، تابع قرآن مجيد و شريعت خاتم الانبياء محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ و مجدد و محيي همان دين اسلام است و صاحب كتاب جديد و آورندة‌ شريعت جديدي نيست.[14] خلاصه آنكه بهائيان: اولا:ً مدعي الوهيت باب و بهاء و منكر خاتميت نبي مكرم اسلام هستند، ثانياً: منكر احكام ضروري دين مثل نماز، و روزه و... بوده و آنها را منسوخ مي دانند. ثالثاً نه تنها منكر وجود نازنين حضرت بقية الله الاعظم هستند بلكه دشمن او مي باشند. در نتيجه مي توان گفت كه علت نجاست آنان، كفر آنان مي باشد و ادله اي كه به نجاست كفار و مشركين دلالت دارند، آنها را نيز در بر مي گيرند. معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. توضيح المسائل مراجع عظام، قسمت نجاسات. 2. بهائيت دين نيست، ابوتراب هدائي. 3. تاريخ جامع بهائيت، بهرام افراسيابي. 4. وسائل الشيعه، حر عاملي، ج1، كتاب الطهاره، ابواب مقدمه عبادت باب2.

مصطفی دیدا بازدید : 2 دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

ای واقف اسرار ضمیر همه کس

از هر گُنَهم توبه دِه و عذر پذیر

روضه روح من رضای تو باد

سرمه دیده جهان بینم

دلی به دست آر، تا کسی باشی

و اگر بر رُوی آب رَوی خسی باشی

 

 

 

 

 

« به نام حق »

 

 

 

در حالت عجز، دستگیر همه کس

ای توبه دِه و عذر پذیرِ همه کس

قبله گاهم در سرای تو باد

تابود، گرد خاک پای تو باد

اگر بر هوای پری، مگسی باشی

دلی به دست آر، تا کسی باشی

 

 

 

 
 

منبع: منجات نامه و الهی نامه خواجه عبدا...  انصاری (481- 396 هـ ق )

 

 
مصطفی دیدا بازدید : 3 دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

از امیرالمومنین علی(ع) پیروی کنیم :

ممکن است بعضی بگویند معرفت و مقام یقین امیرالمومنین کجا و ما کجا، ما که دوریم چگونه مانند آن حضرت از عظمت و عذاب الهی ترسناک و به رحمت او امید وار باشیم؟ بلی چنین است لیکن طفل کوچکی که هنوز افعی را نشناخته و اگر تنها باشد ممکن است فریب رنگ و نرمی پوستش را بخورد و دست در دهانش کرده خود را هلاک سازد اگر همراه پدرش باشد و ببیند پدرش از دیدن افعی مضطرب و لرزان گردیده و فرار را بر قرار اختیار نموده قطعاً بچه هم می فهمد که خطر بزرگی است او هم قهراً لرزان و گریان رو به فرار می گذارد.

 



ای کسی که خبر از سختی عذاب الهی و شدّت حاجت خود به رحمت او نداری مگر نه علی (ع) را پدر روحانی و مقتدای حقیقی خود می دانی و خود را مربوط و متصل به ولایت او می خوانی چرا از قلق ( بی آرامی ) و اضطراب آقا از یاد قیامت وسختی عذاب آخرت مضطرب نمی شوی؟ چرا از سعی آن حضرت در تحصیل توشه ی سفر آخرت به فکر خود نمی افتی و جدّیت  نمی نمایی که فردا گدا وارد محشر نشوی سعی در اعمال نیک نمی کنی. 

مصطفی دیدا بازدید : 2 دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

بخوانیم بد نیست ...

یه روز یه نفر میره سلمونی ، همونطور که داشته موهاشو کوتاه میکرده با پیرایشگرهصحبتشون گل میندازه از همه چیز صحبت میکنن تا اینکه به بحث خداشناسیمیرسن پیرایشگره میگه من اعتقاد به وجود خدا ندارم ، اگه خدایی باشه نباید اینهمه گرسنه و بدبخت تو دنیا داشته باشیم. مشتری همینجور ساکت بود و هیچی نمی گفت .، کارش که تموم شد از مغازه اومد بیرون و چیزی نگذشته بود که برگشت به مغازه و بهپیرایشگره گفت : من اعتقادی به وجود آرایشگر ندارم ، اگه آرایشگر ها وجود داشته باشناین همه مردم با موهای ژولیده نباید وجود داشته باشه!!!مرد آرایشگر گفت اونهاباید به ما مراجعه کنن تا ما موهاشونو مرتب کنیم.مشتری هم لبخندی زد و گفت اونگرسنه ها و بدبخت ها هم باید به خدا مراجعه کنن تا مشکلشون حل بشه. دلیل همهبدبختیها و مشکلات ما اینه که خدا رو صاحب این دنیا و علت العللنمیدونیم.               

 

 

مصطفی دیدا بازدید : 7 دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

فواید ورزش صبحگاهی و اثرات مفید آن بر زندگی

 

ورزش صبحگاهی در شروع فعالیت آموزشی مدارس می تواند عـامل مهمی در ایجـاد نشاط و شـادابی وتأمین سـلامت جسم و روح دانش آموزان باشد.   این برنامه با توجه به ویژگیهایی خاص آن در ۳ بخش گـرم کردن ، پیـاده کـردن هـدف و بازگشت به حـالت اولیه طـراحی می گردد ، انجام این برنامه در ابتـدا بـا افـزایش تـدریجی ضربـان قلب توأم است که به آستانه تحریک برای افزایش استقامت عمومی می رسد و سرانجام به حالت اولیه بر می گردد.اجرای ورزش صبحگاهی بطور منظم و روزانه می تواند نقش بسیار مهمی درکسب آمادگی جسمانی ، روانی و نشاط و شـادابی دانش آموزان داشته باشد . انجام فعالیتهای مداوم اثرات مثبتی بر بافت استخوانی دارد . یافتـه های پژوهشی بیـان داشته اند که ورزش در رشد طـولی استخـوان ونیز آرایش سلولهـای استخـوانی تـأثیر بسیار نـاچیزی دارد ، امـا تأثیر فعـالیتهای ورزشی در افزایش تراکم و رشد عرضی استخوان با افزایش مواد معـدنی در آن تـأیید شده است و بـی تحـرکی و حـذف فشار مکانیکی از استخوان ها باعث کاهش مواد معدنی و کاهش استحکام آنها می شود. مرحله زوال استخوانی دردختران ، پس از سن ۱۱ تا ۱۴ سالگی شروع می شود بنابراین دوران پیش از بلوغ مرحله بسیار مهمی در رشد استخوانی آنهـاست . استحکام استخـوان ها به تراکم مواد معدنی در آنها و نحوه آرایش سلولهای استخوانی بستگی دارد . اجرای برنامه ورزشی روزانه مـوجب ارتقاء سطح آمادگی قلبی عروقی می شود ونیاز به صرف وقـت زیـادی ندارد . درچنین برنـامه ای لازم است که ضربـان قلب تا ۱۴۰ بـار در دقیقه افزایش یابد و پنج روز در هفته استمرار یابد.                                                                                                                   منبع : سایت آفتاب

مصطفی دیدا بازدید : 2 دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آوازنیامد
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کان را که خبر شد خبری باز نیامد

حدیث روضه نگویم ، گل بهشت نبویم   ****  جمال حور نجويم، دوان بهسویتوباشم.
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان ****   مرا بهباده چه حاجت که مستروی توباشم

 


گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم                                          

گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.


گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم کاش می‌شد بهت نزدیک شم

گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا وخیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدایآهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵)::.


گفتم: این همتوفیق می‌خواهد!

گفتی: ألا تحبون ان یغفراللهلکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.



گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی

گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.::پساز خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید(هود/۹۰)::.-



گفتم: با این همه گناه آخه چیکار می‌تونم بکنم؟


گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.::مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.



مصطفی دیدا بازدید : 2 دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
 
   

 

 

 

 

...و لا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين      آیه 168  سوره بقره

...و از گام های [وسوسه انگیز] شیطان پیروی مکنید، به راستی او دشمن آشکار شماست.

سياست گام به گام

جمله «خطواتشيطان»(گام هاي شيطان)به یك مسئله دقيق تربيتي اشاره داردو آن اين كه،انحراف ها و تبه كارها، بيشتر بطور تدريجي در انسان نفوذ مي كند،نه به صورت دفعي و فوري؛ مثلاً براي آلوده شدن به مواد مخدر و قمار و شراب،معمولاًمراحلي وجود دارد:نخست تماشاچي يكي از صحنه ها است و انجام آن كار را ساده مي شمارد.گام دوم، شركت تفريحيدر قمار(بدون برد و باخت)،يا استفاده از مواد مخدر براي رفع خستگي،يا درمان بيماري و مانند آن است.گام سوم،استفاده از اين مواد به مقدار كم و به قصد ترك آن است.           

مصطفی دیدا بازدید : 8 شنبه 20 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
 
 
 
 
بازدید جناب آقای دکتر رازقی زاده ریاست محترم دانشگاه پیام نور استان خوزستان از مرکز اندیمشک

جناب آقای دکتر رازقی زاده ریاست محترم دانشگاه پیام نور استان خوزستان و جناب آقای انجیلی مدیر محترم حراست از  دانشگاه پیام نور مرکز اندیمشک و ساختمان قدیم دانشگاه (شهرک انصار)و ساختمان شماره 2 دانشگاه واقع در جاده سد دز بازدید به عمل آوردند.

             
  
 



 
 
   
 
 
 
 
 
 
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
مهمان (portalguest)


Powered By Sigma ITID.
مصطفی دیدا بازدید : 2 شنبه 20 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

 

 

 

 

 

 

و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا    سوره انسان آیه 8

و بر دوستى خدا به فقير و اسير و طفل يتيم طعام مى دهند      

              .

روايتى راجع به نزول سوره هل اتى(انسان، دهر) در شان اميرالمؤمنين وفاطمه)عليهماالسّلام( [و اهل بیت]


این روایت به طرق و شکل های مختلف از اهل سنت و تشیع که در شان اهل بیت نازل شده، بیان شده است.
و در تفسير كشاف است كه از ابن عباس روايت آمده كه حسن وحسين بيمار شدند، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) با جمعى از صحابه ازايشان عيادت كرد، مردم به على (عليه السلام ) گفتند چه خوب است براى بهبودى فرزندت - فرزندانت - نذرى كنى ، على و فاطمه ، و فضه كنيز آن دو نذر كردند كه اگر كودكانبهبودى يافتند سه روز روزه بدارند، بچه ها بهبودى يافتند، و اثرى از آن كسالت باقىنماند.

بعد از بهبودى كودكان ، على از شمعون خيبرى يهودى سه من قرص جو قرض كرد،و فاطمه يك من آن را دستاس [آسیاب دستی] ، و سپس خمير كرد، و پنج قرص نان به عدد افراد خانوادهپخت ، و سهم هر كسى را جلوش گذاشت تا افطار كنند، در همين بين سائلى (به در خانهآمده ) گفت: سلام بر شما اهل بيت محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم )، من مسكينى ازمساكين مسلمينم ، مرا طعام دهيد كه خدا شما را از مائده هاى بهشتى طعام دهد، خاندانپيامبر آن سائل را بر خود مقدم شمرده ، افطار خود را به او دادند، و آن شب را جز آبچيزى نخوردند، و شكم گرسنه دوباره نيت روزه كردند، هنگام افطار روز دوم طعام را پيشروى خود نهادند تا افطار كنند، يتيمى بر در سراى ايستاد، آن شب هم يتيم را بر خودمقدم و در شب سوم اسيرى آمد، و همان عمل را با او كردند.

صبح روز چهارم كه شدعلى دست حسن و حسين را گرفت ، و نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) آمدند،پيامبر اكرم وقتى بچه ها را ديد كه چون جوجه ضعيف از شدت گرسنگى مى لرزند، فرمود: چقدر بر من دشوار مى آيد كه من شما را به چنين حالى ببينم ، آنگاه با على و كودكانبه طرف فاطمه رفت ، و او را در محراب خود يافت ، و ديد كه شكمش از گرسنگى به دندههاى پشت چسبيده (در نسخه اى ديگر آمده كه شكمش به پشتش چسبيده )، و چشمهايش گودافتاده از مشاهده اين حال ناراحت شد، در همين بين جبرئيل نازل شد، و عرضه داشت:اين سوره را بگير، خدا تو را در داشتن چنين اهل بيتى تهنيت مى گويد، آنگاه سوره راقرائت كرد.

 

مؤ لف : نمى توان گفت از سوره مورد بحث تنها آيه مذكور در حق آن دو بزرگوار نازلشده ، زيرا آيات قبل و بعد آن نيز از نظر سياق متصل به آن هستند.

مصطفی دیدا بازدید : 4 شنبه 20 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

 

 

 و کسی که لغزش هایش فراوان شودحیا وشرمش کم گردد

و کسی که حیا ئش کم گردد حالت خودداریش از گناه کاهش یابد

و کسی که خودداریش از گناه کاهشیابددلش بمیرد

و کسی که دلش بمیردبهدوزخ رود وآتش بگیرد

و کسی که بداند گفتارش عملی از اعمال اوست (و باید جوابگوی آثار و پیامدهای آن باشد) جز در موارد ضروری کم حرف خواهد بود.

منبع: نهج البلاغه حکمت 349

 

 

 

 

 

مصطفی دیدا بازدید : 2 جمعه 19 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

ادای تکلیف و وظیفه!

همه انبیای الهی و اوصیای به حق مطابق مقررات و دستورات الهی عمل می نمایند و در موارد مقتضی قیام به جنگ و در مواردی قعود و سکوت می نمودند و حتی در مواردی از مقابل دشمنان فرار نموده و پنهان می گشتند!

اگر به تاریخ حالات هر یک از انبیای عظام و اولیای الهی بنگریم از این قبیل قضایا بسیار وجود دارد به ویژه آنکه قرآن مجید به برخی از آنها اشاره نموده است که به خاطر نداشتن یار و همراه سکوت یا فرار نموده اند. چنانچه در سوره مبارکه‌ی قمر از قول نوح(علیه السلام) شیخ الانبیاء می فرماید: "فَدَعا رَبّه أنّی مَغلوبٌ فانتصِر؛ پس خدا را خواند و دعا کرد که بارالها من سخت مغلوب قوم شده ام (به لطف خود)مرا یاری فرما"(قمر/10) همچنین درباره ی کناره گیری و اعتزال حضرت ابراهیم(علیه السلام) قرآن کریم خبر می دهد که وقتی عمویش آذر استمداد نمود و جواب یأس شنید، فرمود: وَ أعتزلُکِمُ و ما تَدعونَ مِن دونِ الله وأدعوا ربیّ؛ من از شما و بت هایی که به جای خدا می پرستید دوری کرده و خدای یکتا را می خوانم"(مریم/48)

حضرت ابراهیم (علیه السلام) وقتی کمک و یاری از عموی خویش ندید عزلت و گوشه نشینی اختیار نمود تا شرایط مناسبی فراهم آید.

 

فرار از دست ظالمان!

همچنین داستان فرار کردن حضرت موسی(علیه السلام) با خوف از مصر در قرآن کریم نقل شده است: فخرجَ منها خائِقاًً یترَقَّبُ قالَ ربِّ نَجَّنی مِن القومِ الظّالمینَ؛ موسی(علیه السلام)  از شهر با حال ترس از دشمن بیرون رفت و گفت : بارالها مرا از شر قوم ستمکار نجات ده"(قصص/21)

پیامبر اولو العزم خدا از خوف دشمنان فرار از شهری می نماید و از قوم کناره گیری و عزلت می نماید. بنابراین انبیای الهی اگر برای یاری دین خدا یار و ناصری نیابند برای فراهم شدن شرایط مناسب و تا موعد مناسب عزلت و کناره گیری و قعود و سکوت و عدم قیام را اتخاذ می نمایند.

همه انبیای الهی و اوصیای به حق مطابق مقررات و دستورات الهی علیه السلاممل می نمایند و در موارد مقتضی قیام به جنگ و درمواردی قعلیه السلامود و سکوت می نمودند و حتی در مواردی از مقابل دشمنان فرار نموده و پنهان می گشتند!

 

صبر و سکوت امیر المۆمنین(علیه السلام) در مقابل مخالفان!

به همین ترتیب امیرالمۆمنین (علیه السلام) که وصی بر حق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود بخاطر نیافتن یار و نبودن شرایط مناسب عزلت و کناره گیری از قوم و سکوت اختیار فرمودند.

از سوی دیگر امیرالمۆمنین یگانه رادمردی بود که در زندگی ابداً خود را نمی دید و هر چه می دید خدا بود. حضرت وصایت و خلیفه الهی بود و از این رو صبر و تحمل و سکوت و عدم قیام آن حضرت در مقابل مخالفان برای احقاق حق ثابت خود، برای رضای خدا بود که مبادا تفرقه در جامعه ی مسلمین بیفتد و مردم به کفر اولیه برگردند. چناچه در پاسخ به حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمودند: "هنگامی که حضرت زهرا(سلام الله علیها) به خانه مراجعت فرمود در حالی که حق ارث فدک او را برده بودند و به امیرالمۆمنین(علیه السلام) خطاب فرمود: مانند طفل در شکم مادر پرده نشین شدی و چون شخص متهمی در کنج خانه پنهان گشته ای و بعد از آن که شاه پرهای بازها را در هم شکستی اکنون از پرهای مرغان ضعیف عاجز گردیده ای و توانایی بر آنها نداری اینک پسر ابو قحافه (ابوبکر) به ستم و ظلم عطا و بخشوده ی پدرم را و قوت و معیشت فرزندان مرا می برد و با من آشکارا دشمنی می کند ودر سخن گفتن به سختی با من مجادله می نماید."

امیرالمۆمنین(علیه السلام) تمام کلمات را گوش دادند آنگاه به اختصار فرمودند: فاطمه من در امر دین و احقاق حق تا آنجا که ممکن بود کوتاهی نکردم. آیا مایل هستی که این دین مبین باقی و پایدار بماند و نام پدرت الی الأبد در مسجدها و بالای مأذنه ها برده شود؟

صبر

 

صبر امام علی(علیه السلام)!

حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمودند: نهایت آمال و آرزویم همین است. حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: پس در این صورت باید صبر کنی زیرا پدرت خاتم الانبیاء به من وصیت نموده و من می دانم که باید صبر نمایم وگرنه قدرت دارم که دشمنان را خوار نمایم و حقت را بگیرم ولی بدان که آن وقت دین از میان می رود. پس از برای خدا و دین خدا صبر کن زیرا ثواب آخرت برای تو بهتر است از حقی که از تو غصب نمودند.

به همین جهت امیرالمۆمنین علی(علیه السلام) صبر را پیشه ی خود قرار داد و صبر کرد برای حفظ حوزه ی اسلام که ایجاد دو دستگی نشود چنانچه غالباً در خطبه ها و بیانات خود اشاره به این جهات نمودند.

 

بیانات امیرالمۆمنین (علیه السلام) در علت سکوت خود!

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و برخی دیگر از علمای اهل تسنن و نیز علمای شیعه نقل نموده اند که وقتی طلحه و زبیر بیعت خود با امیر المۆمنین(علیه السلام) را شکستند و به سمت بصره رفتند، حضرت امر فرمودند مردم در مسجد جمع شوند و خطبه ای اداء فرمودند. حضرت پس از ادای حمد و ثنای الهی در این خطبه به بیان جایگاه و موقعیت خویش پرداختند که ماحصل معنی آن چنین است: پس از رحلت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) گفتیم ما اهل بیت و خویشان و وارث و عترت و اولیای آن حضرت و سزاوارترین خلایق به رتبه و مقام آن حضرت(صلی الله علیه و آله) هستیم و منازعی و رقیبی برای حق و سلطه آن حضرت نداشتیم.

پیامبر اولو العزم خدا از خوف دشمنان فرار از شهری می نماید و از قوم کناره گیری و عزلت می نماید.بنابراین انبیای الهی اگر برای یاری دین خدا یار و ناصری نیابند برای فراهم شدن شرایط مناسب و تا موعد مناسب عزلت و کناره گیری و قعود و سکوت و عدم قیام را اتخاذ می نمایند

گروهی از منافقین دست به دست هم داده و خلافت را از ما گرفته به دیگری واگذار نمودند. به خدا قسم برای این امر چشم ها و دلهای ما گریان و آزرده گردید و سینه ها از خشم و کینه پر گردید. به خدا قسم اگر خوف تفرقه ی مسلمانان نبود که به قهقراء برگردند به کفر، هر آینه خلافت را تغییر می دادیم(ولکن سکوت اختیار نمودم) و آنان به امر خلافت مشغول شدند تا روزی که مسلمانان با من بیعت نمودند. در آن هنگام طلحه و زبیر از کسانی بودند که نخست با من بیعت نموده و سپس به طرف بصره نهضت کردند به منظور آنکه میان شما اختلاف و ایجاد دو دستگی را فراهم کنند تا جنگ داخلی راه بیفتد.

بر اساس بیانات امیرالمۆمنین(علیه السلام) در این خطبه و خطبه های بسیاری نظیر این و همچنین برخی نامه های حضرت به عناوین گوناگون، خود حضرت علت سکوت و عدم قیام خود علیه مخالفان و غاصبان حق خلافت را ذکر فرموده اند که همانا حفظ اسلام و وحدت مسلمانان بوده است. بر این اساس امیرالمۆمنین (علیه السلام) همانند بسیاری دیگر از انبیاء و اولیای الهی در شرایطی که به نفع دین الهی نبود سکوت و عدم قیام اختیار نمودند و در موارد لزوم برای حفظ اسلام به دادن رأی الهی در مسائل گوناگون نسبت به خلفا نیز پرداختند.

 

پایان سخن ....

از آنچه در این نوشتار درباره ی علل سکوت و قعود امیر المۆمنین (علیه السلام) در مقابل غاصبان خلافت گذشت ، معلوم می شود که هدف اصلی حضرت (علیه السلام) از خلافت همانا بر پاداشتن دین الهی و اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) بوده است و چون این غرض اصلی حضرت بوده است ، لذا در دوران غصب خلافت برای حفظ همین هدف و غرض الهی سکوت اختیار نمودند که برای حفظ اسلام و عدم تفرقه میان مسلمانان کاری لازم بوده است.

ن. رادفر                 

 

بخش اعتقادات شیعه تبیان

مصطفی دیدا بازدید : 1 جمعه 19 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

از مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده : در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه ، دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى يك اشرفى مى فروشد.

روزى در حرم امام حسين عليه السلام حبيب زائرى را دزدى زد و پولهايش ‍ را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت : يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم ؟

حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همين حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد.

شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند.

امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟

اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم .

حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟

حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى . اگر مال من است چرا در برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟

عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم .

امام حسين عليه السلام فرمود:

پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده .

حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود.

حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش ‍ نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد.

بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت : اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش ‍ مى كرد.

 

الوقايع و الحوادث : ج 3، ص 334 و حكاياتى از عنايات حسينى : ص 34

مصطفی دیدا بازدید : 1 پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 نظرات (0)


*نگاهی به تاریخ تشکیل فرقه بهائیت

در دوران حکومت فتحعلی شاه یکی از فرقه‌های انحرافی شیعه به نام «شیخیه» به رهبری شیخ احمد احسائی اعلام وجود کرد، با این حال هنگامی که احسائی تفکرات باطل خود را اعلام کرد، با واکنش شدید علما و مراجع وقت کشور و و همچنین عتبات عالیات در عراق مواجه شد. وی درباره وجود مقدس امام عصر(عج) می‌گوید: «امام زمان(عج) در جهانی دیگر به نام هور قلیایی هست و چون جسم عنصری (خاکی) او از بین رفته، امکان رجعت با جسم عنصری را ندارد، لذا در کالبد شخص دیگری ظهور پیدا می‏کند!»

پس از فوت احسائی، فرد دیگری به نام  سید کاظم رشتی جانشین او شد و همان ادعاها را تکرار کرد که به زودی امام منتظر(عج) ظهور خواهد کرد! در نتیجه شاگردانش پس از مرگ او شبانه‏روز به تهجد و روزه‌داری پرداخته و آماده ظهور شدند!

*نقش انگلیس و روسیه در به وجود آوردن بهائیت

در این زمان دولت‌های استعماری روس و انگلیس که با تمام قوا در صحنه سیاسی و تصمیم‌گیری‏های کشور حضور داشتند، در این آشفته‌بازار یکی از مریدان بی‌نام و نشان سید کاظم رشتی، به نام سید علی محمد شیرازی اعلام کرد که من باب -واسطه بین امام زمان و مردم- هستم.

در آن زمان محمد شاه قاجار بر مسند حکومت بود و میرزا آغاسی صدارت کشور را بر عهده داشت، اقدام به دستگیری و حبس این مرتد کردند، نکته قابل توجه این است که به هنگام برخورد حکومت وقت با شیرازی، حمایت علنی و تلویحی سفارت روس در تهران شروع می‏شود و او موفق می‏شود که حتی دین اسلام را منسوخ و خود را پیامبر جدید معرفی کند!

علی‌محمد با هدایت سفارت روس شاگردان خود را به سایر نقاط پر جمعیت مذهبی ایران از جمله استان‌های خراسان، زنجان، آذربایجان، مازندران، یزد و همدان اعزام کرد تا هوادار جمع کنند.

در این میان خراسان، برای علی محمد با توجه به آگاهی قبلی او به روایات علایم ظهور امام عصر(عج) نقش مهمی ایفا می‌کرد، چرا که عده‏ای از هواداران خود را در خراسان، سوار بر اسب با علم‏های سیاه به قیام علیه سرداران حکومت واداشت و این اقدام را منطبق بر وجود یکی از علایم ظهور اعلام کرد تا از این طریق به افزایش هواداران خود اقدام کند!

* اقدام انقلابی امیرکیبر در مبارزه با بهائیت

حکومت وقت که از این حوادث مضطرب و نگران می‏شود، علی‌محمد باب را به تهران آورد و با علما روبه‌رو ساخت، در این جلسه او نتوانست به سؤالات علما پاسخ دهد، بنابراین توبه کرد و توبه‌نامه را امضا کرد.

حکومت پس از این واقعه او را به قلعه چهریق آذربایجان تبعید کرد، پس از اوج‌گیری اقدامات مسلحانه هواداران این فرقه و ایجاد اغتشاش و ناامنی در کشور با حکم علمای وقت مبنی بر ارتداد، امیرکبیر که صدر اعظم ناصر‌الدین شاه را در آن زمان بر عهده داشت، دستور اعدام باب صادر و این مرتد ملعون در  شعبان 1266 در میدان تبریز، تیر باران می‌کند.

 

مصطفی دیدا بازدید : 2 پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

» وهابی ها در ایران چه می کنند؟؟!!! | 4.19 امتیار شما به این مطلب: بی انصافی است اگر فرقه افراطی و تکفیری وهابیت را به اهل سنت نسبت دهیم. وهابیت یک مرام عقیدتی است و هیچ ارتباطی به مذاهب شافعی، مالکی، حنبلی و حنفی ندارد. اینها مذاهبی فقهی هستند در حالی که وهابیت، یک مرام تکفیری عقیدتی است. اگر چه اهل سنت ایران ، صدها سال است در کنار اهل تشیع تعامل متقابل احترام آمیزی دارند اما طی چند سال اخیر تحرکاتی در برخی مناطق سنی نشین برای ایجاد تقابل با شیعه از طریق آموزه های وهابیت آغاز شده که اخیرا” این تحرکات رشد فزاینده ای گرفته است. نکته جالب اینکه همزمان با این حرکت های افراطی گرایانه به نام اهل سنت ، هر از چند گاهی ، جزوات و کتب حاوی اهانت به باورهای اهل سنت از جانب برخی گروه های خاص که اتفاقا” با نظام شیعی ایران در تقابل هستند توزیع می شود که این دو حرکت به صورت مکمل یکدیگر در ایجاد تقابل سنی و شیعه عمل می کنند.   


مصطفی دیدا بازدید : 1 پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

فرازهايي از صد وصيت نامه شهداي جنگ تحميلي              

وصيت نامه شهيد محمود احمدي
دست ازاين ماه تابان [امام خميني] برنداريد كه روزنه ي اميد مستضعفان جهان و ايران است. پيرو خط امام كه همان خط حزب الله است باشيد.

وصيت نامه شهيد غلامحسين ارباب رشيد
"با مردم برخورد اسلامي داشته باشيد، در راه اسلام و قرآن قدم برداريد و مواظب باشيد كه شيطان باعث دوري شما از خدا نگردد."

وصيت نامه شهيد حسين برهاني
 
اي ملت بدانيد امروز مسئوليتتان بزرگ و بارتان سنگين است و بايد رسالتتان را كه پاسداري از خون شهيدان است انجام دهيد و تنها با اطاعت ازروحانيت متعهد و مسئول كه در راس آن ولايت فقيه مي باشد و امروز سمبل آن امام بزرگوار امت قادريد اين راه را ادامه دهيد.
خواهرانم! در تربيت فرزندانتان بكوشيد و حجاب را رعايت كنيد، زهراگونه زندگي كنيد.....
سفارشم اين است، مردم! به ياد خدا و روز جزا باشيد پيرو ائمه اطهار باشيد، كه .....
مردم! امام زمان (عج) را فراموش نكنيد. مردم! دنباله رو روحانيت باشيد كه چراغ راه هدايتند.....
از امام اطاعت كنيد كه عصاره اسلام است، او را تنها نگذاريد كه نماينده حجه بن الحسن (ع) است.

وصيت نامه شهيد مجيد پازوكي
"درود بر امام امت، نايب بر حق امام زمان (عج) حضرت امام خميني كه هرچه داريم از وجود با بركت ايشان است كه اسلام و امت اسلامي را بعد از هزاروچهارصدسال دوباره زنده نمود. قدر امام را بدانيد و خالصانه پيروش باشيد، انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي امانت الهي هستند وظيفة همه ما پاسداري از انقلاب و دستاوردهاي آن است. صلاح دنيا و آخرت ما در پيروي از ولايت فقيه مي باشد.فعالانه در مسائل انقلاب و اجتماع شركت نماييد. حضور گسترده و آگاهانة مردم ضامن انقلاب و اصول آن است. در نماز جمعه شركت كنيد و شعائراسلام را زنده تر كنيد.

 

منبع:پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد

مصطفی دیدا بازدید : 1 پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا    سوره انسان آیه 8

و بر دوستى خدا به فقير و اسير و طفل يتيم طعام مى دهند      

              .

روايتى راجع به نزول سوره هل اتى(انسان، دهر) در شان اميرالمؤمنين وفاطمه)عليهماالسّلام( [و اهل بیت]


این روایت به طرق و شکل های مختلف از اهل سنت و تشیع که در شان اهل بیت نازل شده، بیان شده است.
و در تفسير كشاف است كه از ابن عباس روايت آمده كه حسن وحسين بيمار شدند، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) با جمعى از صحابه ازايشان عيادت كرد، مردم به على (عليه السلام ) گفتند چه خوب است براى بهبودى فرزندت - فرزندانت - نذرى كنى ، على و فاطمه ، و فضه كنيز آن دو نذر كردند كه اگر كودكانبهبودى يافتند سه روز روزه بدارند، بچه ها بهبودى يافتند، و اثرى از آن كسالت باقىنماند.

بعد از بهبودى كودكان ، على از شمعون خيبرى يهودى سه من قرص جو قرض كرد،و فاطمه يك من آن را دستاس [آسیاب دستی] ، و سپس خمير كرد، و پنج قرص نان به عدد افراد خانوادهپخت ، و سهم هر كسى را جلوش گذاشت تا افطار كنند، در همين بين سائلى (به در خانهآمده ) گفت: سلام بر شما اهل بيت محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم )، من مسكينى ازمساكين مسلمينم ، مرا طعام دهيد كه خدا شما را از مائده هاى بهشتى طعام دهد، خاندانپيامبر آن سائل را بر خود مقدم شمرده ، افطار خود را به او دادند، و آن شب را جز آبچيزى نخوردند، و شكم گرسنه دوباره نيت روزه كردند، هنگام افطار روز دوم طعام را پيشروى خود نهادند تا افطار كنند، يتيمى بر در سراى ايستاد، آن شب هم يتيم را بر خودمقدم و در شب سوم اسيرى آمد، و همان عمل را با او كردند.

صبح روز چهارم كه شدعلى دست حسن و حسين را گرفت ، و نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) آمدند،پيامبر اكرم وقتى بچه ها را ديد كه چون جوجه ضعيف از شدت گرسنگى مى لرزند، فرمود: چقدر بر من دشوار مى آيد كه من شما را به چنين حالى ببينم ، آنگاه با على و كودكانبه طرف فاطمه رفت ، و او را در محراب خود يافت ، و ديد كه شكمش از گرسنگى به دندههاى پشت چسبيده (در نسخه اى ديگر آمده كه شكمش به پشتش چسبيده )، و چشمهايش گودافتاده از مشاهده اين حال ناراحت شد، در همين بين جبرئيل نازل شد، و عرضه داشت:اين سوره را بگير، خدا تو را در داشتن چنين اهل بيتى تهنيت مى گويد، آنگاه سوره راقرائت كرد.

مؤ لف : نمى توان گفت از سوره مورد بحث تنها آيه مذكور در حق آن دو بزرگوار نازلشده ، زيرا آيات قبل و بعد آن نيز از نظر سياق متصل به آن هستند.

 

کانون فرهنگی هنری ندای کربلا - پایگاه مقاومت بسیج شهید علی خوردکه
منبع: تفسير الميزان جلد 20    نام نويسنده : علامه محمد حسین طباطبايي 

مصطفی دیدا بازدید : 2 پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 نظرات (0)



حضرت امام صادق (ع):

 

هر کس از شما در حال انتظار این امر (ظهور مهدی «عج») بمیرد، همچون کسی است که در خیمیه ی قائم (در حال جهاد با آن حضرت) باشد.

 

منبع: کرامات المهدی انتشارات مسجد جمکران

 

 

 

 

مصطفی دیدا بازدید : 2 پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

سردار سپاه اسلام شهید دکتر مصطفی چمران

سال تولد: 1311                                   محل تولد: سرپولک تهران

تاریخ شهادت: 30/3/1360                    محل و نحوه شهادت: سوسنگرد٬ دهلاویه توسط خمپاره ی نیروهای بعثی

فعالیت های بعد از انقلاب

-                    تشکیل نخستین گروه سپاه پاسداران در سعد آباد

-                    فرماندهی عملیات منطقه کردستان

-                    وزیر دفاع در سال ۱۳۵۹توسط امام خمینی (ره)

-                    نماینده مردم تهران در سال ۱۳۵۹

-                    تشکیل ستاد جنگ های نامنظم در اهواز

-                    عضو شورای عالی دفاع

قسمتی از وصیت نامه ی شهید:برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی و مدت هاست که با آن آشنا هستم ولی برای اولین بار و صیت می کنم خوشحالم که در چنین راهی به شهادت می رسم. تو ای امام لحظه ای از حق منحرف نمی شوی و همچون کوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوی حقیقت قدم برمی داری و من افتخار می کنم و در راه پر افتخارت شربت شهادت می نوشم.  

 

منبع: آمادگی دفاعی

 

کانون فرهنگی هنری ندای کربلا      پایگاه بسیج شهید علی خوردکه

 

                    

مصطفی دیدا بازدید : 7 پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 نظرات (0)



آیا می دانید که چرا ماهی های داخل تنگ پس از مدتی می میرند

یا از آب بیرون می پرند و خودکشی می کنند

 

امروزه مخصوصاً در سر سفره های هفت سین در بهار، ماهی های کوچک قرمز در تنگ های بلورین درون خانه های ما ایرانیان جایگاه ویژه ای دارند. نکته ای که قابل توجه است مرگ و میر زود هنگام این ماهی ها و یا حتی بیرون پردیدن آنها از تنگ ها و ظروف آب می باشد، که چیزی شبیه خود کشی است.    

 

این سوال در ذهن شکل می گیرد که علت این که ماهی ترجیح می دهد از تنگ آب بيرون بپرد و خودکشی کند چیست؟

جالب است بدانید که علت این امر چیزی نیست جز کلر یا همان وایتکسموجود در آب های لوله کشی مورد استفاده در منازل.

درست است که کلر از لحاظ بهداشتی میکروب ها را از بین می برد؛

 ولی خطر بیشتر آن این است که ما میکروب ها را از بین می بریم و

 به جای آن سم به مردم می دهیم؛ ولی حیوانات طاقت این سم را ندارند

 و تحمل چنین چیزی را نمی کنند و چون آب تنگ هایشان آلوده و سخت سمی است،

 مرگ را به زندگی ترجیح می دهند و از تنگ بیرون می پرند و یا اکثراً زود می میرند، مگر آن دسته از ماهی ها که در حوض های پارک ها ریخته می شوند که حاوی آب چاه بدون کلر می باشند، که امیدواریم روزی شاهد اجرای راهکاری باشیم تا بدون این که این سم را به مردم بدهند، آب سالم را در اختیار هم وطنان عزیز بگذارند.

 

در این خصوص دیده می شود که پزشکانی که با زالو سر وکار دارند، بعضاً شاهد مرگ تعداد زیادی از زالوها قبل از مصرف بودند که با بررسی به عمل آمده متوجه شدند علت آن، شستشوی زالوها با آب کلردار لوله کشی ای بوده است که جهت تمییز نگهداشتن زالوها آن ها را می شستند و اگر هم کلری که به آب زده باشند تازه تر و اول وقت باشد، بیشتر می میرند که درک این نکته باعث شد، مشکلی از پزشکان مورد نظر مرتفع گردد.

 

 

منبع: سایت سینای سلامت ( دکتر حسین روازاده )

مصطفی دیدا بازدید : 3 پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

1- امام نقل می کند که خداوند خطاب به پیامبرش فرمود: اگر تو نبودی موجودات را نمی آفریدم و اگر علی نبود تو را نمی آفریدم. الخصائص الفاطمیه ج 3 ص 325

2- امام زمان (عج) می فرماید: زندگی دختر رسول خدا الگوی شایسته ای برای من است. بحار ج 53 ص 180

3- امام صادق (ع) فرمود: اگر خداوند متعال علی را برای فاطمه نمی آفرید در سراسر زمین از حضرت  آدم تا هر انسانی بعد از او همسر و همتایی برای فاطمه یافت نمی شد. اصول کافی ج 1 ص 461

4- امام صادق می فرماید: قطعأ هیچ کس از پیشدستی برای کمالات مانند حضرت زهرا نیست. وسائل الشیعه ج 14 ص 117

5- امام علی (ع) فرمود: حسن و حسین دو سبط این امت همچون دو چشم محمد هستند و من همچون دست برای بدن آن حضرت هستم اما فاطمه همچون قلب برای پیکر پیامبر است. بحار ج 24 ، ص 74

6- پیامبر فرمود: فاطمه «عزیزترین مردم» نزد من است. اسالی شیخ مفید ص 259

 

7- حضرت فاطمه (س) فرمود: اگر به آنچه که به تو امر کردیم عمل کردی و از آنچه تو را نهی کردیم دوری نمودی از شیعیان ما هستی و گر نه شیعه ما نیستی. بحار ج 68 ص 155

مصطفی دیدا بازدید : 6 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند:

 

 در شب معراج به قومی گذشتم، که روهای خود را با ناخنهای خود می خراشیدند. از جبرئیل پرسیدم که: ایشان چه کسانی هستند؟ گفت: غیبت کنندگان.

 

 

 

 

منبع: معراج السّعاده

مصطفی دیدا بازدید : 4 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

3bc18f9d5b51641c6977482342dbac3c عکس بد حجابی دختر ایرانی | عکس باحجابی دختر ایرانی  عکس ساپورت پوشان عکس دختر ایرانی عکس بی حجاب دختر ایرانی عکس بد حجابی زن عکس بد حجابی دختر ایرانی عکس بد حجابی دختر ساپورت پوش ایرانی  

 

 

امام خمینی (ره) 1

اصل حکم حجاب از ضروریات است، و منکر آن حکم منکر ضروری را دارد، و منکر ضروری محکوم به کفر است، مگر اینکه معلوم باشد منکر خدا یا رسول نیست .

آیت الله بهجت2:

بی اعتنایی به حجاب گناه است و داشتن حجاب واجب است.

آیت الله خامنه ای3:  زن تحت شرایط زیر می تواند با مرد نامحرم سخن بگوید:

1- با قصد لذت نباشد 2- احتمال وقوع در حرام نباشد 3- با قصد به حرام انداختن مرد نا محرم نباشد 4- بصورت تهییج کننده و شهوت آمیز حرف نزند، مثلاً صوتش را نازک و کلامش را نرم و مهربان نسازد تا موجب طمع نامحرم گردد 5- سخنان تهییج کننده و شهوت آور نگوید .

منبع:1-  اسفتائات امام خمینی 2و3-مأخذپیشین

 

 

 

 

 

مصطفی دیدا بازدید : 1 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

   آیا اهل سنّت به حضرت مهدی (عج) اعتقاد دارند؟

اهل سنت همانند شیعیان معتقدند که مهدی موعود(عج) از نسل پیامبر و از فرزندان فاطمه ی زهرا(س) است و زمین بعد از آنکه پر از ظلم و جور(ستم کردن در حُکم)شده باشد بوسیله ی آن حضرت پر از عدل و داد خواهد شد. عده ی زیادی از علمای اهل سنّت ایمان به خروج مهدی(عج)  را واجب و مُنکر آن را کافر به حساب آورده اند.                                                       

         منبع: 200 پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عج)  - سید جعفر موسوی نسب

 

 

 

مصطفی دیدا بازدید : 1 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
فرقه گرایى و تهدیدهاى امنیت فرهنگى

خبرگزاری فارس: جزایر مرزى جمهورى اسلامى ایران در خلیج فارس؛ مانند قشم و کیش نیز که بدون تجهیزات ماهواره اى ؛برنامه هاى رسانه هاى عربستان و امارات را مشاهده مى کنند، از کانون هاى تهاجم فرقه ضاله وهابیت به شمار مى روند.

خبرگزاری فارس: فرقه گرایى و تهدیدهاى امنیت فرهنگى
مصطفی دیدا بازدید : 2 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

فرقه بابیه چیست ؟

مصطفی حسینی طباطبایی؛پایه گذار فرقه بابی،سید علی محمد شیرازی، از مدعیان بابیت امام دوازدهم شیعیان كه بعدها مدعی مهدویت و نبوت شد. در ۱۲۳۵ در شیراز به دنیا آمد. در كودكی به مكتب شیخ عابد رفت و در آنجا خواندن و نوشتن و سیاه مشق آموخت.

مصطفی حسینی طباطبایی؛پایه گذار فرقه بابی،سید علی محمد شیرازی، از مدعیان بابیت امام دوازدهم شیعیان كه بعدها مدعی مهدویت و نبوت شد. در ۱۲۳۵ در شیراز به دنیا آمد. در كودكی به مكتب شیخ عابد رفت و در آنجا خواندن و نوشتن و سیاه مشق آموخت. شیخ عابد، ازشاگردان شیخ احمد احسائی و سید كاظم رشتی بود (اشراق خاوری، ص ۶۳ـ ۶۴) و از همان دوران، سید علی محمد را با نام رؤسای شیخیه (احسائی و رشتی) آشنا كرد، به طوری كه چون سید علی محمد در حدود نوزده سالگی به كربلا رفت، در درس سید كاظم رشتی حاضر شد (فاضل مازندرانی، ظهور الحق، ج ۳، ص ۹۷) .

در مدتی كه نزد سید كاظم رشتی شاگردی می كرد، با مسائل عرفانی و تفسیر و تأویل آیات و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیه آشنا شد و از آرای شیخ احسائی آگاهی یافت (همو، اسرار الآثار خصوصی، ج ۱، ص ۱۹۲ـ ۱۹۳) . بعلاوه به هنگام اقامت در كربلا، از درس ملا صادق خراسانی كه او نیز مذهب شیخی داشت، بهره گرفت و چندی نزد وی بعضی از كتب ادبی متداول آن ایام را خواند (همو، اسرار الآثار، ج ۴، ص ۳۷۰) . در ۱۲۵۷ به شیراز بازگشت و به وقت فرصت، مطالعه كتب دینی را فراموش نمی كرد و به گفته خودش (همو، ظهور الحق، ج ۳، ص ۴۷۹) : و لقد طالعت سنابرق جعفر العلوی و شاهدت بواطن آیاتها «همانا كتاب سنابرق، اثر سید جعفر علوی (مشهور به كشفی) را خواندم و باطن آیاتش را مشاهده كردم» . علی محمد گذشته از دلبستگی به اندیشه های شیخی و باطنی، به «ریاضت كشی» نیز مایل بود و به هنگام اقامت در بوشهر در هوای گرم تابستان از سپیده دم تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر بر بام خانه رو به خورشید اورادی می خواند (اشراق خاوری، ص ۶۷) . پس از درگذشت سید كاظم رشتی، مریدان و شاگردان وی جانشینی برای وی می جستند كه به قول ایشان مصداق «شیعه كامل» یا «ركن رابع» (شیخیه) باشد و در این باره میان چند تن از شاگردان سید كاظم رقابت افتاد و سید علی محمد نیز در این رقابت شركت كرد، بلكه پای از جانشینی سید رشتی فراتر نهاد و خود را «باب» امام دوازدهم شیعیان یا «ذكر» او، یعنی واسطه میان امام و مردم، شمرد. ادعای علی محمد چون شگفت آورتر از دعاوی سایر رقیبان بود، واكنش بزرگتری یافت و نظر گروهی از شیخیان را به سوی وی جلب كرد و هجده تن از شاگردان سید كاظم كه همگی شیخی مذهب بودند (و بعدها سید علی محمد آنها را حروف حی نامید) پیرامونش را گرفتند (آیتی، ج ۱، ص ۴۳) .

علی محمد در آغاز امر، بخشهایی از قرآن كریم را با روشی كه از مكتب شیخیه آموخته بود، تأویل كرد و در آنجا به تصریح نوشت كه امام دوازدهم شیعیان، او را مأمور داشته تا جهانیان را ارشاد كند و خویشتن را «ذكر» نامید، چنانكه در آغاز تفسیرش بر سوره یوسف می نویسد: الله قد قدر أن یخرج ذلك الكتاب فی تفسیر أحسن القصص من عند محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن أبی طالب علی عبده لیكون حجهٔ الله من عند الذكر علی العالمین بلیغا» همانا خدا مقدر كرده كه این كتاب از نزد محمد پسر حسن پسر علی پسر محمد پسر علی پسر موسی پسر جعفر پسر محمد پسر علی پسر حسین پسر علی پسر ابی طالب بر بنده اش برون آید تا از سوی ذكر (سید علی محمد) حجت بالغه خدا بر جهانیان باشد» (أحسن القصص، ص ۱) . پس از مسافرت به همراه محمد علی بارفروش (یكی از مریدان خود) به سوی مكه و بازگشت به بوشهر، دستور داد تا در یكی از مساجد بوشهر عبارت «اشهد ان علیا قبل نبیل باب بقیهٔ الله» را در اذان داخل كنند (نجفی، ص ۱۶۸) كه تصریح دارد علی نبیل (كه به حساب جمل با علی محمد برابر می شود) باب امام زمان علیه السلام است، ولی همینكه مدتی از دعوت وی سپری شد و گروهی به او گرویدند، ادعای خود را تغییر داد و از مهدویت سخن به میان آورد و گفت: «منم آن كسی كه هزار سال می باشد كه منتظر آن می باشید» (حاجی میرزاجانی كاشانی، ص ۱۳۵) و سپس به ادعای نبوت و رسالت برخاست و به گمان خود، احكام اسلام را با آوردن كتاب بیان نسخ كرد و در آغاز آن نوشت: «در هر زمان خداوند جل و عز، كتاب و حجتی از برای خلق مقدر فرموده و می فرماید و در سنه هزار و دویست و هفتاد از بعثت رسول الله، كتاب را بیان، و حجت را ذات حروف سبع (علی محمد كه دارای هفت حرف است) قرار داد» (بیان عربی، ص ۳) .

بدین ترتیب، علی محمد هر چند زمانی، دعاوی خود را به مقامات بالاتری تغییر می داد و سخنان پیشین را برای یارانش تأویل می كرد و آنان را در پی خود می كشید. پس از بازگشت سید علی محمد به بوشهر (در زمانی كه هنوز از ادعای بابیت امام زمان علیه السلام فراتر نرفته بود) به دستور والی فارس در رمضان ۱۲۶۱ دستگیر و به شیراز فرستاده شد. در شیراز او را تنبیه كردند، آنگاه نزد امام جمعه آن شهر، اظهار توبه و ندامت كرد و به قول یكی از موافقان خود بر فراز منبر در حضور مردم گفت: «لعنت خدا بر كسی كه مرا وكیل امام غائب بداند. لعنت خدا بر كسی كه مرا باب امام بداند...» (اشراق خاوری، ص ۱۴۱) . پس از آن، شش ماه در خانه پدری خود، تحت نظر بود و از آنجا به اصفهان و سپس به قلعه ماكو تبعید شد. در دورانی كه در آن قلعه زندانی بود، با مریدانش ملاقات و مكاتبه داشت و از اینكه می شنید آنان در كار تبلیغ دعاوی او می كوشند به شوق می افتاد و سخنانی را به عنوان كلمات الهی به مریدان عرضه می داشت، چنانكه كتاب بیان را در همان قلعه نوشت (یزدانی، ص ۱۳) .

دولت محمد شاه قاجار، برای آنكه پیوند او را با مریدانش قطع كند در صفر ۱۲۶۴ وی را از قلعه ماكو به قلعه چهریق، در نزدیكی ارومیه منتقل كرد. در اواخر سلطنت محمد شاه، به دستور حاجی میرزا آغاسی ـ وزیر محمد شاه ـ سید علی محمد را از قلعه چهریق به تبریز بردند و مجلسی با حضور ناصر الدین میرزا (كه در آن وقت ولیعهد بود) و چند تن از علما ترتیب دادند و سید علی محمد را در آن مجلس حاضر كردند. علی محمد در آنجا آشكارا از مقام مهدویت خود سخن گفت و «بابیت امام زمان» را كه پیش از آن بتصریح ادعا كرده بود به «بابیت علم خداوند» تأویل كرد و چون از او درباره برخی مسائل دینی پرسیدند، از پاسخ فروماند و همینكه از وی سؤال شد: از معجزه و كرامت چه داری؟ گفت: اعجاز من این است كه برای عصای خود آیه نازل می كنم و به خواندن این فقره آغاز نمود: بسم الله الرحمن الرحیم. سبحان الله القدوس السبوح الذی خلق السموات و الارض كما خلق هذه العصا آیهٔ من آیاته!

و اعراب كلمات را به قاعده نحو غلط خواند، زیرا تاء را در «السموات» مفتوح قرائت كرد و چون گفتند: مكسور بخوان! ضاد را در «الأرض» مكسور خواند. امیر اصلان خان كه در مجلس حضور داشت گفت: اگر این قبیل فقرات از جمله آیات شمرده شود، من هم می توانم تلفیق كنم و گفت: الحمد لله الذی خلق العصا كما خلق الصباح و المسا! (فاضل مازندرانی، ظهور الحق، ج ۳، ص ۱۴، تصویر نامه ناصر الدین میرزا به محمد شاه قاجار) .

پس از آشكار شدن عجز سید علی محمد در اثبات ادعای خود، وی را چوب زده تنبیه نمودند و او از دعاوی خویش تبری جست و اظهار پشیمانی كرد و خطاب به ولیعهد، توبه نامه رسمی نوشت . صورت توبه نامه علی محمد را یكی از مریدانش در كتاب خود، چنین آورده است: «فداك روحی، الحمد لله كما هو أهله و مستحقه كه ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر كافه عباد خود شامل گردانیده. فحمدا له ثم حمدا كه مثل آن حضرت را ینبوع رأفت و رحمت خود فرموده كه به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و ستر بر مجرمان و ترحم به داعیان فرموده. أشهد الله و من عنده كه این بنده ضعیف را قصدی نیست كه خلاف رضای خداوند عالم و اهل ولایت او باشد . اگر چه بنفسه، وجودم ذنب صرف است ولی چون قلبم موقن به توحید خداوند جل ذكره و به نبوت رسول او و ولایت اهل ولایت اوست و لسانم مقر بر كل ما نزل من عند الله است، امید رحمت او را دارم و مطلقا خلاف رضای حق را نخواسته ام و اگر كلماتی كه خلاف رضای او بود از قلم جاری شده، غرضم عصیان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را. و این بنده را مطلق علمی نیست كه منوط به ادعایی باشد و أستغفر الله ربی و أتوب إلیه من أن ینسب إلی أمر. و بعضی مناجات و كلمات كه از لسان جاری شده، دلیل بر هیچ امری نیست و مدعی نیابت خاصه حضرت حجهٔ الله علیه السلام را محض ادعا مبطل است و این بنده را چنین ادعایی نبوده و نه ادعای دیگر. مستدعی از الطاف حضرت شاهنشاهی و آن حضرت چنان است كه این دعاگو را به الطاف و عنایات سلطانی و رأفت و رحمت خود، سرفراز فرمایند و السلام» . (گلپایگانی، ص ۲۰۴ـ ۲۰۵) .

بدینسان سید علی محمد از دعاوی خود بازگشت ولی توبه او، صوری بود چنانكه پیش از توبه اخیر، در شیراز نیز برفراز منبر و در برابر مردم، نیابت و بابیت خود را انكار نمود اما چیزی نگذشت كه ادعاهای بالاتری را به میان آورد و از پیامبری و رسالت خویش سخن گفت. در اواخر سلطنت محمد شاه و پس از مرگ او (۱۲۶۴) از سوی مریدان سید علی محمد، آشوبهایی در كشور پدید آمد كه از جمله، رویداد قلعه شیخ طبرسی در مازندران بود.

منابع:

عبد الحسین آیتی، الكواكب الدریهٔ فی مآثر البهائیهٔ، مصر ۱۳۴۲؛ عبد الحمید اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، () بی‏جا تاریخ مقدمه ۱۳۳۹ ش) ؛ علی محمد باب، احسن القصص، یا، قیوم الأسماء، نسخه خطی؛ همو، بیان عربی، نسخه خطی؛ همو، بیان فارسی، نسخه خطی؛ همو، لوح هیكل الدین، نسخه خطی؛ حاجی میرزاجانی كاشانی، نقطهٔ الكاف، لیدن ۱۳۲۸/۱۹۱۰؛ فاضل مازندرانی، اسرار الآثار، (بی‏جا، بی‏تا)، (حرف ر ـ ق) ؛ همو، اسرار الآثار خصوصی، (بی‏جا، بی‏تا.) همو، كتاب ظهور الحق، (بی‏جا. بی‏تا.) ؛ ابو الفضل گلپایگانی، كشف الغطا، چاپ تركستان؛ محمد باقر نجفی، بهائیان، (بی‏جا) ۱۳۵۷ ش؛ احمد یزدانی، نظر اجمالی در دیانت بهائی، تهران ۱۳۲۹ ش.

 
مصطفی دیدا بازدید : 2 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 


 

آشنایی با خلیج فارس

محیط زیست > آب- همشهری آنلاین:
خلیج فارس با وسعت حدود 232850 کیلومتر مربع در جنوب و میان ایران و شبه جزیره عربستان واقع شده و با دریای عمان از طریق تنگه هرمز مربوط است

کشورهای ایران، عمان، عراق، عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر وبحرین در کناره خلیج فارس قرار دارند.

طول آن از دهانه اروندرود در شمال غربی تا تنگه هرمز در جنوب شرقی حدود 805 کیلومتر است و عرض میان 56 تا 288 کیلومتر متفاوت است.

آشنایی با جزایر ایرانی خلیج فارس / نام خلیج فارس در قراردادها و معاهدات منطقه‌ای و بین‌المللی

آشنایی با تنگه هرمز

 

خلیج فارس نامی است به جای مانده از کهن‌ترین منابع، زیرا که از سده‌های پیش از میلاد سر بر آورده‌است و با پارس  و فارس - نام سرزمین ملت ایران - گره خورده‌ است.

حداکثر ژرفای آن 182 متر در رأس المسندم و حداقل 30 متر در دهانه اروندرود است.

سراسر ضلع شمالی آن را سواحل ایران دربرگرفته و در مساحت کمی از گوشه شمال غربی آن کشورهای کویت و عراق قرار دارند.

در کف خلیج فارس برآمدگی‌های سنگی و مرجانی وجود دارد که محل صید مروارید است.

در فلات قاره و در اعماق آب‌های خلیج فارس مخازن و میدان‌های وسیع نفتی قرار دارد که بر اثر استخراج نفت در پیرامون آن، از اهمیت بازرگانی خاصی برخوردار شده است.

خلیج فارس دریایی است آزاد که ایران را به وسیله راه تنگه هرمز و از طریق آب‌های اقیانوس هند،‌ با سایر آب‌ها و کشورهای دنیا مربوط می‌کند.

آسیا

این خلیج از آن‌جا که سر راه خطوط دریایی خاورمیانه واقع شده از نظر استراتژیکی نیز اهمیت دارد.

به موازات ساحل دریا، رشته کوه‌هایی قرار دارند که در بعضی نقاط این ارتفاعات به دریا منتهی می‌شوند و گاهی هم از دریا دور شده دشت‌هایی میان دریا و ارتفاعات قرار می‌گیرد.

بخش عمده صید ماهی کشور در سواحل جنوبی ایران صورت می‌گیرد.

حدود 78 درصد صید منابع آبزی کشور در سواحل جنوبی انجام می‌شود. مهم‌ترین انواع ماهیان دریاهای جنوب عبارتند از: حلوا، شیرماهی، شوریده، قباد، سرخو، سنگسر.

خلیج فارس و سواحل آن معادن سرشار نفت و گاز دارد و مسیر انتقال نفت کشورهای ایران، عراق، کویت، عربستان و امارات متحده عربی است و به همین سبب، منطقه‌ای مهم و راهبردی به شمار می‌آید.

این خلیج توسط تنگه هرمز به دریای عمان و از طریق آن به دریاهای آزاد مرتبط می‌شود.

مصطفی دیدا بازدید : 7 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

 

                                                             

 

 

اگر بعد از هر نوع سوختگی، بر روی موضع سوختگی، ترکیب

 ذیل را سریعاً بمالید، در جلوگیری از عوارض سوختگی از جمله تاول و

 رفع سوزش بسیار مفید است.

 

یک قاشق چای خوری جوش شیرین به علاوه یک استکان روغن زیتون و

 یک  عدد سفیده تخم مرغ را مخلوط کرده و بلافاصله روی محل سوختگی بمالید.

  

 

 

 

 

گذاشتن اطوی داغ درمان اورژانسی برای تسکین درد سنگ کلیه  

 

کسانی که از درد سنگ کلیه رنج می برند برای تسکین موقت آن به جای خوردن

قرص های شیمیایی که جز عوارض بسیار؛ سودی به همراه ندارند، می توانند به روش

 ذیل عمل نمایند. حوله ای را آماده کنید و از پشت کمر بر روی کلیه هایتان قرار دهید،

سپس اطویی را داغ کرده و به تدریج روی حوله بکشید تا کلیه های شما گرم شود. دقت داشته باشید که گرما به حدی نباشد که باعث سوختن شود.

 

این کار را چند مرحله انجام دهید خواهید دید که درد کلیه هاتان به آرامی تسکین خواهد یافت.گفتنی است در زمان های گذشته از آجر داغ به جای اطو استفاده می کردند.

 

ضمناً باید متذکر شد که برای درمان سنگ کلیه، داروی گیاهی و درمان مربوطه وجود دارد.

مصطفی دیدا بازدید : 8 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
http://www.mashreghnews.ir/Images/News/Larg_Pic/29-4-1389/IMAGE634153116436536250.jpg

فرقه بهائيت در يك نگاه

بعد از ادعاهای شیخ احمد احسائی (1241ق) و جانشينش يعني سید کاظم رشتی (1259ق) و ظهور مدعیان جدید بعد از مرگ آن دو، استعمار متوجه شد که می‌تواند از این جرقه در جهت نیل به اهداف خود به خوبی استفاده کند. در نتیجه با حمایت‏های جدّی آنها بابیّت که در معرض زوال و نابودی کامل بود، جان دوباره یافته و شکل جدید به خود گرفت و رهبران اصلی آنها از جمله میرزا حسینعلی نوری (1308ق) از خطرات جان سالم بدر بردند و توانستند فرقه‌ی ضالّه بهائیت را تشکیل و سامان دهند.

میرزا حسینعلی نوری، معروف به بهاء الله رهبر اصلی فرقه‌ی بهائیت با ادعاهای متناقص خود پیروان ساده لوح بابیّت را به دور خود جمع کرد. او که سرمایه‌ی اصلی خود را از بابیّت و عقاید آنها به دست آورده بود، ادعای تشریع دینی جدید با اعتقادات و احکام و دستورات جدید نمود در حالی که ادعاها و سخنان او جز مشتی سخن بیهوده و دور از عقل و منطق چیزی نبود.

گفتار اول‌: ادعاهای بهاء الله

از کتاب‌های میرزا حسینعلی و ديگر كتاب‌هاي بهائیان استفاده می‌شود که او همچون استادش سيد علی محمد باب، بلکه از او هم بیشتر و بالاتر، ادعاهای گوناگونی مطرح کرده است که در اینجا به ترتیب ادعاهای او را به طور اختصار بیان می نماییم.

1. ادعای بندگی

او در کتاب خود مبین چنین می‌گوید:

«سبحان الذی نزل علی عبده من سحاب القضاء سهام البلاء و یرانی فی صبر جمیل»

«پاک و منزه است آن خدایی که تیرهای بلا را از ابر قضا بر بنده‌اش (حسینعلی) نازل کرد و دید مرا در صبر و بردباری نیک»[1]

2ـ ادعای من یُظهره الله

سید علی محمد باب مؤسس فرقه بابیّت، در اوائل امر، ادعای بابیّت می‌کرد و می‌گفت: «من از جانب امام زمان مأموریت داشته و با او ارتباط معنوی دارم» و غیر از این هیچ ادعایی نداشت. بعد از چند سال، ادعای قائمیت کرد و گفت: «من همان امام زمان هستم» و بعد هم ادعای نبوت کرد. وقتی دید این ادعاها با هم سازگار نیستند درصد توجیه و تأویل آنها برآمد. از این‌رو عنوان «قائم و مهدی» را که در سر لوحه‌ی نوشته‏ها و بافته‌هایش قرار داده بود، تبدیل به یک کلمه‌ی مبهم و کلی «من یُظهرهُ الله» یعنی «کسی که خدا او را ظاهر می‏کند»، کرد.

بعد از او دیگران از این لفظ مبهم سوء استفاده کردند و ادعا کردند که ما همان کسی هستیم که سیدعلی باب به ظهور آن بشارت داده است. یکی از این افراد حسینعلی بهاء بود او ابتدا به مدت 18 سال بعد از فوت سید علی محمد باب، پیرو برادرش میرزا یحیی بود اما بعد ادعا کرد که من همان «من یظهره الله» هستم که سید باب به ظهور او بشارت داده بود. سید باب در مورد او چنین سفارش می کند، که «پس از ظهور او، هر حکمی که داد به او عمل کنید و ادعای او را بپذیرید.»

همچنين مي‌گفت: «قسم به ذات الهی اگر کسی یک آیه از او بشنود بهتر است از آن که هزار بار «بیان» را تلاوت کند»[2]

3. ادعای رجعت‌‍

میرزا حسینعلی گاهی ادعای رجعت (مسیح) کرده است هم چنان که در کتاب مبین خطاب به پاپ مسیحیان می‏گوید:

«یا بابا، اخرق الاحجاب قداتی رب الارباب فی ظل السحاب... کذلک یأمر القلم الاعلی من لدن ربک العزیز الجبار انه اتی من السماء مرة اخری کما اتی اول مرة ایاک ان تعترض علیه»

«ای پاپ! پرده‌های غفلت را بدر. رب الارباب حضرت مسیح که خود بهاء است در سایه ابر آمد اين‌طور تو را امر می‌کند قلم اعلی از طرف پروردگار عزیز و مقتدر، اینکه مسیح یکبار دیگر از آسمان آمد، چنانکه در مرتبه‌ی اول از آسمان آمد، بپرهیز از اینکه اعتراض به او کنی.»[3]

4. ادعای رسالت و پیغمبری

میرزا حسینعلی در کتاب اقدس چنین می‏گوید:

«قل یا ملاء البیان، لا تقتلونی بسیوف الاعراض، تالله کنت نائماً ایقظنی يد ارادة ربکم الرحمن و امرنی بالنداء بین الارض والسماء لیس هذا من عندی لو أنتم تعرفون»

«ای گروه بیان! پیروان کتاب بیان سيد علی محمد باب مرا با شمشیرهای اعراض به قتل نرسانید، سوگند به خدا، خوابیده بودم که دست اراده‌ی خداوند مهربان مرا بیدار کرد و امر کرد مرا که بین زمین و آسمان ندا کنم، این از پیش خودم نیست اگر شما بدانید.»

و همچین در کتاب اقتدارات چنین می‌گوید: «ای خدا من آنان را دعوت  نکردم جز به چیزی که تو مبعوثم نموده‌ای و اگر گفته‌ام بیائید به سوی من، نظری نداشته‌ام جز چیزی که تو به او ظاهر ساخته‌ای و مبعوثم کرده‌ای».[4]

5. ادعای خدایی

میرزا حسینعلی در کتاب مبین پا را فراتر نهاده و چنین ادعا می‌کند:

«و اسمع ما یوحی من شطر البلاء علی بقعه المحنة و الابتلاء من صدره القضاء انه لا اله الا انا المسجون الفرید»[5]

«بشنو آنچه که از شطر بلا بر بقعه محنت و گرفتاری از سینه‌ی قضا وحی می‏شود که نیست خدایی جز منِ زندانی تنها»

وي همچنین در کتاب بدیع چنین می‏گوید:

«انه یقول حینئذِ اننی انا الله، لا اله الا انا، کما قال النقطه من قبل و بعینه یقول من یأتی من بعد»

«او در این زمان می‌گوید: من همان خدایم و خدایی جز من نیست. چنانکه نقطه (علی محمد باب) نیز از پیش از این می‌گفت، و کسی که بعد از این می‌آید، بعینه همین را خواهد گفت»

وي همچنین در جايي ديگر مي‌گفت: «لا اله الا انا العزیز الحمید»[6]

6. ادعای خداآفرینی

طبق نوشته عباس افندی (فرزند و جانشین میرزا حسینعلی) در نوشته‌هاي خود، حسینعلی بهاء ادعای خدا آفرینی کرد و در قصیده‌اي چنين گفت:

                      کل اله لوه من رشح امری تألهت

                                                          و کل الربوب من طفح حکمی ترببت[7]

«یعنی همه‌ی خدایان از رشحات (و آثار) فرمانم به خدایی رسیدند و همه‌ی پرودرگاران از لبریزیِ حکم من پروردگار گشتند.»

نقد و بررسي

منطقی‌ترین راه برای تشخیص صدق و کذب یک کلام، وجود هماهنگی و یک‌رنگی و عدم اختلاف و تناقص در آن گفتار و کلام است و پریشان‌گویی و اختلاف و تناقص در گفتار، دلیل بی‏پایگی و دروغ‏پردازی گوينده است. همچنان که قرآن نیز یکی از نشانه‌های صدق خود را عدم اختلاف دانسته است آنجا که در سوره‌ی نساء می‏فرماید:

«افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیرالله لوجد وا فیه اختلافاً کثیراً»[8]

همچنین هنگامي كه سخنان پیامبر اسلام  صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را بررسی می‏کنیم می‌بینیم که ایشان از ابتداي نبوت تا پايان آن یکسان سخن گفته است و همه وقت بر بندگي و رسالت خود تأكيد مي‌ورزيد.

در حالی که با تأملی مختصر در گفتار و نوشتارهای حسینعلی بهاء جز تناقض‏گویی و اختلاف‏گویی چیزی دیده نمی‌شود. هم چنانكه ذکر شد او گاهی ادعای بنده و عبد بودن و گاهی ادعایی پیامبری و خدایی و حتی خداآفرینی می‏کند.

وي به غیر از ادعاهای يادشده در موارد و زمینه‌های مختلف، به تناقضات بسیاری دچار می‌شود که به جهت اختصار از بیان آنها خودداری می‌كنيم. و تنها به بيان مقصود اصلي وي از «من يظهره الله» مي‌پردازيم.

میرزا بهاءالله در کتاب اقدس مقصود اصل از آمدن خودش را چنین بیان می‌کند:

«لا تحسبن انا نزلنا لکم الاحکام بل فتحنا ختم الرحیق المختوم باصابع القدره و الاقتدار یشهد بذلک ما نزل من قلم الوحی، تفکروا یا اولی الافکار»

عبدالحمید اشراق خاوری در شرح این عبارات میرزا بهاء چنین می‌گوید: «ای مردم! خیال نکنید که جمال قدم آمد فقط برای اینکه برای شما احکام را بیان کند برای شما یک صورت نماز بدهد و یک روزه و حج و فلان و بهمان نه... نه ... منظور این نبود اینها در رتبه ثانی از اهمیت است. مقصود اصلی این بود که می‌خواهند بفرمایند موعود کل ملل و آن وجود مقدسی که حضرت موسی و مسیح و محمد و سایر انبیاي الهی وعده داده‌اند که ظاهر خواهد شد در یوم نهایت و آخر، و اسرار کتب مقدسه را آشکار خواهد کرد، و معانی آیات متشابه را ذکر خواهد کرد می‏خواهد بفرماید: ای اهل عالم آن روز فرا رسیده است و آن نفس مقدسی که این کار را انجام می دهد من هستم که به اسم بهاء الله ظاهر شده‌ام. من آمده‌ام برای اینکه رموز و اسرار کتب قبل را برای شما آشکار کنم حقايقی را که در آیات متشابه مکنون و مستور بود برای شما واضح و آشکار بیان کنم. مقصود اصلی این بود که وعده‌های الهی که چندین هزار سال به وسيله موسی و مسیح و رسول الله و انبیای الهی دیگر تکرار شده بود و اهل عالم منتظر بودند که کی آن نفس مقدس بیايد این پرده را از روی این اسرار و رموز کتب آسمانی بردارد و آن روز آمده است انتظار بسر آمد لذا مقصود اصل و مطلوب واقعی جمال قدم و اسم اعظم که بامر الهی قیام کرد، فتح رحیق مختوم بود یعنی برداشتن مهر از سر معانی آیات مشکله، آن آیاتی که در کتب مقدسه بود و معانیش بر همه مردم پوشیده و مکتوم بود. روزی که کوه‌ها راه می‌افتند روزی که مردم مثل پروانه‌ها بین زمین و آسمان می‌پرند. روزی که کوه مثل پنبه حلاجی شده می‌ماند، و از این قبیل چیزها که در کتب آسمانی بود. همه‌ی این را در الواح ذکر فرموده‌اند و می‌فرمایند اگر احکامی صادر شده است. نماز و روزه و فلان و بهمان ای‌ ها فضلاً للعباد و در درجه‌ی ثانی از اهمیّت است. مقصود اصلی نزول تأویل آیات متشابه کتب قبلیه است»[9]

گفتار دوم: عقاید و اصول آئین بهائیت

هر دین و آئینی از اصول اعتقادی و فروغ و احکام عملی تشکیل شده است. آئین بهائیت نیز از دو قسمت اصول و فروع تشکیل شده است. که در این بخش از نوشتار به بیان اصول اعتقادی در آئین بهائیت می‏‏پردازیم.

قبل از بیان مسائل اعتقادی بهائیان، لازم به ذکر است که بهائیان اگر چه بهائیت را شریعتی مستقل از سایر ادیان می‏دانند که به وسيله بهاء الله پایه‌گذاری شد است، اما در حقیقت این آئین ادامه و شکل تکامل یافته بابیت است. به ديگر بيان، با اصلاحاتی که بهاءالله و جانشینانش در باورها و احکام سید علی محمد باب کردند آئین بهائیت به‏ وجود آمد. لذا بسیاری از احکام وعقاید بین آنها مشترک است.[10]

برخی از این عقاید عبارتند از:

1. اعتقاد به تجلی و تجسد خداوند در میرزا حسینعلی بهاء.

شاید به سادگی باور کردنی نباشد که بهائیان میرزا حسینعلی بهاء را خدای خود و جهان و آفریننده تمام مخلوقات بدانند، اما همچنان که در فصل اول ذکر شد این اعتقاد بهائیان مبتنی بر ادعای الوهیت و خدایی شخص میرزا حسینعلی است. او در کتاب اقدس که از مهم‌ترین کتاب‌های بهائیان است مطالبی می‏گوید که مفادش این است:

«نخستین چیزی که خدا بر بندگان خود واجب ساخته، معرفت منبع وحی و تجلی اوست که منم کسی که در آفریدن جهان و در گرداندن آن، جانشین خدا بوده است.»[11]

محمد علی قائینی یکی از مبلغان بهائیت چنین می‏گوید: «و اما در وقت تلاوت آیات و خواندن مناجات، رو به قبله بودن واجب نیست. به هر طرف روی ما باشد جائز است. ولکن قلب باید متوجه به جمال قدم (میرزا بهاء) و اسم اعظم باشد. زیرا مناجات و راز و نیاز ما به اوست و شنونده جز او نیست، و اجابت کننده غیر از او نه.»[12]

نقد و بررسی

قرآن با صراحت تمام در آیات متعددی، صفاتی را برای خداوند بیان می کند از جمله بی نیاز مطلق، حی، قیوم، ظاهر و باطن، اول و آخر، لم یلد و لم یولد و قدرت نامتناهی و... .

«قل هو الله احد، الله صمد...»[13] و «الله لا اله الّا هو الحیّ القیوم»[14] و «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن»[15]

حال بايد از بهائيان پرسيد كه كدام يك از اين صفات در ميرزا حسينعلي وجود دارد و چگونه ممكن است چنین خدایی به زندان بیافتد (لا اله الا انا المسجون الفرید).

اگر قرار باشد میرزا حسینعلی خدا باشد پس هر کسی می‌تواند با گفتن چنین جمله و نوشتن کتاب برای خودش ادعای خدایی و تأسیس دین و مذهب کند.

2. منسوخ شدن ادیان گذشته و تشریع دین جدید

بهائیان مانند بابیان معتقدند که با ظهور بهاءالله، شریعت اسلام پایان یافته است و دوره‌ی رسالت حضرت‏ محمد  صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم سپری شده است و این دوره، دوره‌ی زمامداری جمال اقدس ابهی- بهاءالله- و آئین اوست. رهبران بهائی چنین می‌گویند که هر دین و شریعتی، مدت محدود و معینی دارد و این دوره‌ی محدود تقریباً هزار سال است و هرگاه دوره‌ی هر دینی به پایان رسیده آن دین به وسيله دین و شریعت جدید، نسخ می‌شود. بهائیان دلیل عقلی این نسخ را مقتضیات زندگی بشر و تکامل و رشد عقل و فکر او می‌دانند و معتقدند دین و شریعت همیشه در حال تحول و دگرگونی است.[16]

نقد و بررسی

کمتر مسئله‌ای در اسلام از نظر وضوح و روشنی به پایه‌ی موضوع خاتمیّت مي‌رسد.  از مسلّمات و بدیهیات دین اسلام و خاتمیت دین اسلام خاتمیت رسول گرامی اسلام  صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است. دیگر اینکه کتاب و شریعت او نيز خاتم کتاب‌ها و شرایع آسمانی می‌باشد. لذا همه‌ی مسلمانان بر اين باور هستند كه دین اسلام، دین ابدی و قرآن مجید، کتاب جاودان الهی است. خداوند با فرستادن این پیامبر، شرایع و کتاب‌های آسمانی گذشته را تکمیل و ختم نموده است. خداوند در قرآن می‏فرماید:

«و ما کان محمدٌ ابا احدٍ من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین ....»[17]

«و محمّد  صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست ولى رسول خدا و ختم‏كننده پيامبران است... »

بنابراين حضرت محمد  صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آخرین پیامبر الهی است و پیامبری و نبوت، با آمدن او ختم شده و پس از او پیامبر،کتاب، شریعت و دین دیگری نخواهد آمد.

علاوه بر آيات قرآن، رسول گرامی اسلام نیز در ضمن احادیث متعددی این امر را به صراحت بیان نموده‌اند از جمله در حدیث منزلت، خطاب به حضرت علی عليه‌السلام  فرمودند: «انت منی بمنزله هارون من موسی الّا انّه لا بنیّ بعدی[18]» یعنی تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی، مگر اینکه بعد از من دیگر نبی نخواهد بود.

این حدیث مورد قبول تمام مسلمانان شیعه و سنی است و هیچ کس در اسناد آن به پیامبر تردید ندارد.

از این ادله نتیجه می‌گیریم که اعتقاد بهائیت به نسخ دین اسلام، که مبتنی بر ادعای نبوت و رسالت میرزا حسینعلی است، یک اعتقاد باطل و بیهوده است و دین اسلام تا روز قیامت به عنوان کامل‌ترین و آخرین دين باقی خواهد ماند، و همچین پیامبر اسلام  صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیز به عنوان آخرین پیامبر تا ابد خواهد بود. [19]

3. انکار قیامت

بهائیان به پیروی از رهبران خود، سید علی باب و میرزا بهاء، معاد و قیامت را به آن معنایی که در اسلام و ادیان الهی مطرح است منکر هستند.

طبق نظر همه‌ی ادیان الهی و به خصوص اسلام، معاد یعنی برگشت و روز قیامت یعنی روزی که همه‌ی انسان‌ها برای حساب‌رسی در مورد اعمال نیک و بدشان در دنیا، دوباره زنده می‌شوند و مورد سؤال و بازخواست واقع می‌شوند. اما بهائیان و رهبران آنها معاد و قیامت به این معنی را منکر هستند.

سید علی باب می‏گوید:

«با آمدن من قیامت اسلام برپا شد و من تا زنده‌ام روز قیامت اسلام باقی است روزی که من از دنیا بروم روز قیامت اسلام به پایان می‌رسد.» وي در مورد بهشت و جهنم نيز می‌گوید: «آنانکه به پیغمبر پیش ایمان آوردند و به پیغمبر بعد نیز ایمان آوردند، به بهشت ایمان وارد می‌شوند و گرنه وارد دوزخ کفر می گردند.»

حسینعلی بهاء نیزهمین مطلب را دنبال کرده و می‏گوید: «قیامت اسلام با مرگ علی محمد باب پایان یافت و قیامت بیان و آئین باب با ظهور من یظهره الله که خودش باشد آغاز گردید. وقتی که مرگ او هم فرا رسد قیامت بیان نیز تمام می‌گردد و قیامت اقدس و آئین بهائیت با بعثت پیامبر آینده آغاز می‌شود...»

باب و بهاء و پیروانشان تمام آیات قرآن در مورد معاد را توجیه می‌کنند و معتقدند که معاد و روز قیامت به کیفیت فوق، در همین دنیا برپا شده و می‏شود. وقتی به بابی‌ها اعتراض می‌شود که قرآن روز قیامت را 50 هزار سال دانسته است «فی کل یومِ کان مقدارهُ خمسینَ الف سَنَه»[20] ولی از آغاز دعوت باب تا مرگش بیش از شش سال نبود، در جواب می‌گویند 50 هزار سال در یک ساعت منقضی شد. همچنین وقتی به بهاء اعتراض می‌شود که طبق گفته باب «من یظهرُه الله» بعد از عدد مستغاث (2001) می‌آید حسینعلی اين نظر را اظهار مي‌كند كه وقتی 50 هزار سالِ روز قیامت در یک ساعت منقضی شود چه اشکالی دارد که 2001 سال در چند سال محدود منقضی شود. [21]

لذا طبق نظر بهائیان قیامت عبارت است از پايان مدت دین سابق و آغاز تشریع دین جدید و ظهور پيامبر جديد.

گفتار سوم: احکام و فروع آئین بهائيت

اولین وظیفه بشر بعد از شناخت خداوند، آشنا شدن و عمل کردن به دستورهای مقدس و اوامری است که از جانب او صادر می‌شود. تمام پيامبران که از طرف خداوند برای هدایت مردم فرستاده شده‌اند، در کنار دستورات اصولی، یک سری وظایف فرعی را که عامل تقرب بندگان به خداوند می‌باشد، بيان كرده‌اند.

رهبران بهائیت نیز برای اینکه مرامشان خالی از احکام و قوانین نباشد یک سری مباحث پوچ و توخالی را به عنوان احکام و مناسک در کتاب‌هایشان جعل کرده‌اند.[22] مهم‌ترین کتاب‌هایی که تحت عنوان احکام و مناسک در اختیار بهائيان قرار دارد، کتاب اقدس و ایقان نوشته‌ی میرزا حسینعلی بهاء است که از اهمیت خاصی نیز برخوردار است. قبل از بیان احکام آئین بهائیت تذکر یک نکته لازم است و آن قداست عدد نوزده است. همچنانکه بعداً در ذکر احکام مشاهده می‌شود، عدد نوزده از قداست خاصی در آئین بهائیت برخوردار است و در موارد بسیاری به کار برده شده است، در بیان چگونگی پیدایش آن باید گفت:

«در اوائل امر، 18 نفر از شیخیه دور علی محمد باب را گرفتند و توسط آنها کم کم امر باب قوت گرفت. سید باب جداً فداکاری آنها را از یاد نبرد و آنها را «حروف حی» که به حساب ابجد 18 است نامید و با خودش 19 نفر شدند و این عدد 19 در نظر باب به نهایت قداست رسید. از این رو در بسیاری از احکام عدد 19 را عنوان آنها کرد.»[23]

یکی از احکام ابتکاری سید علی باب که واقعاً تازگی دارد این است که او سال را كه تمام ملل جهان بر اساس اصول علمی به دوازده ماه تقسیم کرده اند، به 19 ماه و هر ماه را به 19 روز تقسیم کرد.

در نتیجه هر سال 5 یا 4 روز ( به اختلاف کبیسه و غیر کبیسه ) اضافه خواهد آمد، که این زیادی را بین ماه هیجدهم و نوزدهم به نام روزهای بخشش قرار داد، و پیروان خود را در این روزها به خورانیدن خود و  دیگران مأمور ساخت. وي نام ماه‌های بهائیت را چنين نام‌گذاري كرد:

1- شهرالبهاء 2- الجلال 3- الجمال 4- العظمه 5- النور 6- الرحمه 7- الکلمات 8- الاسماء 9- الکمال 10- العزه 11- المشیه 12- العلم 13- القدره 14- القول 15- المسائل 16- الشرف 17- السلطان 18- الملک 19- العلماء

البته بهائيان به تغییر نام ماه‌ها بسنده نکردند و نام روزهای هفته را هم تغییر دادند به این صورت كه شنبه: یوم الجلال یک‌شنبه: یوم الجمال دوشنبه: یوم الکمال سه‌شنبه: یوم القضاء چهارشنبه: یوم العدل پنجشنبه: یوم الاستحلال، جمعه: یوم الاستقلال نام‌گذاري شد.[24]

حال بعد از بیان عدد نوزده و اهمیت آن در آئین باب و بهائیت، به بیان برخی از احکام آنها می‌پردازیم.

در کتاب محاکمه و بررسیفروع و مناسک آئین بهائیت تحت دو عنوان اصلی دسته بندی شده است: احکام و حدود و آداب انفرادی. [25]

الف. احکام و حدود

 احكام بهائيان را مي‌توان ذيل عناوين زير ارائه كرد:

1. طهارت

جناب میرزا بهاء، نجاست را از میان برداشته و تمام اشیاء را در بحر طهارت غوطه‌ور دیده و به جز کثافت مفهومی برای نجاست قائل نمی‌شود. در کتاب اقدس می‌گوید:

«و کذلک رفع الله حکم دون الطهارة عن کل الاشیاء ...»

و همچنین خداوند برداشته است حکمی را که به جز طهارت است از تمام اشیاء، و از ملت‌های دیگر به خاطر موهبت و بخشش خداوند، و او بخشنده و کریم است و همه اشیا در دریای طهارت فرو رفته‌اند در اول رضوان به سبب آن چه ما تجلی کرده‌ایم به اسماء و صفات خودمان بر ممکنات و این فضیلتی است از جانب پرودگار محیط.

در حالی که دین اسلام به مسئله طهارت و نجاست اهمیت فوق العاده ای داده و يازده چیز را جزء نجاسات دانسته است.[26]

2. طهارت منی

بهاء الله با این که پیروان خود را به سوی لطافت و نظافت دعوت کرده و حكم به تطهير لباسی که به گرد و غبار و یا چرک آلوده شده است، مي‌كند، در موضوع منی حکم به طهارت و پاکی کرده و می گوید: «قد حکم الله بالطهارة علی ماءِ النطفة رحمةً من عنده علی البریة ...» [27]

3. وضو

میرزا بهاء در این مورد نیز به حداقل بسنده کرده و می‌گوید:

«نوشته می‌شود به خدای جزا دهنده این که بشوید در هر روز دست‌های خود را و سپس صورتش را و اين چنین است وضوی نماز و این فرمانی است از طرف خدای واحد مختار.»

پس برای وضو شستن دست‌ها و صورت کافی است و شستن دست‌ها از بازو تا مرفق و مسح سر و پا ساقط شده است.[28]

4. غسل و تیمم

در آئین بهائیت، غسل و تیمم در کار نیست و در صورت معذور بودن از وضو و نبودن آب پنج بار بگویند:  «بسم الله الاطهر، الاطهر» کافی است. [29]

5. نماز

در آئین بهائیت خصوصیات و کیفیات و شرائط نماز به خوبی روشن نیست و تنها به این مطلب اشاره شده است که نماز 9 رکعت است که در وقت صبح و ظهر و شام خوانده می‌شود.

البته بعضی نماز را در این مسلک به سه صورت تقسیم کرده‌اند:

1-نماز کبیر که در هر 24 ساعت یک بار خوانده می شود.

2- نماز وسطی یک رکعت است که در صبح و شام و ظهر خوانده می‌شود.

3- نماز صغیر که فقط دو سطر دعا است و هر روز ظهر خوانده می‌شود.[30]

در ادامه باید گفت که میرزا بهاء در گنجینه احکام در رساله سوال و جواب می‌گوید:

«یکی از این سه نماز واجب است و هر کدام معمول رود کافی است.»

میرزا بهاء به همین مقدار هم راضی نشده و دوباره چنین می‌گوید:

«کسی‌ که در او ضعف باشد از جهت مرض، کسالت مزاج و یا از لحاظ پیری و سالخوردگی  خداوند از او نماز و روزه را عفو كرده است، پس حتي خواندن آن دو سطر دعا هم لازم نيست.»[31]

گفتني است در اسلام این عبادت مهم که از آن به عنوان ستون دین یاد شده هرگز و در هیچ حالی از حالات ساقط نمی‌شود؛  البته كيفيت آن در صورت اضطرار تغییر می کند.

نکته قابل توجه این است که، به فتوای میرزا بهاء واجب است تمام نمازها به فرادی خوانده شود و جماعت جز در نماز میت، درست نیست. نکته دیگر این که برای زنان در ایام عادت ماهانه تکلیفی از نماز و روزه نیست و حتی قضا هم ندارد.

در شرح اقدس به این مطلب چنین اشاره شده است:

«قد عفی الله عن النساء حین ما یجدن الدم الصوم و الصلاة»

یعنی خداوند در ایام خون دیدن بر زنان نماز و روزه را بخشیده است و ابداً قضاء ندارد و به جای آن وضو بگیرند و به تسبیح حق بپردازند. ذکر حق بگویند 95 مرتبه از اول ظهر، از زوال تا زوال، یعنی بیست و چهار ساعت یک مرتبه این را نود و پنج بار بگویند: «سبحان الله ذی الطلعة و الجمال»

و هم چنین است هر نمازی که به هر دلیلی در وقت خودش خوانده نشود دیگر قضاء ندارد. [32]

6. قبله

علی قائنی در دروس الدیانة می‌گوید:

«قبله ما اهل بهاء، روضه مبارکه است در مدینه عکا، که در وقت نماز خواندن باید رو به روضه مبارکه بایستیم و قلباً متوجه به جمال قدم جل جلاله (میرزا بهاء) و ملکوت ابهی باشیم.»[33]

7. روزه

روزه در آئین بهائیت 19 روز است در ماه علاء یعنی ماه نوزدهم و عید فطر آنها همان عید نوروز است و حد روزه از طلوع آفتاب تا غروب آن است. [34]

8. زکات

بهائیان برای هر صد مثقال طلا به پرداخت 19 مثقال زکات مکلف هستند و باید این زکات را به رئیس بهائیان در هر زمان بدهند. [35]

9. حج

حج در مسلک بهائیان زیارت خانه سید علی باب در شیراز یا خانه حسینعلی بهاء در بغداد، هر کدام که نزدیکتر باشد، است.[36]

10. نکاح و طلاق

احکام باب نکاح را خلاصه و فقط عناوین مهم آن را بیان می کنیم:

1- بر هر شخص واجب است ازدواج کند تا از نسل او کسی که خداپرست است باقی بماند.

2- اگر از یک طرف مانعی در جهت ثمره و بچه‌دار شدن بود، با اذن او دیگری می‌تواند از هر راهی اقدام به بچه‌دار شدن نماید.

3- سن ازدواج برای پسران و دختران یازده سالگی است با شرط توانایی مالی.

4- نامزدی قبل از بلوغ طرفین جایز نیست.

5- سيدعلي محمد باب، ازدواج با غیر بابی را جایز نمی‌داند اما بهاء الله ازدواج با هر گروه و آئینی را جایز می‌داند و می‌گوید: دادن و گرفتن از هر گروه و آئینی جایز است.

6- مهریه زنان کمتر از 19 مثقال طلا و بیشتر از 95 مثقال طلا جایز نیست.

7- رضایت پدر ومادر در ازدواج شرط است چه باکره و چه غیر باکره.

8- فاصله عقد و زفاف بیش از یک شبانه روز جایز نیست. و فاصله بین نامزدی تا عقد بیش از 95 روز جایز نیست.

9- ازدواج با دو زن جایز و بیش از آن جایز نیست.

10- صیغه عقد از طرف مرد این جمله است: «انّا کل لله راضون». از طرف زن نيز بايد اين جمله گفته شود: «انّا کل لله راضیات»

یعنی به درستی همه ما به خواست خداوند راضي هستيم. این صیغه در حضور دو شاهد باید خوانده شود.

11- ازدواج با اقارب جایز است و فقط ازدواج با زن پدر جایز نیست.

12- ازدواج متعه (موقت) حرام است.

13- در صورت بروز کراهت، هر یک از زن و مرد حق طلاق دارند (یعنی زن هم می‌تواند مرد را طلاق دهد).

14- مدت عده طلاق 19 روز است و مرد تا 19 بار می‌تواند رجوع کند.

15- محلّل در نکاح را جایز نيست. [37]

11. ارث

در باب ارث فقط به ذکر چند مسئله بسنده مي‌كنيم:

1- معلم و بیت العدل هم جزء ورّاث محسوب می شوند و از میت ارث می برند.

2- حبوة یعنی اشیائی که اختصاص به میت دارد، به علاوه خانه مسکونی میت، مخصوص پسر بزرگ است و دختران و دیگر ورثه هیچ حقی ندارند. [38]

12. معاملات

سيد علي محمد باب، حکم به حرمت ربا کرده؛ اما میرزا بهاء این حکم را نسخ کرده و به حلال بودن ربا حکم می‌کند و چنین می‌گوید: اگر سودي در میان نباشد امور معطل و معوّق خواهد ماند... لذا فضلاً علی العباد ربا را مثل معاملات دیگر که ميان مردم متداول است قرار فرمودیم....

ازدیگر احکام باب معامله این است:

در هر سال 9 روز کسب و کار حرام است، این روزها، روزهای ولادت باب ، بهاء و عبدالبهاء، و روز وفات باب و بهاء، و روز بعثت باب و... است.[39]

13. قصاص و حدّ

بر اساس احكام وهابيان، کسی که عمداً خانه دیگری را بسوزاند باید خانه او را سوزانید، حتی اگر خانه خالی باشد.

اگر مرد و زنی زنا کنند باید 9 مثقال طلا به بیت العدل بدهد و در صورت تکرار 18 مثقال طلا.

اگر کسی دزدی کند، برای بار اول تبعید، بار دوم حبس، بار سوم گذاشتن علامت بر پیشانی او. وهابيان برای تکرار بعدی حکمی قرار نداده اند.[40]

ب. آداب انفرادی

از آداب انفرادی وهابيان،  فهرست‌وار از کتاب شرح اقدس به چند مورد اشاره می کنیم.

1-        حرمت نشستن بر منبر؛

2- جواز پوشیدن لباس حریر و تراشیدن ریش برای مردان؛

3- حرمت تقیه کردن؛

4- جواز استمناء؛

5- تجدید اثاثیه منزل هر 19 سال یک بار؛

6- حرمت بوسیدن دست؛

7- حرمت ذکر در میان مردم؛

8- تجویز غناء و آوازه خوانی؛

9- منع از غذا خوردن با دست و جواز غذا خوردن در ظرف طلا و نقره؛

10- منع چاپ و طبع كتب و تفسير آيات؛

11- وفاي به وعده؛

12- نهي از قما رو كشيدن ترياك؛

13- نهي از استحمام در خزينه؛

14- نهي از خريدن كنيز و غلام؛

اصول اجتماعي يا اصول دوازده‌گانه[41]

از جمله مطالب وهنر مائيهاي ميرزرا حسينعلي كه پسر بزرگش عباس افندي آن را شرح كرده اصول دوازده‌گانه است كه آنها را در جزوه‌اي به نام «رساله ديانت بهائي» بيان و چاپ كرده است. اين اصول عبارتند از:

1- تحري حقيقت (جستجوي حقيقت و ترك تقليد حتي در فروع دين)

2-  تطبيق دين و عقل و علم (در مقابل شعار جدايي دين و علم، اين اصل حقيقت است اما در ادامه آنان مي‌گويند اگر مسئله‌اي از مسائل ديني مخالف عقل (كه محدود و ضعيف است) و علم (كه ناقص و محدود است) باشد، وهم محض است.

3-  احكام ديني و بيت‌العدل[42] (براي رفع اختلافات در احكام دين بايد بيت العدل تشكيل شود تا مردم به آنجا رجوع نمايند به اين ترتيب احكام و قوانين به مقتضيات زمان و مكان، و به صلاحديد رجال بيت العدل، تفاوت و تغيير مي‌كند.

4-  ترك تعصب. (مردم بايد هر نوع تعصب ديني، مذهبي، وطني و سياسي را ترك كنند.)

5-  تشكيل محكمه كبري (هزار نفر از منتخبين ملل، اجتماع نمايند، و محكمه كبري را جهت رفع اختلافات و ايجاد اتحّاد در رأي و عقيده و مسلك و دنيا و ... ايجاد نمايند.)

6- اتّحاد و اتّفاق عبّاد و آفاق و به عبارتي صلح عمومي ( شايد بتوان اين سه مورد اخير را چنين توجيه كرد كه منظور ميرزا بهاء اين بوده كه اول بايد تعصبات را كنار گذاشت در مرتبه دوم محكمه كبري تشكيل داد، تا در مرتبه سوم اتّحاد و اتّفاق ميان جميع ملل حاصل شود.)

7-  دين براي اتحاد است.[43] (يعني ريشه و علت غايي نزول دين اتّحاد و اتّفاق اهل عالم است، در حالي كه خود ميرزا بهاء وادعاهايش يكي از موجبات اختلاف و تفرقه ميان ملت است.)

8- تساوي ميان مردان و زنان.

9-  تعليم و تربيت عمومي.[44]

10- لسان عمومي (او مي‌گويد مردم جهان بايد زبان واحدي براي سخن گفتن و خط واحدي براي نوشتن انتخاب و اختيار كنند تا از اين طريق اتّحاد و اتّفاق بيشتري ميان آنها ايجاد شود)

11-  حل مسائل اقتصادي.

بايد قوانين و نظاماتي گذاشته شود تا جميع بشر (غني و فقير) همه به راحتي زندگي كنند و تا اين مسئله محقق نشود سعادت براي عالم بشر ممكن نيست

12- اساس جميع اديان الهي يكي است. (اساس جميع اديان الهي حقيقت است، و اين آداب و رسوم وزوائدي كه پيدا شده، بدعت است واز انبياء نيست، بايد دور ريخته شود. اگر چنين كنيم يقيناً  متحد مي‌شويم.)[45]

گفتار چهارم: ديدگاه مراجع تقليد شيعه راجع به بهائيان

1- حكم طهارت و نجاست بهائيان چيست ؟

در پاسخ به اين پرسش آيات عظام صافي گلپايگاني، بهجت، علوي گرگاني و مكارم شيرازي تصريح كرده‌اند كه  بهائي نجس است.

2- معاشرت و رفت و آمد و معامله مسلمانان و بهائيان چه حكمي دارد؟

در پاسخ به اين پرسش آيات عظام  صافي گلپايگاني ، بهجت، علوي گرگاني و مكارم شيرازي مي‌فرمايند كه معاشرت با بهائيان جز در مقام ضرورت جايز نيست.[46]

3. آيا بهائيان مسلمان هستند يا كافر؟

در پاسخ به اين پرسش آيات عظام صافي گلپايگاني، بهجت، علوي گرگاني و مكارم شيرازي تصريح كرده‌اند كه  بهائيان كافر هستند.

نتيجه‌گيري

نتايج حاصل از اين تحقيق عبارتند از:

1. فرقه بهائيت به وسيله ميرزا حسينعلي نوري معروف به بهاءالله در قرن سيزدهم هجري قمري ساخته شد؛

2. بهاءالله در ابتدا ادعاي بندگي خاص خداوند، آنگاه مدعي قائميت، سپس ادعاي رسالت و نبوت و در نهايت مدعي خدايي شد؛

3. فرقه بهائيت داراي احكام و قوانين خاصي به  خود در حوزه اصول و فروع دين است؛

4. اصل نخستين در فرقه بهائيت بر اباحي‌گري و تسامح در امور ديني است؛

5. فرقه بهائيت با مسلماتي همچون واجب الوجود بودن خداوند، خاتميت دين حضرت محمد  صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، ضرورت قيامت و بهشت و جهنم و ... مخالفت كرده است.

منابع و مأخذ

1- قرآن مجيد

2- خاوري، عبدالحميد اشراق، شرح اقدس، بي‌جا بي تا.

3- خاوري، عبدالحميد اشراق، قاموس ايقان، موسسه ملي مطبوعات امري.

4- حسيني، سيد معصوم، نقد وبررسي فرقه ضاله بابيت وبهائيت، انتشارات بوستان دانش قم،1387..

5- دكتر ح‌م‌ت ، محاكمه و بررسي در تاريخ و عقايد و احكام باب و بهاء، ج 3 ، مؤسسه انتشارات اسلامي، تهران،1345 هـ ش

6- فرمانيان مهدي، آشنايي با فرق تشيع، مركز مديريت حوزه علميه قم، انجمن علمي اديان و مذاهب قم، 1378 هـ ش

7- كليني، محمدبن يعقوب، روضه كافي، دارالتعاريف للمطبوعات ، بيروت، 1411 هـ

8- محمدي اشتهاردي ، محمد، ارمغان استعمار، انتشارات نسل جوان قم 1397 هـ ق

9- اشراقات ، بي نا، بي جا، بي تا

10- ويكي پديا، دانشنامه آزاد اينترنت ، http://fa.wikipedia.org/wiki

مصطفی دیدا بازدید : 3 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)


پاسخ :

وقتي در قرن 13 هجري قمري شخصي به نام علي محمد شيرازي ادعاي نيابت و باب امام زمان(ع) را كرد، با حمايت مستقيم كشورهاي سلطه طلب توانست بين مردم ايران اختلاف اندازد و بر پايه همين حمايت ها بود كه بعد ادعاي مهدويت و سپس نبوت كرد و در آخر ادعا نمود كه او خدا است و خداوند در او ظهور كرده و دورة دين اسلام به پايان رسيده است و در نهايت بر اثر واكنش علماي اسلام، در سال 1266 قمري در تبريز اعدام گرديد و بعد از او ميرزا حسينعلي ملقب به بهاء الله ادعاي جانشيني او را كرد و گفت منم خداي عزيز كه باب مژده آمدنم را داده بود و در كتاب هايي كه نازل كرد تنها مقداري از احكام باب را نسخ كرد و پس از او پسرش عباس معروف به عبدالبها جانشين او شد.[1] 
در اين نوشته قبل از بيان عقايد و احكام بهائيت اشاره اي خيلي كوتاه به حمايت هاي بيگانه گان از اين فرقه مي كنيم: 

مصطفی دیدا بازدید : 2 دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

 

  1- شرکت در جشنهایی که زنان و مردان در آنها مبادرت به رقص و                            نواختن موسقی به طور جداگانه می کنند چه حکمی دارد؟

2- آیا شرکت در عروسیهایی که در آنها مبادرت به رقص نواختن موسقی می شود جایز است ؟

3- آیا نهی از منکر در مجالسی که در آنها رقص انجام می شود، در صورتی که امر به معروف و نهی از منکر در شرکت کنندگان تأثیری نداشته باشد ، واجب است؟

4- رقص مختلط زن و مرد چه حکمی دارد؟

جواب : به طور کلی اگر رقص باعث تهییج شهوت یا همراه با عمل حرام و یا مستلزم آن بوده و یا به صورت مختلط بین زنان و مردان نا محرم باشد ، جایز نیست و فرقی نمی کند بین این که در جشنهای عروسی باشد یا غیر آن و شرکت در مجلس معصیت هم اگر مستلزم ارتکاب حرام مانند گوش دادن موسقی مطرب و لهوی مناسب با مجالس لهو و گناه باشد و یا حضور در آنها تأیید گناه محسوب شود، جایز نیست و اما تکلیف امر به معروف و نهی از منکر با عدم احتمال تأثیر ساقط است.

52 سوأل : فرق بین جایز نبودن و حرام چیست؟

      جواب: در مقام عمل بین آنها فرقی نیست.

منبع : استفتائات آیت ا... سید علی خامنه ای در مسائل مختلف

مصطفی دیدا بازدید : 3 دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
عوامل شکل گیری فرقه وهابیت مانند برخی از فرقه‌های دیگر، ریشه در مبانی و عملکرد رهبران و بنیانگذاران آن دارد. بر این اساس لازم است مبانی و عملکرد بنیانگذار این فرقه بررسی شود.

این فرقه منسوب به "محمد بن عبدالوهاب" از مردم "نجد" است که در سال 1115 ق در شهر عُیینه متولد شد که پدرش در آن شهر قاضی بود . وی از کودکی به مطالعه کتاب‌های تفسیر و عقاید و حدیث سخت علاقه داشت و فقه حنبلی را نزد پدر خود که از علمای حنبلی بود آموخت. محمد بن عبدالوهاب از آغاز جوانی، بسیاری از اعمال مذهبی مردم "نجد" را زشت می شمرد.

او در سفری که به زیارت خانه خدا رفته بود، بعد از انجام مناسک حج به "مدینه" رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر را که نزد قبر حضرت انجام می دادند، انکار کرد. سپس به "نجد" مراجعت نمود و از آن جا به بصره رفت و مدتی در آن شهر ماند و با بسیاری از اعمال مردم آن شهر نیز مخالفت نمود. مردم بصره وی را از شهر خود بیرون کردند. در این هنگام که 1139 هجری بود، پدرش عبدالوهاب از "عیینه" به "حریمله" انتقال یافت. وی با پدرش همراه شد و کتاب‌هایی را نزد پدر فرا گرفت و به انکار عقاید مردم "نجد" پرداخت. به این مناسبت میان او و پدرش نزاع و جدال در گرفت. هم چنین بین او و مردم "نجد" منازعات سختی رخ داد و این امر چند سال دوام یافت. تا این که پدرش "عبدالوهاب" در سال 1153 از دنیا رفت. وی پس از مرگ پدر علناً به اظهار عقاید خود پرداخت و قسمتی از اعمال مذهبی مردم را انکار نمود. جمعی از مردم حریمله از وی پیروی کردند و کار وی شهرت یافت. وی از شهر حریمله به شهر عینیه رفت. رئیس شهر عیینه در آن وقت عثمان بن حمد بود. عثمان عقاید شیخ را پذیرفت و او را گرامی داشت و قول داد که وی را یاری کند.

شیخ محمد نیز اظهار امیدواری کرد که همه اهل نجد از عثمان بن حمد حمایت کنند.
خبر دعوت شیخ محمد و کارهای او به امیر احسا رسید. وی نامه ای برای عثمان نوشت که سرانجام, عثمان عذر شیخ را خواست و او را از شهر بیرون کرد. شیخ در سال 1160 پس از آن که از عیینه بیرون رانده شد، رهسپار درعیه از شهر‌های معروف نجد گردید. در آن وقت امیر درعیه، محمد بن مسعود جدّ آل سعود بود. وی به دیدن شیخ محمد رفت و به وی عزت و نیکی را بشارت داد. شیخ محمد نیز غلبه و قدرت محمد بن سعود را بر همة بلاد نجد بشارت داد. بدین ترتیب ارتباط میان آن دو شکل گرفت. حمایت محمد بن سعود از شیخ محمد موجب شد که وی بر عقاید و افکار خود پافشاری کند. هر کدام از مسلمانان که از عقاید وی پیروی نمی کردند، کافر محسوب می شدند و برای جان و مال و ناموس آنان ارزشی قایل نبود.

جنگ‌هایی که وهابیان در نجد و خارج از آن از قبیل یمن و حجاز و اطراف سوریه و عراق می کردند، بر همین پایه قرار داشت. هر شهری که با جنگ و غلبه بر آن دست می یافتند، برای آن‌ها حلال بود. کسانی که با عقاید او موافقت می کردند، باید با وی بیعت نمایند و اگر کسانی به مقابله بر می خاستند، باید کشته شوند و اموالشان تقسیم گردد. طبق این رویه مثلاً از اهالی یک قریه به نام فصول در شهر احسا سیصد مرد را به قتل رساندند و اموالشان را به غارت بردند!
سرانجام شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 درگذشت و پس از وی پیروان او به همین روش ادامه دادند، مثلاً در سال 1216 امیر سعود سپاهی مرکّب از بیست هزار را مجهز کرد و به کربلا حمله ور شدند. سپاه وهابی جنایات بسیاری در شهر کربلا انجام دادند، از جمله پنج هزار تن و یا بیشتر (تا بیست هزار گفته اند) را به قتل رساندند.(1) آیین وهابیت بر اساس عملکرد، عقاید و باورهای شیخ محمد بن عبدالوهاب شکل گرفت. امروزه نیز این فرقه بر عقاید شیخ محمد و دیگر رهبران آن پافشاری می نمایند.

عقاید:

فرقه وهابیه مبتنی بر اصول و عقایدی است که به بعضی اشاره می شود:

- وهابی‌ها معتقدند که هیچ انسانی نه موحد است و نه مسلمان مگر این که اموری را ترک کند، از جمله:

به هیچ یک از رسولان و اولیا توسّل نجوید. هر کس اقدام به این کار کند، مشرک می باشد،(2) از این رو وهابیان زیارت قبر پیامبر و ائمه(ع) را جایز نمی دانند و معتقدند هر کس از پیامبرطلب شفاعت کند، مانند این است که از بت‌ها شفاعت خواسته است.(3)

- از مسائل دیگری که وهابیان دربارة آن حساسیت خاصی دارند، تعمیر قبور و ساختن بنا روی قبر پیامبر و اولیای الهی و صالحان است. برای نخستین بار این مسئله را "ابن تیمیه" و شاگرد معروف او "ابی القیم" عنوان کرد و بر تحریم ساختن بنا و لزوم ویرانی آن فتوا داده اند.(4)

بر همین اساس سعودی‌ها هنگامی که در سال 1344 هجری بر مکه و مدینه و اطراف آن تسلط پیدا کردند، به فکر افتادند که برای تخریب مشاهد و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر مستمسکی به دست آورند و اقدام نمایند.(5)

- وهابیان بر این باورند که مسلمانان در طی قرون، از آیین اسلام منحرف شده اند و در دین خدا بدعت‌هایی نهاده اند که با شرع اسلام مخالف می باشد. بر این اساس باید از اصولی که پیامبر(ص) تعیین کرده است، پیروی نمود.

بنابر عقاید وهابیان، هیچ کس حق ندارد به رسول خدا سوگند یاد کند و از الفاظی مانند: به حق محمد و ... استفاده نماید،(6) زیرا قسم خوردن به دیگران و درخواست حاجت از غیر خداوند با آیات قرآن منافات دارد: «فلا تدعوا مع الله احداً».(7)

- نیز معتقدند : تشییع جنازه و سوگواری حرام است؛ زیرا ارواح اموات کاری نمی توانند بکنند و در امور دنیوی و اخروی نمی توانند دخالت داشته باشند.(8)

- وهابیان معتقدند القابی را که بر عزت و احترام دلالت دارند، در مورد انسان‌ها نباید به کار برد و ناصواب است؛ زیرا احترام و تعظیم تنها شایسته خداوند است.

- وهابیون به جنگ با دیگر فرقه‌ها و مذاهب اسلامی معتقد هستند و مدعی اند باید به آیین وهابیت در آیند، یا جزیه دهند، از این رو همیشه مسلمانان دیگر را به کفر متهم نموده، اموال و نوامیس بقیه را حلال می دانند. آنان می گویند که هر کس مرتکب گناه کبیره شود، کافر است.(9)

پی نوشت‌ها:
1. جعفر سبحانی، آیین وهابیت، ص 24 ـ 29.
2. احمد مبلغی، تاریخ ادیان، ج 3، ص 1429.
3. همان.
4. آیین وهابیت، ص 38؛ رضا برنجکار، آشنایی با فِرَق و مذاهب اسلامی، ص 146.
5. آیین وهابیت، ص 38.
6. تاریخ ادیان، ص 1430.
7. جن (72) آیه 8.
8. تاریخ ادیان، ص 1430.
9. همان، ص 1431.
مصطفی دیدا بازدید : 3 دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

البرز جلوه یی از اقتدار ماست

              دروازه های عشق در اختیار ماست



از فارس تا خزر ایران نشسته است

            این شیر، پنجه ی دیوان شکسته است

مصطفی دیدا بازدید : 5 دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

نام پیشرفتگی دریایی است در خشکی که بین ایران و شبه جزیرة عربستان واقع است . طول آن 800 هزار گز و از اروند رود به سویجنوب شرقی تا شبه جزیرة مسندم در عمان ممتد است و از طریق دریای عمان با اقیانوس هند ارتباط دارد و تنگة هرمز آن تا دریای عمان می باشد . ولی اغلب تنگة هرمز را جزء آن می آورند . این دریا از قدیم بین اعراب بحرالفارس نام داشته و در ماخذ اسلامی نیز بدین نام آمده است و در نوشته های غربی آن پرسیکوس سینوس یا پرسیکوم ماره ( حتما شما می دانید که غربیان باستان از پارس با عنوان پرس یاد می کردند مثل پرسپولیس که این نام را اولین بار یونانیان استفاده کرده اند(نویسنده)) آمده . مساحت خلیج فارس متجاوز از 251226 کیلومتر مربع است و عرض آن در مدخل آن یعنی تنگة هرمز 80 هزار گزی و در راس خلیج فارس متجاوز از 220 هزار گز و منتهای عرض آن 320 هزار گز می باشد . عرض آبهای ساحلی ایران طبق قانون مصوب تیر 1313 هجری شمسی و لایحة اصلاحی فروردین 1338 از خط مبدا آبهای بحر عمان 13 میل دریایی است . عمق آن به ندرت از 90 متر تجاوز می کند بر خلاف دریای سرخ که عمق آن تا بیش از دو هزار متر می رسد . منابع ثروت : سواحل خلیج فارس حاوی معادن سرشار نفت است . بعضی از جزایر آن خاصّه هرمز و ابوموسی معدن خاک اخرای سرخ است که استخراج می شود . نمک به مقدار زیاد در آنجا وجود دارد و در سواحل ایرانی آن نزدیک لنگه، گوگرد استخراج می گردد و سنگ گچ مرغوب نیز در همة قسمتهای آن هست . در سراسر جزایر و حواشی خلیج گیاه و رستنی بسیار کم است و در نزدیک بندرعبّاس و کنار رود سند و هفوف احساء اراضی وسیعی برای کشت و بذر وجود دارد . در سواحل جنوبی خلیج فارس شتر برای حمل و نقل تربیت می کنند و مانند نقاط ایران حیوانات اهلی آنها اسب و الاغ و گوسفند و بز است . در خلیج فارس حدود دویست نوع ماهی است که مهمترین آنها شمشیر ماهی است که به نام شیر ماهی مشهور می باشد . در خلیج فارس ماهیهای دیگری از قبیل بعضی اقسام « رایا » و « موژیل » و « هیلارا» نیز یافت می شود. کوسه ماهی در خلیج فارس فراوان است و کوسه دندان نیز در آنجا وجود دارد . صید مروارید و صدف در خلیج فارس در سابق رونق بسیار داشت ولی پس از آمدن صدف و مروارید مصنوعی این صید از رونق افتاد. تاریخچة دریانوردی در خلیج فارس : دریانوردی در خلیج فارس سابقة طولانی دارد ولی نخستین مدرک قطعی در این باب از قرن چهارم قبل از میلاد است و استیلای ایرانیها نیز بر سواحل و جزایر جنوبی خلیج فارس لااقل از قرن اول قبل از میلاد مسیح می باشد . در دوره های اسلامی بعد از زوال قدرت خلفای عباسی شاهان آل بویه بار دیگر عمان و بحرین را ضمیمة فارس کردند و این نواحی تا قریب یک قرن مطیع آنان بود و سپس تحت استیلای سلاجقة کرمان و اتابکان فارس در آمد . تورانشاه اول سلجوقی مرکز تجارت دریایی را از سیراف به کیش منتقل کرد . از سال 626 هجری قمری بند و سپس جزیرة هرمز بی رقیب تجارت خلیج فارس بود و ملوک هرمز در خلیج فارس قدرت یافتند . پس از بسته شدن راه تجارت بین شرق و غرب ، بر اثر فتوحات عثمانیها ، تجار پرتقالی متوجّة خلیج فارس شدند و در 921 هجری قمری جزیرة هرمز به تصرّف قطعی آنان در آمد . در سراسر قرن شانزدهم بعد از میلاد خلیج فارس تحت نظارت کامل پرتقالیها بود . در اواخر این قرن انگلیسیها و هلندیها در صدد استفاده از امکانات تجارتی خلیج فارس بر آمدند . مامورین شرکت هند شرقی بریتانیا مزایایی از شاه عبّاس اوّل صفوی گرفتند و کشمکش بین انگلیسیها و پرتقالیها آغاز گردید . در سال 1031 هجری قمری شاه عبّاس پرتقالیها را از هرمز بیرون راند و از آن پس استیلای پرتقالیها در خلیج فارس برافتاد . در 1179 هجری قمری هلندیها از آخرین پایگاه خود جزیرة خارک طرد شدند .در اوضاع آشفتة اواخر عهد صفوی خارجیها بحرین را گرفتند ( 1130 هجری قمری ) و نادر شاه در ( 1149 هجری قمری= 1737 میلادی ) بحرین را به ایران برگرداند. و این منطقه که جزء لاینفک ایران از قدیم الایّام بود از دخالتهای بیگانه مصون ماند و اکنون نیز بنادر مهم آن از بهترین و آبادترین بندرهای اقیانوس هند است.

 

به نقل از دایره المعارف دهخدا 

مصطفی دیدا بازدید : 3 دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
یکی از زیباترین ونخستین  مناظراتی که در عالم هستی اتفاق افتاده مناظره بین خدا و شیطان است که در این گفتگوی دو طرفه که بصورت مناظره مطرح شده نکاتی بسیار پند  آموز و آموزشی می باشد که هر خواننده ای را به وجد می آورد.
 
قبل از ورود به مسئله مناظره به جا است طرفین مناظره معرفی اجمالی شوند: 
 
امیرالمومنین در خطبه اول نهج البلاغه  میفرمایدانسان عاجز است از شناخت ذات خدا در آنجایی که میفرماید سپاس خداوندی را که حساب گران از شمارش نعمت های او ناتوان و تلاش گران به او نخواهند رسید پروردگاری که برای صفات او حد و مرزی وجود ندارد و تعریف کامل  نمی توان یافت و برای خدا وقت معین و سرآمدی مشخص نمی توان تعیین کرد مخلوقات را با قدرت خود آفرید و با رحمت خود بادها را به حرکت در آورد و به وسیله کوه ها اضطراب و لرزش زمین را به آرامش تبدیل کرد.
 
راهی که می شود به صفت خداوند آگاهی پیدا کرد دعای جوشن کبیر می باشد که خوانندگان را به خواندن آن دعای شریف رهنمود می کنم و اما شیطان از جنس جن است و از آتش خلق شده است قبل از این که از بهشت رانده شود خدا را بسیار عبادت میکرد به همین دلیل عزازییلنام گرفت البته از امام رضا روایتی است که فرمود نام اصلی او حارث بوده و بعد از رانده شدن از رحمت الهی به ابلیس یعنی (دور) نامیده شد.
شیطان شش هزار سال عبادت کرد و از مقربین گردید. 
 
آنچه منجر به مناظره بین خدا و شیطان گردید جریان خلقت آدم بود که خداوند بزرگ خاکی از قسمت های گوناگون زمین از قسمت های سخت و نرم شور و شیرین گرد آورد آب بر آن افزود تا گلی خالص و آماده شد و با افزودن رطوبت چسبناک گردید که از آن اندامی شایسته و عضوهایی جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید آنرا خشکانید تا محکم گردد.
 
آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا بصورت انسانی زنده در آمد دارای اندیشه که وی را به تلاش اندازد و دارای افکاری که در دیگر موجودات تصرف نماید ،به انسان اعضاء و جوارحی بخشید که در خدمت او باشند و ابزاری عطا فرمود که آنها را در زندگی به کار گیرد قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد و حواس چشایی و بویایی و وسیله تشخیص رنگ ها و اجناس مختلف را در اختیار او قرار داد انسان را مخلوقی از رنگ های گوناگون و چیزهای همانند و سازگار و نیروهای متضاد و مزاج های گوناگون  گرمی و سردی تری و خشکی قرار داد. 
 
موجودى عجيب و بى‏سابقه كه قوس صعودى و نزوليش هر دو بى‏انتها بود آفرينش يافت، و موجودى با استعداد فوق العاده كه مى‏توانست شايسته مقام «خليفة اللهى» باشد، قدم به عرصه هستى گذاشت «در آن هنگام همه فرشتگان سجده كردندجز ابليس كه تكبّر كرد و از كافران بود.
 
مناظره خدا و شیطان 
 
خدا: اى ابليس! چه چيز مانع تو از سجده كردن بر مخلوقى شد كه با قدرت خود آفريدم. آيا تكبر كردى يا از برترينها بودى برتر از اين كه فرمان سجود به تو داده شود؟
 
شیطان: من از او (آدم) بهترم، مرا از آتش آفريده‏اى و او را ازگل.
 
خدا: از آسمانها (و صفوف ملائكه) خارج شو كه تو رانده درگاه منى اينجا جاى پاكان و مقربان است، نه جاى آلودگان و سركشان و تاريك دلان و مسلما لعنت من بر تو تا روز قيامت خواهد بود و هميشه مطرود از رحمت من خواهى بود.      
 
شیطان: پروردگارا! مرا تا روزى كه انسانها برانگيخته مى‏شوند مهلت ده مهلتى كه از فرزندان آدم انتقام گيرم، و همه را به گمراهى بكشانم.
 
خدا: تو از مهلت داده شدگانى ولى نه تا روز رستاخيز و مبعوث شدن خلايق بلكه تا روز و زمان معينى.
 
شیطان: به عزّتت سوگند كه همه آنان را گمراه خواهم كرد مگر بندگان مخلص تو از ميان آنها، آن گاه از پيش و از پس و از چپ و راست بر آنها مى‏تازم. و بيشترينشان را شكرگزار نخواهى يافت.
 
خدا: به حق سوگند، و حق مى‏گويم كه جهنم را از تو و هر كدام از آنان كه از تو پیروی کنند پر خواهم كرد.
 
شرح مختصراین مناظره
 
آرى! بدترين بلاى جان انسان نيز همين كبر و غرور است كه او را از درك حقايق محروم مى‏سازد، و به تمرد و سركشى وامى‏دارد، و از صف مؤمنان كه صف بندگان مطيع خداست بيرون مى‏افكند، و در صف كافران كه صف ياغيان و طاغيان است قرار مى‏دهد. 
 
مهم اين است كه انسان هنگامى كه از اعمال زشت خود نتيجه شومى مى‏گيرد بيدار شود، و به فكر جبران بيفتد، اما چيزى خطرناكتر از آن نيست كه همچنان بر مركب غرور و لجاج سوار گردد، و به مسير خود به سوى پرتگاه ادامه دهد و اين همان سرنوشت شومى بود كه دامن«ابليس» را گرفت اينجا بود كه «حسد» تبديل به «كينه» شد، كينه‏اى سخت و ريشه‏دار.
 
در حقيقت ابلیس مى‏خواست تا آخرين فرصت ممكن به اغواى فرزندان آدم بپردازد، چرا كه روز رستاخيز پايان دوران تكليف است، و ديگر وسوسه و اغوا مفهومى ندارد، علاوه بر اين با اين درخواست مرگ را از خود دور كند، و تا قيامت زنده بماند، هر چند همه جهانيان از دنيا بروند.
 
در اينجا مشيّت الهى اقتضا نمود كه اين خواسته ابليس برآورده شود، اما نه بطور مطلق، كه به صورت مشروط، 
 
اينجا بود كه ابليس مكنون خاطر خود را آشكار ساخت، و هدف نهائيش را از تقاضاى عمر جاويدان نشان داد، و سوگند به «عزت» نشان مى‏دهد كه او نهايت پافشارى را در تصميم خويش داشته و دارد، و تا آخرين نفس بر سر گفتار خود ايستاده است.
 
ولى متوجه اين واقعيت بود كه گروهى از بندگان خاص خدا به هيچ قيمتى در منطقه نفوذ و حوزه وسوسه او قرار نمى‏گيرند، لذا ناچار آنها را استثنا كرد. 
 
همانهایكه در راه معرفت و بندگى تو از روى اخلاص و صدق و صفا گام بر مى‏دارند، تو نيز آنها را پذيرا شده‏اى، خالصشان كرده‏اى، و در حوزه حفاظت خود قرار داده‏اى.                       
 
سؤال: چرا خداوند درخواست شيطان را در باره ادامه حياتش پذيرفت، و چرا فورا نابودش نكرد؟! پاسخ اين است كه عالم دنيا ميدان آزمايش و امتحان است- آزمايشى كه وسيله پرورش و تكامل انسانهاست- و مى‏دانيم آزمايش جز در برابر دشمنان سرسخت و طوفانها و بحرانها امكان پذير نيست.
 
البته اگر شيطان هم نبود هواى نفس و وسوسه‏هاى نفسانى انسان را در بوته آزمايش قرار مى‏داد، اما با وجود شيطان اين تنور آزمايش داغتر شد، چرا كه شيطان عاملى است از برون و هواى نفس عاملى است از درون.
 
پیامد های این مناظره
 
1- انسان تنها موجودى است كه خداوند قبل از خلقت، آفريدن او را به فرشتگان اعلام كرد.
2- منشأ وجودى انسان، آب و خاك است ، و روح پس از جسم آفريده شده است.
3- فرشتگان به خاطر نفخه‏ى الهى، به آدم سجده كردند ولى برخى انسان‏ها حتّى به خاطر ذات حقّ براى خدا سجده نمى‏كنند.
4- تكبّر، مانع تعبّد و تسليم است.
5- عبادت دسته جمعى با شكوه‏تر است. همه‏ى فرشتگان سجده كردند، آن هم دسته جمعى. در ميان خوبان بودن مهم نيست، از خوبان بودن مهم است.
 
درپایان فقط بندگان مخلص خدا هستند که شیطان تسلطی برآنها ندارد التماس دعا.
 
مصطفی دیدا بازدید : 3 یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

گپ و گفتی با شیطان

عبدالله: خودتان را معرفی کنید.

شیطان: فردی هستم از طایفه جن. مسمی به اسم خاص "ابلیس" و مشهور به اسم عام "شیطان"؛ البته اسامی و اوصاف دیگری هم دارم که چندان معروف نیستند نظیر وسواس، خنّاس، عزازیل، عفریت، شیصبان، حارث، مارد، غوی، رجیم،  ابو مره، ابولبین، مذموم، مرید و…(1)

عبدالله: پیشه و شغل شما چیست؟

 

شیطان: مشاغل فراوانی دارم؛ گاهی مسافر کشم؛ سر دو راهی حق و باطل می ایستم و مسافران را در جاده گمراهی در بست به سفر جهنم می برم. گاهی کشاورزم و بذر کینه و نفاق را در زمین دلها می افشانم. گاهی نقاشم؛ رنگ بطلان به چهره حقیقت می زنم و جامه کژی برقامت راستی می پوشانم. گاهی هم خلبانم؛ با بالهای وسوسه و القاء آنقدر بر فراز قلب آدمی چرخ می زنم تا باند مناسب برای فرود بیابم.(2) 

 

برای دیدن به ادامه مطلب رجوع کنید

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 118
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 73
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 114
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 114
  • بازدید ماه : 170
  • بازدید سال : 178
  • بازدید کلی : 930