loading...
مصطفی دیدا
مصطفی دیدا بازدید : 6 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

هر روز صبحانه بخورید

دلیل اینکه هر روز صبح باید صبحانه بخورید این است که صبحانه به شما کمک می‌کند تا قند خونتان را کنترل کنید. اگر برای مدت زمان زیادی بدنتان را از غذا محروم کنید، باعث خواهد شد قند خونتان افزایش یابد. پس، هر روز صبح صبحانه بخورید تا سطح قند در خونتان تثبیت شود و بتوانید با دیابت مبارزه کنید.

مصطفی دیدا بازدید : 2 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)


آدمکشی ، قتل و کشتار کار اصلی بهائیان

آدمکشی ، قتل ، ترور و قساوت را از اولين روزهاي پيدايش بابي‌گري در ميان اعضاي اين فرقه مي‌توان ديد. به‌نوشته فريدون آدميت، بابي‌ها در جريان شورش‌هاي خود در دوران ناصري، با مردم و نيروهاي دولتي رفتاري سبعانه داشتند و «اسيران جنگي» را «دست و پا مي‌بريدند و به آتش مي‌سوختند.» قساوت و سبعيت فوق‌الذکر را در ماجراي قتل شهيد ثالث (حاج ملا محمد تقي برغاني، 17 ذيقعده 1263ق.)، عمو و پدر همسر قرةالعين، نيز به‌روشني مي‌توان مشاهده کرد.

قتل های انجام شده توسط بهاییان را می توان به پنج گروه مي‌توان تقسيم کرد: اوّل، قتل‌هاي سياسي؛ دوّم، قتل برخي شخصيت‌هاي مسلمان که تداوم حيات ايشان براي بهائيت مضر بود؛‌ سوم، قتل بابيان مخالف دستگاه ميرزا حسينعلي نوري (به‌طور عمده ازلي‌ها)؛ چهارم،‌ قتل بهائياني که از برخي اسرار مطلع بودند يا به دلايلي تداوم حيات ايشان مصلحت نبود؛ پنجم، قتل بنا به اغراض شخصي سران فرقه بهائي.

مصطفی دیدا بازدید : 1 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 


 

شیخ وهابیت خواهر خود را به جهاد نکاح فرستاد

 

ناصر العمر، شیخ وهابیت از خواهرش نیز درخواست ادای فریضه جهاد نکاح کرده و خواهرش به تقاضای او جواب مثبت داده است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، ناصرالعمر از جمله وهابیونی است که همه را تشویق به جهاد نکاح می کرد، بسیاری از تروریست های وحشی در سوریه به بهانه ی این فتوی، زنان سوری را اسیر کرده و به آنها تجاوز می کردند.

چندی پیش گروه بسیاری از زنان از شمال آفریقا و چچن برای ادای این فریضه ی به اصطلاح شرعی  و تاریخی وارد خاک سوریه شدند، این فاجعه به حدی گسترش یافت که وزیر کشور تونس مدعی شد از سه هزار زن جهاد نکاح ،هزار نفر آنها باردار به وطنشان بازگشتند.

جهادنکاح

بنا به اعلام  برخی رسانه های عربی، شیخ وهابیت از خواهرشنیز  درخواست ادای فریضه ی جهاد نکاح کرده و خواهرش به تقاضای او جواب مثبت داده است.
 

مصطفی دیدا بازدید : 2 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

مهدویت در مذهب شیعه دوازده امامی

شیعیان دوازده امامی معتقدند بنابه وعده الهی فردی از نسل پیامبر اسلام و هم‌نام وی، نهمین فرزند از نسل حسین بن علی، با لقب «مهدی»[۲] ظهور می‌کند و زمین را سراسر عدل و داد می‌کند.

بنابه این اعتقاد، مهدی فرزند حسن عسکری (امام یازدهم شیعه) در سال ۲۵۵-۲۵۶ (قمری) به‌دنیا آمده است و پس از دوره‌ای به‌نام غیبت صغری که به وسیله ی نائبان[۳] (جانشینان) خاص او با مردم بخصوص شیعیان در ارتباط بوده، غیبت طولانی (غیبت کبری) شروع شد که تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت. در این دوران کسی وی را به اختیار خود نمی‌تواند ببیند.

برخی از علمای متاخر شیعه مهدویت را زیر سوال بردند؛ مانند: سید ابوالفضل برقعی قمی[۴]، حیدرعلی قلمداران، شریعت سنگلجی

مصطفی دیدا بازدید : 2 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

تماشای فیلم های استرس زا برای قلب های ضعیف خطرناک است

تهران-ایرنا-پژوهش مشترک دانشگاه لندن و بیمارستان سنت توماس نشان می دهد که تماشای فیلم های استرس زا باعث بی ثباتی در حرکت ماهیچه های قلب و افزایش فشار خون می شود.

 

به گزارش ایرنا از بی بی سی،به گفته پژوهشگران تماشای فیلم استرس زا برای افرادی که قلب آنها ضعیف و بیمار است می تواند خطرناک باشد.

پژوهشگران شرایط جسمی 19 داوطلب را به هنگام تماشای بخشی از یک فیلم استرس زا را زیر نظر گرفتند.

دانشمندان علوم پزشکی معتقدند که تغییرات در ضربان و کارکرد قلب به طور خود ارادی به سیستم عصبی مربوط می شود.

پژوهشگران می گویند این اولین باری است که تاثیرات استرس و فشار عصبی و روحی روی بدن انسانهایی که هوشیار هستند سنجیده شده است.

در پژوهش های پزشکی که قبلا انجام شده تاثیرعواملی نظیر استرس و فشار عصبی شدید در تغییر ضربان قلب و حتی مرگ ناگهانی ثابت شده بود.

در این پژوهش محدود که نتایج آن در مجله پزشکیˈجریان خون، آریتمی و الکتروفیزیولوژیˈ چاپ شده، پژوهشگران تاثیر تماشای فیلمهای استرس زا روی ضربان قلب و سرعت تنفس تعدادی از بیماران بالغ را که به خاطر بیماریهای قلبی تحت درمان هستند، بررسی کرده اند.

پژوهشگران در این آزمایش یک بخش پنج دقیقه ای از فیلم ˈمرز عمودیˈ را به بیماران نشان دادند که صحنه های خطرناک و مهیجی از صخره نوردی و سوانحی است که درجریان آن اتفاق می افتد.

از طریق الکترودهایی که در دریچه های قلب این بیماران نصب شده بود، تاثیرات ناشی از تماشای این فیلم و تغییراتی که در کارکرد قلب بیماران ایجاد کرد اندازه گیری شده است.

نتایج این آزمایش نشان داد که ضربان قلب افراد تغییر کرده و بی ثبات تر شده است و سرعت تنفس آنها نیز افزایش یافته و به طور متوسط در هر دقیقه دو بار بیشتر نفس می کشیدند.

دکتر بن هنسون از بخش مهندسی مکانیک دانشگاه لندن و یکی از مسئول این تحقیقات گفت که نتایج آزمایشها به درک بهتر از تاثیر فشارهای عصبی و روحی روی قلب انسان کمک زیادی خواهد کرد.

وی افزود:این اولین باری است که تاثیر این عوامل به طور مستقیم اندازه گیری می شود و هر چند میزان تاثیر آن روی هر یک از افراد متفاوت بود ولی در مورد همه آنها کار ماهیچه های قلب تغییرکرد. تاثیر آن روی کسی که قلب ضعیفی داشته باشد و یا فشار و استرس های بیشتری به او وارد شده است می تواند فلج کننده و خطرناک باشد.

این تاثیرات روی افرادی که قلب ضعیفی دارند و یا قبلا فشارهای عصبی و استرس شدیدی به آنها وارد شده می تواند فلج کننده و خطرناک باشد.

دکتر بن هنسون از دانشگاه لندن می گوید:نکته جالب این است که وقتی که از داوطلبان خواسته شد که شیوه نفس کشیدن خود در لحظات تماشای فیلم را تکرار کنند پژوهشگران متوجه شدند که ماهیچه های قلب آنها مثل دقایق تماشای فیلم واکنش نشان ندادند.

از این نکته می توان نتیجه گرفت که تاثیر فیلم استرس زا روی کارکرد ماهیچه های قلب به سرعت تنفس ارتباط نداشته و به گفته پژوهشگران در حقیقت تاثیر مستقیم و مستقل سیستم عصبی افراد در واکنش به تماشای فیلم بوده است.

دکتر هنسون یادآوری می کند که تماشای مسابقات جام جهانی فوتبال برای افرادی که بیماریهای قلبی دارند خوب نیست چون بایگانی بیمارستان نشان می دهد که همزمان با مسابقات مهم و پرهیجان فوتبال تعداد بروز عارضه های قلبی در مورد این گروه از بیماران افزایش یافته است.

مصطفی دیدا بازدید : 3 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت
اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان كه نامش «مهدى» و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقه هاى اسلامى است. صاحب كتاب عون المعبود كه شرح كتاب سنن ابى داوود است، مى نویسد:
بدان كه در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است كه حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى كند كه دین را یارى، و عدل را آشكار مى كند... نامش، مهدى است و عیسى، بعد از مهدى یا هم زمان با مهدى، نزول، و او را در كشتن دجال یارى، و در نماز به او اقتدا مى كند.
احادیث مربوط به مهدى (عج) را عدّه اى از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذى، ابن ماجه، بزار، حاكم، طبرانى، ابویعلى. سند این احادیث، برخى، صحیح و برخى دیگر، حسن و یا ضعیف است.[1]
یكى دیگر از علماى اهل سنّت مى نویسد:
روایات فراوانى درباره ى مهدى (عج) وارد شده به حدّى كه به حدّ تواتر مى رسد. این امر، در میان علماى اهل سنّت شیوع دارد، به گونه اى كه از جمله معتقدات آنان به شمار مى آید.
نیز یكى دیگر از علماى اهل سنّت نوشته است:
احادیث مهدى(علیه السلام) به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه نقل، و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونه اى كه مجموع آن ها، مفید علم قطعى است. به همین دلیل، ایمان به ظهور مهدى، واجب است، همان گونه اى كه این وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است.[2]
ابن كثیر نیز در البدایه و النهایه مى گوید:
مهدى، در آخرالزمان مى آید و زمین را پر از عدل و قسط مى كند، همان گونه كه پر از جور و ظلم شده است. ما، احادیث مربوط به مهدى را در جلد جداگانه اى گرد آوردیم، همان گونه كه ابوداوود در سنن خود، كتاب جداگانه اى را به آن اختصاص داده است.[3]
از این مطالب كه از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم مى شود كه مسئله ى مهدویّت و اعتقاد به ظهور مهدى (عج) جزء عقاید ثابت اهل سنّت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت، در میان آنان، به حدّ تواتر رسیده است.
كتاب هاى متعدّد و متنوعى درباره ى ظهور آن حضرت از سوى علماى اهل سنّت تألیف شده است به گونه اى كه شیخ محمّد ایروانى در كتاب الإمام المهدی مى نویسد:
اهل سنّت، كتاب هاى متعدّدى در گردآورى روایات مربوط به امام مهدى (عج) و این كه در آخرالزمان شخصى به اسم مهدى ظهور خواهد كرد، نوشته اند. تا حدّى كه من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سى كتاب در این باره تألیف كرده اند.[4]
هر چند این مسئله، مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است، امّا تعداد انگشت شمارى از اهل سنّت، احادیث مربوط به امام مهدى (عج) را ضعیف مى انگارند. مثلاً، ابن خلدون در تاریخ خود، این احادیث را ضعیف مى شمارد[5] و یا رشید رضا (مؤلف تفسیر المنار) در ذیل آیه ى سى و دوم سوره ى توبه، به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره مى كند.[6]البتّه، این دو، دلیلى بر ادعاى خود نیاورده اند و تنها به مطالبى واهى استناد كرده اند. سخنان آن دو، از سوى دیگر علماى اهل سنّت، به شدت ردّ شده است. و در تألیفات علماى شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است.
خود ابن خلدون، در بیان عقیده ى مسلمانان در مورد امام مهدى(علیه السلام)مى نویسد:
مشهور بین همه ى اهل اسلام، این است كه حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى كند كه دین را حمایت، و عدل را آشكار مى كند و مسلمانان از او پیروى مى كنند و او بر ممالك اسلامى استیلا مى یابد. آن شخص، مهدى نامیده مى شود[7].»
بنابراین، ضعیف شمردن احادیث از سوى وى خدشه اى بر اتّفاق نظر اهل سنّت در مورد ظهور مهدى (عج) وارد نمى كند; زیرا، این اعتقاد، ناشى از كثرت احادیثى است كه از طرق عامه نقل شده است. ما، در زیر، به ذكر برخى از كسانى كه از این گونه احادیث را در كتاب هاى خود آورده اند، مى پردازیم، هر چند، تقریباً، مى توان ادعا كرد كه تمام كتاب هاى معتبر حدیثى اهل سنّت، حدّاقل، چند مورد از احادیث امام مهدى (عج) را ذكر كرده اند:
1- ابن سعد (متوفى 230 هـ); 2- ابن ابى شیبه (متوفى 235 هـ);
3- احمد بن حنبل (متوفى 241 هـ); 4- بخارى (متوفى 273 هـ);
5- مسلم (متوفى 261 هـ); 6- ابن ماجه (متوفى 273);
7- ابوبكر اسكافى (متوفى 273 هـ); 8- ترمذى (متوفى 279 هـ);
9- طبرى (متوفى 380); 10- ابن قتیبه دینورى (متوفى 276);
11- بربهارى (متوفى 329); 12- حاكم نیشابورى (متوفى 405);
13- بیهقى (متوفى 458); 14- خطیب بغدادى (متوفى 463);
15- ابن اثیر جزرى (متوفى 606).[8]
اوصاف امام مهدى (عج) از دیدگاه اهل سنّت
اوصافى كه در كتاب هاى اهل سنّت براى امام مهدى(علیه السلام) ذكر شده، بر گرفته از احادیثى است كه آنان از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل مى كنند و در كلیات، با اوصاف ذكر شده در كتاب هاى علماى شیعه، فرقى ندارد. ما، در فصل هاى آینده، به آنها اشاره خواهیم كرد. در این قسمت، به ذكر چند روایت از كتاب هاى حدیثى اهل سنت، اكتفا مى كنیم:
1- عن النبى(صلى الله علیه وآله) أَنّه قال: «لا تذهب الدنیا حتّى یملك العرب رجلٌ من أهل بیتى یواطىء اسمه اسمی;[9] دنیا به پایان نمى رسد، مگر آن كه مردى از اهل بیت من كه اسمش اسم من است، مالك عرب شود».
2- عن النبى(صلى الله علیه وآله): «لا تقوم الساعهُ حتّى تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل بیتى مَن یملأها قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً;[10] قیامت بر پا نمى شود تا این كه زمین پر از ظلم و جور و دشمنى شود و سپس از اهل بیت من، شخصى ظهور مى كند كه زمین را پر از عدل و قسط مى كند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود».
3- عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
«لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالك الیوم حتّى یبعثَ فیه رجلا منّى أوْ من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً;[11] اگر از دنیا، فقط یك روز باقى بماند، خداوند، آن روز را طولانى مى كند تا در آن روز، مردى از من یا از اهل بیت من، مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود».
تفاوت مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت با مهدویّت از دیدگاه شیعه، چه فرقى دارد؟
همان گونه كه گفته شد، اهل سنّت، بالاتفاق، به مهدویّت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت هاى متواتر، ظهور حضرت مهدى (عج) در آخرالزمان را جزء اعتقادات قطعى خود مى دانند، امّا برخلاف شیعه امامیه كه معتقدند، امام مهدى (عج)، فرزند امام حسن عسكرى(علیه السلام) است و هم اكنون نیز زنده و غائب است، به چند گروه تقسیم مى شوند:
عدّه اى از اهل سنّت، مدعى هستند كه مهدى، همان عیسى بن مریم است و در این مورد، به خبرى واحد كه از انس بن مالك نقل شده است، استناد مى كنند.[12]
تعداد اندكى نیز مدعى هستند كه مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدى استناد مى كنند كه در كنزالعمال ذكر شده است.[13]
عده اى نیز معتقدند، مهدى از اولاد امام حسن مجتبى است و نه امام حسین(علیه السلام).[14]
گروهى مى گویند، پدر امام مهدى، هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) عبدالله بود، پس مهدى بن حسن عسكرى(علیه السلام)نمى تواند مهدى موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبرى است كه در كنزالعمال ذكر شده است.[15]
جمعى از آنان، همانند امامیه معتقدند، كه امام مهدى (عج) از اولاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عیسى نیز به هنگام ظهور امام مهدى (عج) به یارى او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد كرد، چنان كه در روایت هاى متعدد آمده است: از ام سلمه نقل شده كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: «المهدى من عترتى من ولد فاطمه;[16] مهدى، از عترت من و از فرزندان فاطمه است».
جابر بن عبدالله از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى كند كه حضرت عیسى به هنگام ظهور مهدى (عج) نزول خواهد كرد.[17] عبدالله بن عمر مى گوید: «المهدى الذى ینزل علیه عیسى بن مریم و یصلى خلفه عیسى(علیه السلام);[18] مهدى، كسى است كه عیسى بن مریم بر او نزول مى كند و پشت سر او نماز مى خواند».
این گروه، حدیثى را كه مى گوید: «مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است»، قبول نمى كند. ذهبى مى گوید:
تفرد به محمّد بن الولید مولى بنى هاشم و كان یضع الحدیث;[19]این حدیث را تنها محمّد بن ولید، آزاد كرده ى بنى هاشم گفته است. و او، جاعل حدیث بود.
البته این گروه نیز تولّد حضرت مهدى (عج) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا مى كند: «همه مسلمانان غیر از امامیه، معتقدند كه مهدى غیر از حجت (عج) است; چون، غیبت یك شخص، آن هم با این مدّت طولانى، از خوارق عادات است...».[20]
در پاسخ گروه اخیر باید گفت:
اوّلا، روایات نبوى متعدّدى وجود دارد كه امامان دوازده گانه را با نام هاى آنان به طور روشن معرفى كرده اند، پس سخن او، باطل است.
از ابن عباس روایت شده كه شخصى یهودى به نام نعثل، نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمد و سؤال هاى بسیارى را مطرح كرد. او، از اوصیا نیز پرسید.
[1]. عون المعبود، (شرح سنن ابى داود)، ج 11، ص 362 (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، سعید ایوب، ص 1).
[2]. نظم المتناثر فى الحدیث المتواتر، ص 226. (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، ص 91).
[3]. البدایه و النهایه، ج 6، ص 281.
[4]. الإمام المهدى(علیه السلام)، شیخ محمد باقر ایروانى، ص 11.
[5]. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 199.
[6]. تفسیر المنار، ج 10، ص 393، ج 9، ص 499 ـ 507.
[7]. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 555، فصل 52.
[8]. در مورد كسانى كه به ذكر احادیث مربوط به امام مهدى(علیه السلام)پرداخته اند، به: المهدی المنتظر فی الفكر الاسلامى، ص 26 ـ 29 مراجعه شود.
[9]. مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563; الصواعق المحرقه، ص 249.
[10]. مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920; كنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691.
[11]. سنن ابى داود، ج 4، ص 106 و 107، ح 4282.
[12]. سنن ابن ماجه، كتاب الفتن، ح 4029.
[13]. كنزالعمال، ج 14، ص 264، ح 38663.
[14]. اطنار المنیف، ابن قیم جوزى، ص 151 (به نقل از الامام مهدى، میلانى، ص 21).
[15]. كنزالعمال، ج 14، ص 268، ح 38678.
[16]. السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، عثمان بن سعید المقرى، ج 5، ص 1057، نشر دارالعاصمه، ریاض، چاپ اوّل، 1416هـ.
[17]. همان، ج 6، ص 1237.
[18]. الفتن، ج 1، ص 373، نعیم بن حماد المروزى، مكتبه التوحید، قاهره، چاپ اوّل، 1412.
[19]. الصواعق المحرق، ابن حجر هیثمى، ج 2، ص 478، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اوّل، 1997.
[20]. همان، ج 2، ص 482.
 

 

مصطفی دیدا بازدید : 6 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
مهدویت در ادیان غیر ابراهیمی
1ـ مهدی موعود ـ علیه السّلام ـ در كتب مقدسه‌ هندیان
در كتاب‌های مذهبی مقدّسی كه در میان هندیان به عنوان كتاب‌های آسمانی شناخته شده و آورندگان این كتاب‌ها به عنوان پیامبر شناخته می‌شوند، تصریحات زیادی به وجود مقدّس مهدی موعود ـ علیه السّلام ـ و ظهور مبارك آن حضرت شده است كه قسمتی از آنها از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد.
الف) بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در كتاب اوپانیشاد
در كتاب «اوپانیشاد» كه یكی از كتب معتبره و از منابع هندوها به شمار می‌رود، بشارت ظهور مهدی موعود ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است؛
«این مظهر ویشنو (مظهر دهم) در انقضای كلّی یا عصر آهن، سوار بر اسب سفیدی، در حالی كه شمشیر برهنه‌ی درخشانی به صورت ستاره‌ی دنباله‌دار در دست دارد ظاهر می‌شود، و شریران را تماماً هلاك می‌سازد، و خلقت را از نو تجدید، و پاكی را رجعت خواهد داد... این مظهر دهم در انقضای عالم ظهور خواهد كرد.»[1]
با اندك تأملی در جملات بشارت فوق، ظاهر می‌شود كه مقصود از «مظهر ویشنو» همان وجود مقدّس حجه بن الحسن العسكری ـ علیه السّلام ـ است؛ زیرا طبق روایات متواتر اسلامی آن حضرت در آخر الزمان و در پایان جهان، ظهور خواهد نمود و با شمشیر قیام خواهد كرد، و تمامی جباران و ستمگران روی زمین را از بین خواهد برد، و در دوران حكومت آن مظهر قدرت خداوند، جهان، آفرینش نوینی خواهد یافت.
در این زمینه اخبار و احادیث بسیار زیادی در كتب شیعه و سنّی از پیامبر گرامی اسلام و ائمّه‌ی معصومین ـ علیهم السّلام ـ روایت شده است كه برخی از آنها را جهت توضیح فرازهای بشارت مزبور، تحت چند عنوان می‌آوریم.
1ـ مهدی ـ علیه السّلام ـ در آخر الزمان ظاهر می‌شود
در كتاب «غیبت» شیخ طوسی ـ رحمه الله ـ از ابو سعید خدری روایت كرده است كه گفت: از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ شنیدم كه بر فراز منبر می‌فرمود:
«مهدی از عترت و اهل بیت من است. او در آخر زمان ظهور می‌كند. در آن هنگام آسمان بارانش را فرو می‌فرستد، زمین گیاهان خود را می‌رویاند. و او سراسر روی زمین را پر از عدل و داد می‌نماید، آنچنان كه دیگران ـ ستمگران ـ آن را پر از ظلم و جور كرده باشند.»[2]
در كتاب «عقد الدرر»، باب سوم از قول ابو سعید خدری از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:
«در آخر الزمان مردی جوان، با چهره‌ای زیبا و بینی كشیده، كه از عترت من است قیام می‌كند، زمین را پر از عدل و داد می‌نماید، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد...»[3]
ب) بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در كتاب «یاسك»
در كتاب «باسك» كه از كتب مقدّسه‌ی آسمانی هندوهاست، بشارت ظهور حضرت ولیعصر ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است.
«دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخر الزمان، كه پیشوای ملائكه و پریان و آدمیان باشد، و حق و راستی با او باشد، و آنچه در دریا و زمین‌ها و كوه‌ها پنهان باشد همه را بدست آورد، و از آسمان‌ها و زمین و آنچه باشد خبر دهد، و از او بزرگ‌تر كسی به دنیا نیاید.»[4]
ناگفته پیداست كه منظور از آن پادشاه عادل، موعود همه‌ی ملّت‌ها، وجود مقدّس حجّت بن الحسن العسكری ـ علیه السّلام ـ است؛ ‌زیرا طبق روایات اسلامی و وعده‌های تمامی انبیا، تنها اوست كه به عدل و داد قیام می‌كند و ریشه‌ی ظلم و بیداد را از بنیاد بر می‌كند، و جهان را پر از عدل و داد می‌نماید، و آنچه در دریا و زمین و كوه‌ها پنهان شده به دست می‌آورد، و تنها اوست كه در آخر الزمان ظاهر می‌شود و تحول و دگرگونی عظیمی در دنیا به وجود می‌آورد، و زحمات همه‌ی پیامبران را كه به منظور برقرار ساختن عدالت اجتماعی آمده‌اند به ثمر می‌رساند، و فرمانش بر همه‌ی موجودات جهان نافذ است.
به هر حال، در این بشارت و بشارات دیگری كه در سایر كتب مقدسه‌ی مذهبی اهل ادیان آمده، موضوع ظهور مبارك حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ به قدری واضح و روشن است كه هیچ گونه نیازی به توجیه و تفسیر ندارد؛ ولی در عین حال، برای این كه معلوم شود تمام مضامین بشارت مزبور در احادیث اسلامی نیز آمده است، پیرامون برخی از فرازهای آن توضیحاتی می‌دهیم.
«راحَتِهِ فَأیَكُمْ لَوْ كانَتْ فِی راحَتِهِ شَعْرَهٌ لَمْ یُبْصِرْها»[5]
«هنگامی كه اُمور به دست حضرت صاحب الامر ـ علیه السّلام ـ برسد، خدای تبارك و تعالی هر زمین پستی را برای او بالا می‌برد، و هر زمین بلندی را پائین می‌آورد تا این كه همه‌ی جهان همانند كف دست او برایش آشكار شود. آیا كدام یك از شما اگر كف دست او تار مویی باشد آن را نمی‌بیند؟».
پس با توجّه به آنچه گذشت، به این نتیجه می‌رسیم كه، آن شخصیّت بی‌نظیر و بی‌مانندی كه از آسمان و زمین خبر می‌دهد و حجّت بر تمام مردم است و بر تمام جهان هستی احاطه‌ی علمی دارد، یگانه منجی عالم و تنها باز مانده از حجّت‌های الهی، حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است كه چیزی از اسرار عالم بر او پوشیده نیست.
6ـ در همه‌ی عالم كسی بزرگ‌تر از مهدی ـ علیه السّلام ـ به دنیا نیاید
صاحب كتاب «عقد الدرر» در مورد عظمت و بزرگواری حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ و مقام و موقعیّت آن امام والا مقام، حدیثی از امام محمّد باقر ـ علیه السّلام ـ روایت كرده است كه فرمود:
«حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ برای بار اوّل، به آنچه كه به قائم آل محمّد ـ علیهم السّلام ـ عطا خواهد شد نظر كرد و گفت: پروردگارا! مرا قائم آل محمّد ـ علیه السّلام ـ قرار بده. به آن حضرت گفته شد: قائم ـ علیه السّلام ـ از ذریه‌ی احمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است.
بار دوم نظر كرد همان عطا را دید و همان دعا را كرد و همان جواب را شنید، برای سومین بار نظر كرد، همان عطا را دید و همان درخواست را نمود و همان جواب را شنید.»[6]
ج) بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در كتاب «پاتیكل»
در كتاب «پاتیكل» كه از كتب مقدّسه‌ی هندیان می‌باشد و صاحب این كتاب از اعاظم كفره‌ی هند است و به گمان پیروانش، صاحب كتاب آسمانی است، بشارت ظهور مبارك حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است:
«چون مدّت روز تمام شود، دنیای كهنه نو شود و زنده گردد، ‌و صاحب ملك تازه پیدا شود از فرزندان دو پیشوای بزرگ جهان كه یكی «ناموس آخر الزمان» و دیگری «صدیق اكبر».
یعنی وصی بزرگ‌تر وی كه «پشن» نام دارد. و نام آن صاحب ملك تازه، «راهنما» است، به حق، پادشاه شود، و خلیفه‌ی «رام» باشد، و حكم براند، و او را معجزه بسیار باشد. هر كه پناه به او برد و دین پدران او اختیار كند، سرخ روی باشد در نزد رام.»
و دولت او بسیار كشیده شود، و عمر او از فرزندان «ناموس اكبر» زیاده باشد، و آخر دنیا به او تمام شود. و از ساحل دریای محیط و جزایر سراندیب و قبر بابا آدم ـ علیه السّلام ـ و از جبال القمر تا شمال هیكل زهره، تا سیف البحر و اقیانوس را مسخر گرداند، و بتخانه‌ی «سومنات» را خراب كند. و «جگرنات»[7] به فرمان او به سخن آید و به خاك افتد، پس آن را بشكند و به دریای اعظم اندازد، و هر بتی كه در هر جا باشد بشكند.»[8]
از آنجا كه در این بشارت، الفاظ و تعابیری به كار رفته است كه امكان دارد برای بعضی از خوانندگان نامفهوم باشد بعضی از آنها را جهت روشن‌تر شدن مطلب توضیح می‌دهیم:
1ـ مقصود از «ناموس آخر الزمان»، ناموس اعظم الهی، پیامبر خاتم حضرت محمّد بن عبدالله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است.
2ـ پشن، نام هندی حضرت علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ است.
3ـ صاحب ملك تازه، آخرین حجّت خداوند حضرت ولی عصر ـ علیه السّلام ـ است و راهنما، نام مبارك حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است كه بزرگ‌ترین نماینده‌ی راهنمایان الهی و نام مقدّس وی نیز، هادی و مهدی و قائم به حق است.
4ـ كلمه‌ی «رام» به لغت «سانسكریتی» نام اقدس حضرت احدیت (خدا) است.
5ـ این جمله «هر كه به او پناه برد، و دین پدران او اختیار كند، در نزد رام، سرخ روی باشد» صریح است در این كه، حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ جهانیان را به دین اجداد بزرگوارش، اسلام، دعوت می‌كند.
6ـ سومنات ـ بنا به نوشته‌ی علّامه دهخدا، در كتاب لغت نامه بتخانه‌ای بوده است در «گجرات». و گویند: سلطان محمود غزنوی آنرا خراب كرد، و «منات» را كه از بتهای مشهور است و در آن بتخانه بود، شكست. و گویند: این لغت هندوی است كه مفرّس شده و آن نام بتی بود، و معنی تركیبی آن «سوم، نات» است: نمونه‌ی قمر، زیرا «سوم» به لغت هندوی قمر را گویند، و نات، تعظیم است. برای اطلاع بیشتر به لغت نامه‌ی دهخدا، ماده‌ی «سومنات» مراجعه فرمایید.
د) بشارت ظهور حضرت بقیه الله ـ علیه السّلام ـ در كتاب «وشن جوك»
در كتاب «جوك» كه رهبر جوكیان هندو است و او را پیامبر می‌دانند، ‌درباره‌ی بشارت ظهور حضرت «بقیه الله» ـ علیه السّلام ـ و رجعت گروهی از اموات در دوران حكومت عدالت گستر آن حضرت، چنین آمده است:
«آخر دنیا به كسی برگردد كه خدا را دوست می‌دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او «خجسته» و «فرخنده» باشد. خلق را، كه در دین‌ها اختراع كرده و حق خدا و پیامبر را پایمال كرده‌اند، همه را زنده گرداند و بسوزاند، و عالم را نو گرداند، و هر بدی را سزا دهد، و یك «كرور» دولت او باشد كه عبارت از چهار هزار سال است، خود او و اقوامش پادشاهی كنند.»[9]
[1] . اوپانیشاد، ترجمه‌ی محمد داراشكوه (از متن سانسكریت) ج2، ص637.
[2] . غیبت شیخ طوسی، ص111، ص180؛ بحارالانوار، ج51، ص74، ح25؛ اثبات الهداه، ج3، ص502، ح294؛ منتخب الاثر، ص169، ح81، و در چاپ دیگر، ص222، ح81.
[3] . عقد الدرر، باب 3، ص39.
[4] . بشارات عهدین، ص246 ـ علائم الظهور كرمانی، ص18 ـ لمعات النور فی كیفیه الظهور، ج1، ص19، نور الانوار، ص86، نور هفتم.
[5] . بشاره الاسلام، ص243.
[6] . عقد الدرر، ص26 و 160، آخر باب اول و باب هشتم؛ بحارالانوار، ج51، ص77، ح35؛ غیبت نعمانی، ص240، ح34، باب 13.
[7] . جگرنات به لغت سانسكریت نام بتی است كه هندوها آن را مظهر خدا می‌دانند.
[8] . علائم الظهور كرمانی، ص17؛ لمعات شیرازی، ج1، ص18؛ نور الانوار، ‌نور هفتم، بشارات عهدین، ص246 به نقل از كتاب زبده المعارف، ذخیره الالباب و تذكره الاولیاء.
[9] . بشارات عهدین، ص272 ـ علائم الظهور كرمانی، ص18.
 
مصطفی دیدا بازدید : 3 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

مهدویت در ادیان ابراهیمی بی‌تردید موضوع مهدویت از موضوعاتی كه نه تنها دین اسلام به ویژه مذهب شیعه به آن پرداخته، بلكه در ادیان ابراهیمی دیگر نیز مورد تأیید و تأكید قرار گرفته است كه به برخی موارد اشاره می‌شود.
بشارات ظهور مهدی ـ علیه السّلام ـ در كتاب «تورات»
در كتاب تورات كه از كتب آسمانی به شمار می‌رود و هم اكنون در دست اهل كتاب و مورد قبول آنها است، بشارات زیادی از آمدن مهدی موعود و ظهور مصلحی جهانی در آخر الزمان آمده است كه چون مضمون‌های آن بشارات در قرآن كریم و احادیث قطعی و متواتر اسلامی به صورت گسترده‌ای وارد شده و نشان می‌دهد كه مسأله‌ی «مهدویّت» اختصاص به اسلام ندارد، قسمتی از آن بشارات را در اینجا می‌آوریم، و برخی از نكات آنها را توضیح می‌دهیم تا موضوع تشكیل حكومت واحد جهانی، و تبدیل همه‌ی ادیان و مذاهب مختلف به یك دین و آیین مستقیم، بر همگان روشن شود.
گفتنی است كه چون در كتاب «عهد عتیق» (یعنی: تورات و ملحقات آن) همچون كتاب انجیل، از بازگشت و رجعت حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ سخن به میان آمده است و این مطلب، رابطه‌ی مستقیم با ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ دارد، نگارنده نیز در ضمن بشارات ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ ، فرازهایی از «تورات» را آورده است تا دانسته شود كه قوم یهود نیز بر اساس آنچه در كتاب‌های مذهبی خودشان آمده است همچون مسلمانان به «رجعت» و بازگشت حضرت مسیح ـ علیه السّلام ـ معتقدند. و در این باره تردید ندارند كه بالاخره روزی فرا می‌رسد كه حضرت عیسای روح الله ـ علیه السّلام ـ به زمین باز می‌گردد و برخی از آنها را تنبیه و از برخی دیگر انتقام می‌گیرد، هر چند كه بسیاری از آنان بر اثر آیات و معجزاتی كه از حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ و عیسای مسیح ـ علیه السّلام ـ می‌بینند ایمان آورده و تسلیم می‌شوند و در برابر حق خاضع و خاشع می‌گردند.
اینك به قسمتی از بشاراتی كه در «تورات» و ملحقات آن آمده است، توجّه فرمایید:
الف) بشارت ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در «زبور داوود»
در زبور حضرت داود ـ علیه السّلام ـ كه تحت عنوان «مزامیر» در لابلای كتب «عهد عتیق» آمده، نویدهایی درباره‌ی ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ به بیان‌های گوناگون داده شده است و می‌توان گفت: در هر بخشی از «زبور» اشاره‌ای به ظهور مبارك آن حضرت، و نویدی از پیروزی صالحان بر شریران و تشكیل حكومت واحد جهانی و تبدیل ادیان و مذاهب مختلف به یك دین محكم و آیین جاوید و مستقیم، موجود است.
و جالب توجّه این كه، مطالبی كه قرآن كریم درباره‌ی ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ از «زبور» نقل كرده است عیناً در زبور فعلی موجود است و از دست‌برد تحریف و تفسیر مصون مانده است.
قرآن كریم چنین می‌فرماید:
(وَلَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَرْضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ)[1]
«ما علاوه بر ذكر (تورات) در «زبور» نوشتیم كه (در آینده) بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد.»
مقصود از «ذكر» در این آیه‌ی شریفه، تورات موسی ـ علیه السّلام ـ است كه زبور داود ـ علیه السّلام ـ پیرو شریعت تورات بوده است.
این آیه‌ی مباركه از آینده‌ی درخشانی بشارت می‌دهد كه شرّ و فساد به كلّی از عالم انسانی رخت بر بسته، و اشرار و ستمكاران نابود گشته‌اند، و وراثت زمین به افراد پاك و شایسته منتقل گردیده است. زیرا كلمه‌ی «وراثت و میراث» در لغت، در مورادی استعمال می‌شود كه شخص و یا گروهی منقرض شوند و مال و مقام و همه‌ی هستی آنها به گروهی دیگر به وراثت منتقل شود.
به هر حال، طبق روایات متواتره اسلامی ـ از طریق شیعه و سنّی ـ این آیه‌ی شریفه مربوط به ظهور مبارك حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ می‌باشد، و قرآن كریم این مطلب را از زبور حضرت داود ـ علیه السّلام ـ نقل می‌كند، و عین همین عبارت در زبور موجود است. و اینك متن زبور:
«(9) زیرا كه شریران منقطع می‌شوند. امّا متوكّلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد. (10) و حال اندكست كه شریر نیست می‌شود كه هر چند مكانش را جستجو نمایی ناپیدا خواهد بود (11) امّا متواضعان وارث زمین شده از كثرت سلامتی متلذّذ خواهند شد (12) شریر بخلاف صادق افكار مذمومه می‌نماید، و دندان‌های خویش را بر او می‌فشارد (13) خداوند به او متبسّم است چون كه می‌بیند كه روز او می‌آید (14) شریران شمشیر را كشیدند و كمان را چلّه كردند تا آن كه مظلوم و مسكین را بیندازند، و كمان‌های ایشان شكسته خواهد شد (16) كمی صدّیق از فراوانی شریران بسیار بهتر است. (17) چون كه بازوهای شریران شكسته می‌شود و خداوند صدّیقان را تكیه‌گاه است (18).
خداوند روزهای صالحان را می‌داند و میراث ایشان ابدی خواهد بود (19) در زمان «بلا» خجل نخواهند شد، و در ایام قحطی سیر خواهند بود (20) لكن شریران هلاك خواهند شد، و دشمنان خداوند، مثل پیه برّه‌ها فانی بلكه مثل دود تلف خواهند شد؛ (22) زیرا متبرّكان خداوند، وارث زمین خواهند شد، امّا ملعونان وی منقطع خواهند شد (29) صدّیقان وارث زمین شده، ابداً در آن ساكن خواهند شد (34) به خداوند پناه برده، راهش را نگاهدار كه تو را به وراثت زمین بلند خواهند كرد و در وقت منقطع شدن شریران این را خواهی دید (38) امّا عاصیان، عاقبت مستأصل، و عاقبت شریران منقطع خواهند شد.»[2]
در فصل دیگر می‌فرماید:
«... قوم‌ها را به انصاف داوری خواهد كرد. آسمان شادی كند و زمین مسرور گردد. دریا و پری آن غرش نمایند. صحرا و هر چه در آن است به وجد آید. آنگاه تمام درختان جنگل ترنّم خواهند نمود به حضور خداوند. زیرا كه می‌آید، ‌زیرا كه برای داوری جهان می‌آید. ربع مسكون را به انصاف داوری خواهد كرد. و قوم‌ها را به امانت خود.»[3]
و از جمله در مزمور 72 در مورد پیامبر بزرگوار اسلام - صلی الله علیه و آله - و فرزند دادگسترش حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ ، چنین می‌فرماید:
«(1) ای خدا! شرع و احكام خود را به «ملك»، و عدالت خود را به «ملك‌زاده» عطا فرما (2) تا این كه قوم تو را به عدالت و فقرای تو را به انصاف حكم نماید (3) به قوم كوه‌ها سلامت و كویرها عدالت برساند (4) فقیران قوم را حكم نماید، و پسران مسكینان را نجات دهد، و ظالم را بشكند‌ (5) تا باقی ماندن ماه و آفتاب دور به دور از تو بترسند (6) بر گیاه بریده شده مثل باران و مانند امطار ـ كه زمین را سیراب می‌گرداند ـ خواهد بارید (7).
و در روزهایش صدّیقان شكوفه خواهد نمود، و زیادتی سلامتی تا بای ماندن ماه خواهد بود (8) از دریا تا به دریا و از نهر تا به اقصی زمین سلطنت خواهد نمود (9) صحرا نشینیان در حضورش خم خواهند شد و دشمنانش خاك را خواهند بوسید (10).
ملوك طرشیش و جزیره‌ها، هدیه‌ها خواهند آورد، ‌و پادشاهان شبا و سبا پیشكش‌ها تقریب خواهند نمود (11) بلكه تمامی موك با او كرنش خواهند نمود، و تمامی اُمم او را بندگی خواهند كرد (12) زیرا فقیر را وقتی كه فریاد می‌كند و مسكین كه نصرت كننده ندارد، خلاصی خواهد داد (13) و به ذلیل و محتاج ترحّم خواهد فرمود و جان‌های مسكینان را نجات خواهد داد (14) جان ایشان را از ظلم و ستم نجات خواهد داد، و هم در نظرش خون ایشان قیمتی خواهد بود (15) و زنده مانده از شبا به او بخشیده خواهد شد (16) در زمین به سر كوهها مشت غلّه كاشته می‌شود كه محصول آن مثل اسنان متحرّك شده، اهل شهرها مثل گیاه زمین شكوفه خواهند نمود (17).
اسم او ابداً بماند، اسمش مثل آفتاب باقی بماند، ‌در او مردمان بركت خواهند یافت، و تمامی قبایل او را خجسته خواهند گفت (19) بلكه اسم ذوالجلال او ابداً مبارك باد، و تمامی زمین از جلالش پر شود (20) دعای داوود پسر یسیّ تمام شد».[4] توضیح مختصری پیرامون بشارت فوق:
در این بشارت ـ چنان كه بر ارباب فضل و دانش و اهل علم و اطلاع و كسانی كه با قرآن و روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ سر و كار دارند، مخفی نیست پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمّد بن عبدالله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به عنوان «ملك» و فرزند گرامش حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ كه بزرگ‌ترین و كامل‌ترین مظهر عدل الهی است به عنوان «ملك‌زاده» معرفی گردیده، و به بعضی از امتیازات و مشخصات دیگر وی نیز اشاره شده است.
ولی برخی از علما و دانشمندان «یهود» چنین پنداشته‌اند كه: منظور از «ملك» در این آیه، حضرت داود ـ علیه السّلام ـ ، و منظور از «ملك‌زاده» فرزند وی حضرت سلیمان ـ علیه السّلام ـ است، و روی این پندار نادرست خواسته‌اند آیات مذكور را از بشارت دادن به بعثت حضرت خاتم النبیین ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و نوید ظهور خاتم اوصیاء حضرت حجّت بن الحسن العسكری ـ علیه السّلام ـ منصرف كنند، ولی این اندیشه از چند جهت نادرست و غیر قابل قبول است، زیرا:
نخست این كه، حضرت داود ـ علیه السّلام ـ از انبیای پیرو شریعت تورات بوده و خود او دارای شریعت و احكام نوینی نبوده است تا این كه بگوید: «ای خدا! شرع و احكام خود را به «ملك» و عدالت خود را به «ملك‌زاده» عطا فرما»، و روی این اصل درخواست شریعت مستقل نوین در خور مقام آن حضرت نیست.
دوّم: این كه، در خواست شرع و احكام و عدالت كه به صورت دعا بر زبان حضرت داوود ـ علیه السّلام ـ جاری شده ـ چنان كه از نحوه‌ی درخواست آشكار است ـ برای دو شخصیت عظیم آسمانی است كه یكی دارای مقام سلطنت بر پیامبران و صاحب شرع و احكام جدید، و دیگری مظهر أتمّ عدالت، و صاحب مقام ولایت مطلقه، ‌و مورد انتظار عموم ملل جهان است.


[1] . سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 105.
[2] . عهد عتیق، كتاب مزامیر، مزمور 37، بندهای 9 ـ 38.
[3] . همان، ‌مزمور 96، بندهای 10 ـ 13، ص1247، كتاب مقدس.
[4] . عهد عتیق، كتاب مزامیر، مزمور 72، بندهای 1 ـ 2، به نقل از بشارات عهدین، ص248 و أنیس الاعلام، ج5، ص92 و 93.

مصطفی دیدا بازدید : 2 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
آشنایی اجمالی با امام زمان(عج)
حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ دوازدهمین پیشوای معصوم, بنابر نظریه مشهور, سحرگاهان پانزدهم شعبان سال 255 (هـ . ق) در سامراء متولد شد.
او هم نام پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ( م ح م د ) و هم كنیه آن حضرت یعنی ابوالقاسم است.
از جمله لقب های او, حجت, قائم, خلف صالح, صاحب الزمان و بقیه الله به شمار می آید اما مشهورترین آن ها مهدی ـ علیه السلام ـ است.
پدر بزرگوارش, حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ و مادر گرامیش نرجس خاتون است كه او را «سوسن», «ریحانه» و «صقیل» نیز نامیده اند.[1]
امام زمان ـ علیه السلام ـ زمانی تولد یافت كه عباسیان حاكم بر سامراء و بغداد, زندگی امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ را كنترل كرده و برای یافتن آخرین حجت الهی و نابودی او سخت می كوشیدند از این رو تولد آن حضرت, بسیار مخفیانه و معجزه آسا صورت گرفت. البته برخی وكلای امام عسكری ـ علیه السلام ـ و شیعیان و خدمتگزاران مطمئنش, از این تولد آگاهی داشتند. مانند محمد بن عثمان عمری, محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ حكیمه خاتون دختر امام جواد ـ علیه السلام ـ ابو علی بن مطهر, عمرو اهوازی و ابو نصر طریف.
آری! یازدهیمن پیشوای معصوم ـ علیه السلام ـ در فرصت های مناسب, فرزند و جانشین خود را به دیگران می نمایاند و به آنان معرفیش می كرد. چنان كه وقتی محمد بن عثمان عمری با چهل نفر دیگر از شیعیان به حضور امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدند, آن حضرت, مهدی ـ علیه السلام ـ را به آنان نشان داد و فرمود: این, پس از من, امام شما و جانشین من بین شما است. با وجود این, حضرت حجت ـ علیه السلام ـ پس از ولادتش همچنان پنهان می زیست تا آن كه امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ در سال 260 (هـ . ق) یعنی 28 سالگی با دسیسه معتمد عباسی, مسموم و شهید شد و حضرت صاحب الزمان ـ علیه السلام ـ به امامت رسید.
ابوالأدیان می گوید: من از خدمتگزاران امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ بودم و نامه های او را به مناطق مختلف می بردم. روزی آن حضرت به من نامه هایی داد و فرمود: این ها را به «مدائن» ببر, تا پانزده روز در سامراء نخواهی بود, پس از آن وقتی برگردی خواهی یافت كه ناله و شیون از خانه من بلند است و جسدم را در محل غسل گذاشته اند.
گفتم: سرورم! اگر چنین شود, چه كسی پس از شما امام است؟ فرمود: هر كس بر جنازه ام نماز بخواند. گفتم: نشانه دیگری ذكر بفرمایید! فرمود: هر كس از آن چه میان همیان است خبر دهد. ابهت امام ـ علیه السلام ـ آن چنان بود كه دیگر نتوانستم از او بپرسم مقصودشان از این نشانه چیست.
نامه های آن حضرت را به «مدائن» بردم و پاسخشان را گرفتم. پس از پانزده روز وقتی به سامراء وارد شدم به خانه امام ـ علیه السلام ـ آمدم, ناگاه صدای ناله و شیون از آن جا شنیدم و دیدم برادرش جعفر (كذاب) كنارخانه نشسته است و برخی شیعیان, رحلت امام ـ علیه السلام ـ را به او تسلیت و به امامت رسیدش را تبریك می گویند. از این موضوع در شگفت شدم زیرا من با چشمانم دیده بودم جعفر, شراب می خورد, قمار بازی می كرد و اهل تار و طنبور بود به هر حال من نیز جلو رفتم و رحلت برادرش را به او تسلیت و پیشوائیش را تبریك گفتم اما او چیزی از من نپرسید. ناگاه «عقید» خادم حضرت عسكری ـ علیه السلام ـ حاضر شد و به جعفر گفت: جنازه برادرتان را كفن كردند بیایید بر آن نماز بگذارید. جعفر, همراه برخی شیعیان وارد خانه شدند جسد پاك امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ, میان تابوتی در حیات خانه بود. جعفر پیش رفت تا بر جنازه مطهر امام ـ علیه السلام ـ نماز بخواند. وقتی خواست تكبیر بگوید ناگاه كودك گندم گون و سیاه موی كه دندان های پیشینش قدری از هم فاصله داشت, ظاهر شد, جعفر را كنار زد و گفت: عمو! كنا برو! من باید بر پدرم نماز بخوانم, او با چهره ای درهم كشیده كنار رفت و آن كودك بر پیكر پاك امام ـ علیه السلام ـ نماز خواند و او را در خانه اش, جوار قبر امام هادی ـ علیه السلام ـ دفن فرمود.
ابو الأدیان در ادامه می گوید: آن كودك به من رو زد و گفت: ای مرد بصری! پاسخ نامه هایی را كه همراهت است بده! آن ها را به او دادم و با خود گفتم: اینها (اقامه نماز بر جسد پاك امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ و در خواست پاسخ نامه ها) دو نشانه امامت اوست و منتظر ماندم تا نشانه دیگر یعنی خبر دادن از آن چه میان همیان است را نیز بیابم.
نزد جعفر آمدم, دیدم داد می كشد و فریاد می كند. شخصی به نام «حاجظ وشاء» به جعفر گفت: آن كودك چه كسی بود؟ جعفر گفت: والله تا به حال او را ندیده ام و نمی شناسم. در این اوضاع, گروهی از قمی ها آمدند وقتی دانستند, یازدهمین امام معصوم ـ علیه السلام ـ رحلت فرموده است. پرسیدند جانشین او كیست؟ برخی گفتند: جانشین او جعفر است, آنان به او سلام كردند و تسلیت و تهنیت گفتند از او پرسیدند: ما نامه ها و پول هایی آورده ایم بفرمایید: نامه را چه كسانی نوشته اند و پول ها چقدر است؟ جعفر, از پاسخ درماند و برآشفته حال برخاست و گفت: اینان علم غیب از ما می خواهند! ناگاه خادمی از خانه بیرون آمد و به قمی ها گفت: نامه ها از فلان كس و فلان كس است و در همیان نیز هزار دینار وجود دارد كه ده تای آن ها را زراندود كرده اند. آن مردم وقتی پاسخ پرسش هایشان را صحیح و دقیق یافتند, گفتند: نامه ها و همیان پول را به تو می دهیم تا به آن كسی كه تو را برای گفتن آن ها فرستاده است (یعنی حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ ) تحویل دهی! زیرا او امام ما است.[2]
غیبت صغری و كبری
حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ پس از ولادتش دو بار غایب شد كه آن ها را غیبت صغری و غیبت كبری گویند.
غیبت صغرای ولی عصر ـ علیه السلام ـ با به شهادت رسیدن امام حسن عسكری در سال 260 (هـ . ق) آغاز شد و تا سال 329 (هـ . ق) ادامه یافت.
امام زمان ـ علیه السلام ـ در دوران غیبت صغری توسط چهار نفر از نایبان خاصش كه به نواب اربعه یعنی نایبان چهارگانه معروفتند با مردم ارتباط داشت و به امور آنان رسیدگی می كرد. این چهار نفر عبارت بودند از:
1. عثمان بن سعید عمری
2. ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری
3. ابوالقاسم حسین بن روح
4. ابو الحسن علی بن محمد سمری
مهم ترین تحول و رخ داد دوره نیابت «ابو الحسن علی بن محمد سمری» نوشتن توقیعی از جانب حضرت صاحب الزمان ـ علیه السلام ـ به او بود كه در آن فرموده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای علی بن محمد سمری! خداوند در فقدان تو به برادرانت پاداش بزرگی عطا فرماید, تو تا شش روز دیگر رحلت می كنی, كارهایت را سامان ده و هیچ كس را به جانشینی خود سفارش نكن اكنون زمان غیبت كبری فرا رسیده است و ظهور من فقط با اجازه خدا خواهد بود آن هم از مدتی طولانی صورت می گیرد كه در آن مردم, بسیار سخت دلند و سرزمین پر از بیدادگری است كسانی, نزد شیعیان ما ادعا می كنند كه مرا می بینند. هر كس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی چنین ادعایی بكند, دروغگویی بیش نیست.[3]
جانشینان امام زمان در غیبت كبری
در غیبت كبری, فقیهان با تقوا, عادل و مدیر و مدبر نایبان عام و جانشینان امام مهدی ـ علیه السلام ـ بین مردم به شمار می آیند و مرجعیت دینی و رهبری آنان را بر عهده دارند و چنان كه خود آن حضرت نیز در حدیثی بر این نكته تصریح فرمودند:[4]
وجود امام زمان ـ علیه السلام ـ در این عصر بسان خورشید پشت ابر است یعنی پنهان بودن او موجب نمی شود به عالم هستی سود نرساند بلكه آن حضرت حتی در پس پرده غیبت امام زمین و موجب بركت برای اهل آن است.
ملاقات با امام زمان در غیبت كبری: این موضوع, كار ممكنی است هر چند ادعای ملاقات با آن حضرت را از هر كس نمی توان پذیرفت اما در این عصر به اذن خداوند بزرگ و توجهات امام زمان ـ علیه السلام ـ كسانی به حضور آن حضرت شرفیاب شده اند[5] البته ارتباط با حضرت ولی عصر از راه های دیگر برای عموم مردم ممكن است این كار را می توان از طریق قرائت دعاهایی مانند دعای ندبه, عهد و ... انجام داد زیارت اماكن منسوب به امام زمان ـ علیه السلام ـ راه دیگری برای ارتباط با او است مانند مسجد سهله, مسجد اعظم كوفه و سرداب مقدس در عراق و مسجد حضرت صاحب الزمان معروف به مسجد جمكران قم در ایران.[6]
طولانی بودن عمر حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ
عمر مبارك آن حضرت در غیبت كبری بسیار طولانی است و این موضوع عقلاً محال نیست و به لحاظ علمی نیز ممكن به شمار می آید علاوه بر این افراد بسیاری در امتداد تاریخ زندگی بشر عمر طولانی داشته اند مانند حضرت نوح كه امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره او می فرماید: نوح 2300 سال زندگی كرد, 850 سال پیش از آن كه به پیامبری برانگیخته شود و 950 سال میان قومش به هدایت آنان پرداخت و 500 سال هم پس از آن كه كشتی اش به خشكی نشست و آب در زمین فرو رفت آن گاه شهر ها را ساخت و فرزندانش در شهر ها ساكن شدند از دیگر كسانی كه عمر طولانی داشته اند مانند: حضرت سلیمان بن داود 712 سال, شداد بن عامر 900 سال و ...[7]
هنگام ظهور حضرت ولی عصر ـ علیه السلام ـ
وقت ظهور امام مهدی ـ علیه السلام ـ دقیقاً مشخص نیست, پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می فرماید: كسانی كه وقت ظهور را معین می كنند دروغ می گویند.[8]
[1]. پیشوایی, مهدی, سیره پیشوایان, ص 665 ـ 666.
[2]. جعفریان, رسول, حیات فكری سیاسی امامان شیعه بخش زندگی امام زمان ـ علیه السلام ـ .
[3]. الغیبه, ص 234.
[4]. شیخ حر عاملی, وسائل الشیعه, قم, آل البیت, 1409 ق, ج 27, ص 140.
[5]. القزوینی, السید محمد كاظم, الامام المهدی, من المهد الی الظهور, ص 303 به بعد.
[6]. موسوی اصفهانی, سید محمد تقی,مكیال المكارم, ج 2, ص 314.
[7]. شیخ صدوق, كمال الدین و تمام النعمه, ج2, ص 523.
[8]. رازی قمی (از شاگردان شیخ صدوق), كفایه الاثر.
 
مصطفی دیدا بازدید : 2 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

خوزستان، ديار مردان ايل عشق

خوزستان، ديار مردان ايل عشق

رد پاي عشق در خوزستان _ اين ديار خون و شرف _ بر جا ي مانده است. 

خورشيد از مشرق سرزمين ني و نفت و نخل طلوع  مي كند و در جغرافياي انسانيِ استوايِ عشق ، مرز مردي و نامردي در بلد سبز ايثار رقم مي خورد.

 

اينجا همه عشق در برابر ناپاكي و تيره گي ايستاد . اينجا نخلها عاشقانه شهيد شدند تا شهد آزادگي كام عدالت جويان را حلاوت بخشد. 

اينجا ديار مردان قبيله آفتاب است، سرزمين مردمان ايل عشق كه در هنگامه خوف و خطر «عشق» را تنها نگذاشتند و پاي بر پايمردي فشردند تا خيال واهي آناني كه «قصد تغيير نقشه خوش رنگ خوزستان » را داشتند به تباهي كشانده شود.

 

مرداني از جنس حرير و آئينه، از جنس نور و زمزم كه صبحگاهان با يك جرعه «كوثر» سر بر افلاك مي سائيدند و شبها در نازكاي زندگي در سجده اشك خويش غوطه ميخورند. عاشقاني صادق كه با يك نگاه عارف مهربان جماران خانه اي از خيمه عشق در طلائيه ساختند و چادري از جنس محبت و مقاومت در شلمچه برپا نمودند تا بمانند براي تاريخ ترك خورده... .

« از آن همه ديروز » صبوري و ايستادگي مردان و زنان خوزستان خونرنگ ، ايران اسلامي آباد شد و بهار سازندگي رونق گرفت و به راستي كه «هستي» امروز ما مديون سرخ پيشگان سبز سيرت است كه با پيشاني بند «يا زهرا (س)» دستان خود را به آسمان هديه دادند تا هيچ قدرتي بر اين ملت و كشور «دست درازي» نكند و پاهاي خود را نثار قدوم مولاي خويش نمودند تا چكمه پوشان بي غيرت پاي بر خاك مقدس زرستان  ايران اسلامي نگذارند.

 

امروز شهيدستان خوزستان بر سنگفرش سرخ لاله هايي استوار است كه در هشت قصل عاشقي جز بهار فصلي ديگر نگشودند و در برگ برگ كتاب تنومند تاريخ نمناك اين ديار جزء صفحات مقاومت تورق نكردند، وارستگاني چون دقايقي، علم الهدي، بقايي، جهان آرا، هاشمي، حكيم و هزاران نيلوفر آبرو كه در دشت خوزستان آراميده اند.

 

پاسداشت ياد و راه لاله هاي خونرنگ و ناز اين ديار در پرتو دلدادگي به نگاه محبت آميز ولايت و نگهباني از حريم آلاله هاي انسانيت و سجده بر شوريدگي و عشقبازي آنان در چله نشيني حضرت دوست است. ياد سبز ستارگان بي افول ، شهيدان والامقام و بلند مرتبه خوزستانِ شقايق خيز در دلهايمان پايدار باد.

 

مصطفی دیدا بازدید : 2 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

بچه دار شدن از راه دور!

ممكن است بر اثر كرامت يكى از اولياء با آنكه مسافت بين زن و شوهر زياد است آن دو به ديدار يكديگر رسيده باشند و از اين راه فرزندى به وجود آمده باشد.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از جهان، برخي علماي وهابيت به ارائه فتواهاي عجيب شهره هستند اما اخيرا فتوايي منتشر شده که در نوع خود قابل تامل است؛ اگر مردى دخترش را كه در شرق جهان با وى زندگى مى كند به همسرى پسرى در آورد كه او در غرب جهان با پدرش زندگى مى كند و هيچگاه آن دو يكديگر را نبينند و از محل زندگى بيرون نروند، سپس شش ماه از ازدواج آنان بگذرد و آن دختر صاحب فرزند شود پدر او همان كسى خواهد بود كه در غرب دنيا زندگى مى كند، اگر چه هيچگاه همسرش را ملاقات نكرده و حتى نديده باشد.
همچنين اگر كسى را از لحظه عقد ازدواج به مدّت پنج سال زير نظر نگهبانان زندانى كنند، سپس آزاد شود و به منزلش برود و تعدادى فرزند در كنار همسرش ببيند همه آنان فرزندان وى خواهند بود اگر چه فرصت يك لحظه ديدار و ملاقات با همسرش را پس از عقد نداشته است.
اين امر امكانش دور از واقعيّت نيست، زيرا ممكن است بر اثر كرامت يكى از اولياء با آنكه مسافت بين زن و شوهر زياد است آن دو به ديدار يكديگر رسيده باشند و از اين راه فرزندى به وجود آمده باشد

منبع: شيعه آنلاين

ترویج زنا با مجوزهای شرعی یا غیر شرعی؟؟!!

اگر مردى آلتش را در پارچه اى بپیچد، سپس با زنى نزدیکى کند ومنى اش را داخل رحم نریزد، نه غسل بر او واجب مى شود و نه حدّ زنا، و ضررى به عباداتش هم نمى زند.
این سخن از شخصى است بنام عبد القاهر تمیمى که سُبکى نویسنده کتاب طبقات الشافعیّة او را پیشوایى بزرگ وجلیل القدر و دانشمندى که آوازه علمى اش گیتى را فرا گرفته و علوم ودانشش به خراسان حمل مى‏‏شد معرّفى کرده است.
ابن نُجیم حنفى با یک درجه تخفیف همین فتوا را بگونه اى دیگر صادر کرده ومى گوید: اگر مردى آلتش را در پارچه اى بپیچد و با زنى نزدیکى کند پس اگر احساس لذّت کند و حرارت و گرماى درون را لمس کرد حجّ او باطل مى شود، وگر نه ضررى نخواهد داشت.
أبو حنیفه نیز گفته است: اگر مردى در برابر قرار داد ده درهم با مادرش ازدواج و نزدیکى نماید زناکار نخواهد بود و حدّ زناکار هم بر وى جارى نمى شود، و اگر مردى آلتش را در پارچه اى به پیچد و با زنى همبستر شود زناکار نیست و حدّ بر او جارى نمى شود.
توضیحى بر این اباطیل
1 ـ ازدواج با محارم از قبیل مادر و خواهر و غیر آن دو از محرّمات قطعى فقه اسلام است.
2 ـ زناشوئى و نزدیکى به هر شکلى و با هر زنى بدون شرایط شرعى آن از قبیل عقد از دواج و غیر آن زنا محسوب مى شود.
3 ـ استفاده از پارچه براى پوشیدن آلت، مجوّزى براى نزدیکى نمى شود.
4 ـ نریختن آب منى در رحم زن نیز نمى تواند ملاک حلیّت زناشوئى باشد.
5 -این سخنان و فتواها حریم قانون خدا را مى شکند و فحشا و گناه را در بین جامعه اسلامى گسترش مى دهد.
6 ـ آیا اسلام نابى که از آن دم مى زنید همین است؟


مجموعه ای دیگر از فتاوای مضحک وهابیت

مشایخ وهابی که به صدور فتواهای قتل و کشتار مسلمانان و پیروان اهل بیت (ع) مشهور هستند، فتواهای مضحکی نیز صادر می فرمایند!
1-هر کسی که در بازی فوتبال گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد

2-پوشیدن کمربند ایمنی حرام است! زیرا مانع قضا و قدر می شود!!

3-شستن گوشت قبل از پختن بدعت است.
ابن تیمیه: شستن گوشت بدعت است، چنانکه اصحاب پیامبر رضوان الله علیهم در عهد پیامبر(ص) گوشت را بدون شستن می پختند و می خوردند!

4-عبد الله النجدی: فوتبال حرام است مگر با این شروط و ضوابط.
سوال: …جوانانی که چیزی از تقوا نمی دانند و به وقتشان اهمیتی نمی دهند و می گویند می خواهیم فوتبال بازی کنیم، می پرسند شروط و ضوابط بازی فوتبال چیست تا ما در ورطه تشبّه به کفار و طاغوتیان و دشمنان دین مثل آمریکا و روسیه و.. نیفتیم.
جواب: به آنها می گوییم اگر اصرار دارید بازی کنید و وقت خود را بگذرانید، باید شروط و ضوابط ذیل را رعایت کنید:
اول: خطوطی چهار طرف دور زمین نباشد؛ زیرا این خطوط ساخته کفار و قانون بین المللی فوتبال است!
دوم: کلماتی که کفار و مشرکان به عنوان قانون بین المللی فوتبال وضع کرده اند، مانند گل و اوت و پنالتی و کرنر و …، گفته نشود زیرا گفتن این کلمات حرام است و هر کس که اینها را بگوید تنبیه و باید از بازی اخراج شود و باید به او گفته شود که به کفار و مشرکین شبیه شده ای…
سوم: هر کس از شما که در اثناء بازی افتاد و دست یا پایش شکست، یا دستش به توپ خورد بازی به خاطر او نباید متوقف شود و به کسی که او را انداخته کارت زرد یا قرمز داده نشود، بلکه به هنگام شکسته شدن یا ضربه دیدن باید به قاضی شرع مراجعه شود تا آن بازیکن حق شرعی خود را همانطور که در قرآن است بگیرد و شما باید شهادت دهید که فلانی عمداً دست یا پای او را شکست…
چهارم: نباید در تعداد بازیکنان با کفار و یهود و نصارا و خصوصاً امریکای خبیث تبعیت کنید، به این معنا که نباید با یازده نفر بازی کنید، بلکه باید بر این تعداد اضافه یا کم کنید.
پنجم: باید با لباس خواب یا غیره خودتان و بدون شورت ها و پیراهن های رنگارنگ و شماره دار بازی کنید، زیرا این لباسها لباس اسلامی نیست، بلکه لباس کفار و غرب است.
ششم: هر کدام از شما که این شروط و ضوابط را رعایت کرد باید قصدش از بازی فوتبال تقویت بدنی برای جهاد فی سبیل الله و آمادگی برای زمانی باشد که به جهاد فراخوانده شود، نه گذراندن وقت و عمر و شادی از پیروزی ظنّ.
هفتم: نباید زمان بازی را 45 دقیقه قرار دهید، شما باید با کفار و فاسقان مخالفت کنید و در هیچ چیز مشابه آنان نباشید.
هشتم: نباید در دو نیمه 45 دقیقه ای بازی کنید، بلکه در یک یا سه نیمه بازی کنید تا مخالفت شما با کفار محقق شود.
نهم: هنگامی که یکی از دو تیم بر دیگری غلبه نکرد (تساوی بازی) و آنطور که شما می گویید توپ به دروازه ای وارد نشد، نباید برای بازی وقت اضافی یا پنالتی در نظر بگیرید (تا یکی پیروز شود)، بلکه بلافاصله بازی را تمام کنید، زیرا بازی به این طریق عین اجرای قوانین بین المللی فوتبال است!
دهم: در بازی فوتبال شخصی را به عنوان داور انتخاب نکنید، زیرا بعد از لغو قوانین بین المللی همچون گل و اوت و پنالتی و کرنر و… وجود او دلیلی ندارد! بلکه بودن او تشبّه به کفار و یهود و نصار و اطاعت از قوانین بین المللی است.
یازدهم: نباید در اثناء بازی، گروهی از جوانان جمع شوند و شما را تماشا کنند، چون قصد شما ورزش و تقویت بدنی است پس دلیلی ندارد آنها شما را نگاه کنند! هر چند که بگویید آنها باعث تشویق شما در تقویت بدنی و آمادگی برای جهاد هستند، به آنها بگویید بروید دنبال منکرات خودتان در بازارها و روزنامه ها و بگذارید ما بدنمان را قوی کنیم!!!
دوازدهم: هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!
سیزدهم: دروازه باید به جای دو تیرک، سه تیرک داشته باشد، تا مشابه کفار نباشد تا مخالفت شما با قانون بین المللی طاغوتی سازمان فوتبال محقق شود.
چهاردهم: هنگامی که بازیکنی مصدوم شد، نباید بازیکن دیگری را جایگزین او کرد، زیرا این روش، ساخته کفار و مشرکین در آمریکا و … است.
اینها بعضی از شروط و ضوابطی است که مانع تشبّه به کفّار و مشرکین در بازی فوتبال می گردد… من به اجرای این شروط و ضوابط و سپس پرداختن به فوتبال دعوت نمی کنم، بلکه اینها در واقع برای کسی است که توان انجام ورزش های شرعی را ندارد و برای مؤمن صادق، ادلّه نقلی و عقلی مبنی بر تشبّه فوتبال به کفّار کافی است، زیرا انجام بازی فوتبال بغض انسان را نسبت به کفّار متزلزل می سازد، ولی جوانان این امر را شادی و بازی می پندارند (و تحسبونه هیناً و هو عند الله عظیم…).

مصطفی دیدا بازدید : 1 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

داستان های مذهبی کوتاه-رمز بسم الله الرحمن الرحیم

بسم-الله-الرحمن-الرحیم-مهکام-داستان-های-مذهبی-کوتاه

داستان های مذهبی کوتاه

والدین گرامی توجه داشته باشید که برای پرورش و تربیت فرزندان خوب و موفق حتما از داستان های آموزنده و جالب برای انتقال مفاهیم انسانی اخلاقی به کودکان و فرزندانشان استفاده کنند تا به امید خدا خانواده ای موفق و برتر با فرزندانی شایسته داشته باشند.

گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با “بسم الله” آغاز می کرد…
در شأن و منزلت گفتن بسم الله همین بس که امیرالمومنین امام علی بن ابیطالب سلام الله علیه فرمود :

اسرار کلام خداوند در قرآن است و اسرار قرآن در سوره فاتحه و اسرار فاتحه در “بسم الله الرحمن الرحیم” نهفته است.

 گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین.
این زن تمام کارهایش را با “بسم الله” آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند.
روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگه دارد زن آن را گرفت و با گفتن ” بسم الله الرحمن الرحیم” در پارچه ای پیچید و با ” بسم الله ” آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و “بسم الله” را بی ارزش جلوه دهد.
وی بعد از این کار به مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.
زن بعد از گفتن “بسم الله شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن “بسم الله” در مکان اول خود گذاشت. شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن “بسم الله” از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید.

مصطفی دیدا بازدید : 2 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

رابطه و دوستی پسر و دختري که نامحرم هستند، به گونه‌اي که امروز در جامعه ما وجود دارد و مرزها و احکام شرعی مراعات نمی شود، حرام و داراي اشکالات متعدد است. چرا كه اين نوع دوستی ها، مانند دوستی دو دختر، يا دو پسر با هم نمی باشد. آنچه در اين دوستی ها مبادله مي شود، غير از دوستی های با همجنس خواهد بود.
در آغاز نوجوانی به علت بیداری غرايز و شدت حالات هیجانی، گرایش دختران و پسران به دوستی با جنس مخالف بیش تر مي شود. داشتن دوست، اعتماد به خود را تأييد و تقويت می کند. نيازهای عاطفی و احساسی را تا حدی تأمين می نمايد؛ در صورتي که پيوند دوستی گسسته شود، شخص نسبت به ارزش های وجودی خود دچار شک و ترديد می شود.
بعضي از نوجوانان و جوانان، داشتن دوست دختر را نوعی محبوبيت، قدرت اجتماعی و موفقيت براي خود محسوب می کنند. در شرايطی که توانايی تشکيل خانواده از طريق ازدواج را ندارند، عده اي از آنان، نيازهای جنسی و عاطفی خود را از طريق دوستی هاي افراطی برطرف می نمايند. متقابلاً برخي دختران ارتباط با پسران را نوعی جذابيت براي خود تلقی می کنند، متأسفانه اکثر قريب به اتفاق اين دختران تصور می کنند که اين دوستی ها به ازدواج منتهی می شوند.

اصولاً تحول عاطفي دختران متفاوت از پسران است. پسران نسبت به جنبه غريزی تخيلات خود غافل باقی نمی مانند، اما دختران در اين دوستی ها معمولاً به دنبال عشق آرمانی و رمانتيک هستند. آن ها اين عشق را آسماني و پاک می دانند. خيانت در آن را گناهی بخشش ناپذير می شمارند.
پسر جوان در جست و جوی لذت های جنسی خود با وعده های فريبنده و دروغين، دختر جوان را تسليم خواسته های خود می کند. پس از مدتی روابط نامشروع، و در پی آن تسليم نشدن پسر براي ازدواج، دختر جوان دچار آسيب رواني مي شود. احساس افسردگی، پوچی و بي ارزشی می کند.

متأسفانه در فرهنگ ما، آسيب های اجتماعی، تربيتی و رواني چنين دوستی هايی بيش تر متوجه دختران است. پسران بدون هيچ گونه محدوديتی، تجربه های متنوع اين دوستی ها را پشت سر می گذارند. اما دختر، اگر يک نمونه چنين دوستی با جنس مخالف را تجربه کند، تا پايان عمر شأن و حرمت خويش را از ديدگاه خانواده و جامعه از دست می دهد.
برچسب ناشايست بودن را با خود حمل می کند. آثار سوء اين تجربهِ منفی پس از ازدواج هم به نوعي در زندگی اش نمايان مي شود.
دوستی های خيابانی، عاري از شکوفايی محبت و عشق واقعی است. بيش تر يک پيوند غريزی است. اگر هم به ازدواج منتهی شود، پشتوانه عشق و محبت ندارد. چنين ازدواجي دوام پيدا نمی کند؛ زيرا پسر و دختر جوان بيش تر شريک لذت هاي جنسی يکديگر بوده اند. زندگي واقعي پس از ازدواج امری فراتر از ارضاي غرايز جنسي است. در تجربه اين دوستی ها، فرصتی براي انتخاب و شناخت صحيح يکديگر به وجود نمی آيد، زيرا در اوج هيجانات ناشی از غرايز جنسی، افراد نمی توانند عاقلانه و آگاهانه يکديگر را بشناسند و انتخاب کنند. اگر هم اجباراً ازدواجی صورت گيرد، پس از مدتی کوتاه به جدايي و طلاق منتهی می شود.

به طور كلي دوستي دختر و پسر آسيب های فراواني دارد از جمله؛

1- فقدان شناخت درست و واقع بينانه:
معمولا ادعا می شود اين گونه روابط و دوستي ها به انگيزه ازدواج شكل مي گيرد، ولي با كمي دقت فهميده مي شود، روح حاكم بر اين دوستي ها عشق ورزي كور است، نه خرد ورزي. اين نوع انتخاب كه در فضايی آكنده از احساسات و عواطف انجام می گيرد ، به دليل عدم شناخت عميق و واقع بينانه، زندگي مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار می سازد.

2-ايجاد جو بدبيني:
دختر و پسر نسبت به هم پس از ازدواج اعتماد نداشته و احتمال وجود رابطه اي ديگر را می دهند.

3-افت تحصيلي يا ركود علمي:
به علت تمركز و توجه صرف به ديدارها و ملاقات حضوري و تلفني مانع بزرگي براي رشد و ترقي علمي ايجاد مي شود.

4- عدم استقبال از تشكيل خانواده:
اين گونه روابط و دوستی ها معمولا به انگيزه تفنن و سر گرمی شكل می گيرد. در خلال آن از خود باوری و زود باوری دختران سوء استفاده می شود. حس تنوع طلبی انسان از يك طرف و فقدان عامل بازدارنده از طرف ديگر باعث می شود برخي سراغ ازدواج و تشكيل خانواده نروند.

5- اضطراب، تشويش و احساس نگراني:
در دوستي های موجود بين دختران و پسران به علت مقاومت خانواده و جامعه در برابر اين مسئله، اين گونه دوستی ها با مخاطرات روانی گوناگون از جمله اضطراب و تشويش همراه است. وجود افكار ديگری جون احساس گناه و نگرانی از تهديداتی كه توسط پسر برای فاش كردن روابطش با دختر صورت می گيرد، يك تعارض درونی و اضطراب مستمر را دنبال خود دارد.

6-محروميت از ازدواج پاك:
دخترانی كه در پی اين روابط هستند، معمولا به جرم آلودگي به اين روابط، شرايط ازدواج پاك را از دست می دهند. البته اين گونه روابط ناسالم حتي در ازدواج پسران نيز تاخير ايجاد می كند.

مصطفی دیدا بازدید : 1 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
نسخه چاپيارسال به دوستان
چیستی تفسیر موضوعی و تفاوت آن با تفسیر قرآن به قرآن

موضوع تفسیر موضوعی می‌تواند درون‌متنی یا ذهنی و ماوراءالطبیعی و یا از موضوعات عالم واقع و متن زندگی انسان باشد.

خبرگزاری فارس: چیستی تفسیر موضوعی و تفاوت آن با تفسیر قرآن به قرآن

    چکیده

    یکی از روش‌های تفسیر قرآن که در دهه‌های اخیر مورد توجه بیشتری نسبت به گذشته قرار گرفته است، تفسیر موضوعی است.

    در این روش تفسیری موضوع می‌تواند بر اساس یکی از موضوعات: درون قرآنی، فراطبیعی و یا مرتبط با زندگی فردی و اجتماعی بشر انتخاب گردد.

    تفاوت تفسیر موضوعی با تفسیر قرآن به قرآن در این است که مفسر در تفسیر قرآن به قرآن به دنبال تبیین و بازشناسی معنا و مفهوم واژه یا مدلول آیات است اما هدف تفسیر موضوعی دستیابی به پیام قرآن، بیان نکته‌ای از مفاد قرآن و یا استخراج نظریه و دیدگاه قرآن پیرامون موضوع موردنظر است.

    طرح مسئله

    امروزه مسلمانان بیش‌از هر زمان دیگری به تدوین دیدگاه‌های قرآنی و ارائه طرحی جامع از موضوعات و مسائلی که جامعه بشری با آن درگیر است، نیازمنداند؛ و ازآنجاکه قرآن با توجه به نیازها، شرایط و حوادث مختلف در طول 23 سال نازل شده است و بسیاری از آیات قرآن ناظر به سؤالات و مشکلات ویژه‌ای بوده‌‌‌ است، برای دستیابی به نظر قرآن درباره موضوعی خاص، نمی‌توان به پاره‌ای از آیات استناد کرد؛ بلکه باید به مجموعه‌ای از آیات توجه نمود؛ و تفسیر ترتیبی در این زمینه، نمی‌تواند نیاز جامعه را برطرف کند؛ چراکه این تفسیر به موضوعات، نگرشی پراکنده دارد. ازاین‌رو، تفسیر موضوعی به جهت بیان منسجم نظر قرآن درباره موضوعی خاص، حائز اهمیت است. بنابراین، پرسش اینجاست که با چه روش و رویکردی می‌توان به دیدگاه قرآن درخصوص موضوعی خاص دست یافت؟

    پیشینه موضوع و مسئله

    جوانه‌های تفسیر موضوعی قبل‌از هرچیز در خود قرآن دیده می‌شود، پیش‌زمینه‌هایی از قبیل تفسیر «آیات متشابه» با «آیات محکم». پس از قرآن کریم در کلمات معصومین نیز نمونه‌های فراوانی آمده که گردآوری آیات مربوط به یک موضوع، جمع‌بندی و روش استفاده از آن را به ما آموخته است. (صدر، 1421: 34؛ مجلسی، 1363: 74 / 92؛ ابن‌تیمیه، بی‌تا: 93)

    اگرچه تفسیر موضوعی به‌صورت پراکنده بر محورهای موضوعات خاص، در کلمات علمای گذشته دیده می‌شود، هیچ‌کدام تفسیر موضوعی را در تمام محورها مطرح نکرده‌اند.

    محمدباقر مجلسی را می‌توان از پیشگامان این موضوع دانست، چراکه وی در هریک از فصول بحار الأنوار، ضمن جمع‌آوری آیات مربوط به آن موضوع و بررسی کلی آنها، در بعضی موارد آرای مفسران را نقل کرده، به تبیین آیات می‌پردازد. (مکارم شیرازی، 1368: 1 / 27؛ سبحانی، 1360: 24)

    از نمونه‌های دیگر تفسیر موضوعی در کلمات بزرگان پیشین، کتاب‌هایی است که تحت‌عنوان آیات‌ الاحکام نوشته شده‌ است. اولین کتابی که در این زمینه تألیف شده است، کتاب احکام القرآن از محمد بن صائب کلبی از یاران امام باقر× و امام صادق× است. (صدر، 1338: 321؛ کریمی، 1382: 99)

    بعد از او گروه زیادی از بزرگان فقها و دانشمندان به تألیف کتاب‌هایی درباره آیات الاحکام پرداخته‌اند، که محدث تهرانی در کتاب الذریعه بالغ بر سی کتاب از این سلسله را نام ‌برده است، که مشهورترین آنها در میان علما و فقهای امروز، کتاب آیات الاحکام محقق اردبیلی، موسوم به زبدة البیان و آیات ‌الاحکام فاضل مقداد موسوم به کنز العرفان است. و نیز کتاب‌هایی همچون اعجاز قرآن از نظر علوم امروز که در آن آیاتی مربوط به اکتشافات علمی امروز است و جزء معجزات علمی قرآن شمرده می‌شود. (مکارم شیرازی، 1368: 1 / 29 ـ 25)

    کتاب‌هایی درباره قصص انبیا نیز تألیف شده است که داستان‌های انبیا را با گردآوری آیات قرآن تشریح می‌کند.

    در برخی از آثار تفسیری معاصر که در آن به روش ترتیبی به آیات قرآن نگریسته شده است، مباحث قرآنی مستقلی با روش موضوعی به‌چشم می‌خورد. المیزان و المنار دو نمونه بارز این‌ تفاسیرند.

    حرکت موضوعی در بطن تفاسیر ترتیبی را باید نقطه عطف اقبال به تفسیر موضوعی دانست. امروزه دامنه این حرکت از قالب تفاسیر ترتیبی فراتر رفته و به‌طور مستقل نمایان شده است. تفاسیر ذیل را می‌توان در شمار تفاسیر موضوعی مستقل قرار داد:

    1. من هدی القرآن از محمود شلتوت؛

    2. سنت‌های تاریخ در قرآن از محمدباقر صدر؛

    3. معارف قرآن از محمدتقی مصباح یزدی؛

    4. پیام قرآن از ناصر مکارم شیرازی؛

    5. منشور جاوید قرآن از جعفر سبحانی؛

    6 . مفاهیم القرآن از جعفر سبحانی؛

    7. تفسیر موضوعی قرآن از عبدالله جوادی آملی؛

    8 . خاتمیت، شناخت، فطرت و مجلدات هفت‌گانه مقدمه‌ای بر جهان‌بینی توحیدی از مرتضی مطهری. (جلیلی، 1387: 30)

    مصطفی دیدا بازدید : 2 شنبه 27 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    نظر  امام خمینی (ره) درباره وهابیت

    آن چه كه هر انسان مسلمان و آزاده را آزار مى‏دهد، فتواهاى مخالف شرع و عقل است و صاحبان اين فتاوا نمى‏دانند كه خواسته يا ناخواسته در خدمت كسانى هستند كه با ايجاد تفرقه ميان مسلمانان هدفى جز نابودى اسلام ندارند.

    نظر امام خمينى قدس‏سره :
    امام خمينى قدس‏سره  می ‏فرمايند:
    مگر مسلمانان نمی ‏بينند كه امروز مراكز وهابيت در جهان به كانون هاى فتنه و جاسوسى مبدل شده‏اند كه از يك طرف اسلام اشرافيّت، اسلام ابوسفيان، ... و اسلام آمريكايى را ترويج ميكنند و
    از طرف ديگر سر بر آستان سرور خويش آمريكاى جهان خوار ميگذارند(صحيفه امام ج 21 ص 80، پيام امام خمينى به مناسبت سالگرد كشتار مكه). و در وصيتنامه سياسى الهى خود مى‏نويسند:
    و مى‏بينيم كه ملك فهد هر سال مقدار زيادى از ثروت‏هاى بى‏پايان مردم را صرف طبع قرآن كريم و محالّ تبليغاتِ مذهبِ ضد قرآنى مى‏كند و وهابيت، اين مذهب سراپا بى اساس و خرافاتى را ترويج مى‏كند؛ و مردم و ملت‏هاى غافل را سوق به سوى ابرقدرت‏ها مى‏دهد و از اسلام عزيز و قرآن كريم براى هدم اسلام و قرآن بهره‏بردارى مى‏كند(وصيت نامه سياسى و الهى امام خمينى، 26بهمن 1361 - 1 جمادى الاولى 1403).
     

    نظر مقام معظم رهبرى( مدظله العالی)

    مقام معظم رهبرى مى فرمايد:
    از اول، وهّابيّت را براى ضربه زدن به وحدت اسلام و ايجاد پايگاهى ـ مثل اسرائيل ـ در بين جامعه‏ى مسلمان‏ها به‏وجود آوردند. همچنان كه اسرائيل را براى اين‏كه پايگاهى عليه اسلام درست كنند، به وجود آوردند، حكومت وهّابيّت و اين روءساى نجد را به‏وجود آوردند تا داخل جامعه‏ى اسلامى، مركز امنى داشته باشند كه به خودشان وابسته باشد و مى‏بينيد هم كه وابسته‏اند.
    الان اين سلاطينى كه در بقعة‏الاسلام وهّابى هستند، از اين كه به وابستگى و رفاقت و طرفدارى خودشان از سياست‏هاى دشمنان اسلام - يعنى آمريكا - تصريح كنند، ابايى ندارند و آن را پوشيده نمى‏دارند(پايگاه‏اطلاع رسانى دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبرى farsi.khamenei.ir.).
     

    نظر آيت اللّه العظمى فاضل لنكرانى (ره)


    حضرت آيت اللّه العظمى فاضل لنكرانى فرمودند:
    براى همه آگاهان روشن است كه وهابيت، كه به اتفاق همه گروه‏هاى مسلمين، از اسلام خارج است و مولود كفر و يهود مى‏باشد، هيچ فلسفه وجودى به جز مخالفت با اسلام و قرآن و ايجاد تفرقه ميان مسلمين ندارد. اين گروه نه تنها به دنبال هدم مظاهر مقدس شيعه، بلكه در صدد از بين بردن همه آثار و مقدسات اسلامى، از جمله مرقد نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است؛ و روزى قرآن و كعبه مقدسه را نشانه خواهند رفت(پيام معظم له به مناسبت تخريب مجدد حرمين شريفين عسكريين عليهم السلام ، 23/3/86).

    نظر آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى


    آيت الله العظمى مكارم شيرازى فرمودند:
    دشمنان اسلام، وهابيون را براى تفرقه افكنى و سوء استفاده از مسلمانان در منطقه بسيج كردند(سايت: salaf.blogfa.com/post-406.aspx//:http به نقل از خبرگزارى ايرنا، دوشنبه پنجم آذر 1386.). پيدايش فرقه وهابيت يكى از مشكلات و چالش هاى بزرگى‏است كه دين مبين اسلام در طول تاريخ خود با آن روبرو شده و به وسيله آن عقب افتاده است(بيانات معظم له در ابتداى درس خارج به مناسبت سال روز تخريب قبور ائمه بقيع، هشتم شوال 1427، دهم آبان 1385).

    نظر حضرت آية اللّه العظمى صافى


    حضرت آيت اللّه صافى گلپايگانى می ‏نويسد:
    هنگامى كه كتاب العواصم من القواصم را خواندم، از تلاش نويسنده آن براى تفرقه ميان مسلمانان شگفت زده شدم و به حقّ سوگند، به ذهنم خطور نمى‏كرد كه در عصر حاضر يك مسلمانى براى دور كردن مسلمانان از هم‏ديگر و ايجاد اختلاف ميان آنان اين چنين كوشش كند و همه مصلحان و مناديان وحدت را به نادانى و دروغ‏گويى و نفاق و حيله، متّهم سازد، بالاترين مصيبت اين‏جاست كه اين كتاب توسّط دانشگاه بزرگ مدينه منوّره چاپ و منتشر شده است.
    آرى، مادامى كه كتاب‏هايى همانند الخطوط العريضة، الشيعة والسنة و العواصم من القواصم، به‏وسيله دانشگاه اسلامى مدينه منوّره چاپ و منتشر مى‏شود و عداوت و دشمنى با اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام را آشكار نموده و حقايق تاريخى را انكار كرده و هرگونه وحدت ميان مسلمانان را زير سؤال برده و با مناديان وحدت به مخالفت برخاسته، چگونه مى‏شود به تقريب مذاهب اسلامى و وحدت مسلمين دست يافت؟همچنين در ديدار اعضاى ستاد بازسازى عتبات عاليات، فرمودند:
    وهابيان نه تنها با اهل بيت پيامبر عليهم‏السلام بلكه با شخص رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دشمنى دارند و در صدد از بين بردن نام و تاريخ اسلام برآمده‏اند. ياد و نام ائمه اطهار عليهم‏السلام از بين رفتنى نيست و آن چيزى كه به زودى خاموش مى‏شود، فتنه وهابيت در جهان است و تنها جنايت‏هاى آن‏هاست كه در تاريخ باقى می ‏ماند.

    ابن بَطوطه (از بزرگان اهل سنت) ابن تيميّه را ديوانه می خواند

    ابن بطوطه، جهان‏گرد نامى مراكشى در سفرنامه‏اش می ‏نويسد:
    در دمشق يكى از بزرگان فقهاى حنبلى به نام ابن تيميّه را ديدم كه در فنون مختلف سخن می گويد، ولى عقل او سالم نبود. (رحله ابن بطوطه، ج 1، ص 57)


    شوکانی( از بزرگان اهل سنت) می گوید اطلاق شيخ الإسلام به ابن تيميّه كفر است

    محمّد بخارى حنفى متوفّاى سال 841 در بدعت‏گذارى و تكفير ابن تيميّه بى‏پرده سخن گفته است، تا آن‏جا كه در مجلس خود تصريح نموده است كه اگر كسى ابن تيميّه را «شيخ الاسلام» بداند، كافر است.( بدر الطالع، ج 2، ص 260)

    ابن حجر مكّى(از بزرگان اهل سنت) ابن تيميّه را گمراه و گمراه‏گر می ‏شمارد

    ابن حجر مكّى متوفّاى 974، از دانشمندان بزرگ اهل سنّت، در باره ابن تيميّه می ‏نويسد:
    خدا او را خوار، گمراه، كور و كر گردانيده است و پيشوايان اهل سنّت و معاصرين وى از شافعى‏ها، مالكى‏ها وحنفى‏ها، بر فساد افكار و اقوال او تصريح دارند ... سخنان ابن‏تيميّه فاقد ارزش بوده و او فردى بدعت‏گذار، گمراه، گمراه‏گر و غيرمعتدل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نمايد و ما را از شرّ عقيده و راه و رسم وى حفظ نمايد. (الفتاوى الحديثه، ص 86.)

    قاضى شافعى(از بزرگان اهل سنت) پيروان ابن تيميّه را مهدور الدم می ‏داند

    ابن حجر عسقلانى متوفّاى 852 و شوكانى متوفّاى 1255، دو تن از عالمان بزرگ اهل سنّت مى‏نويسند: قاضى شافعى دمشق دستور داد كه در دمشق اعلام كنند كه: هر كس معتقد به عقايد ابن تيميّه باشد، خون و مالش حلال است. (الدرر الكامنة، ج 1، ص 147؛ البدر الطالع، ج 1، ص 67 و مرآة الجنان، ج 2، ص 242)

    حصنى دمشقى (از بزرگان اهل سنت) ابن تيميّه را زنديق می ‏داند

    حصنى دمشقى مى‏نويسد: ابن تيميّه‏اى را كه درياى علم توصيف مى‏كنند، برخى از پيشوايان، او را زنديق (ملحد) مطلق مى‏شمارند.
    علّت گفتار بعضى از پيشوايان هم اين است كه تمام آثار علمى ابن تيميّه را بررسى كرده و به اعتقاد صحيحى برنخورده است؛ مگر اين كه وى در موارد متعدّد برخى از مسلمانان را تكفير مى‏كند و برخى ديگر را گمراه مى‏داند.
    با اين كه كتاب‏هاى وى آميخته به تشبيه حقّ به مخلوقات و تجسيم ذات بارى تعالى و هم چنين جسارت به ساحت مقدّس رسول اكرم [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] و شيخين و تكفير عبد اللّه بن عباس است.
    وى ابن عباس را ملحد و عبد اللّه عمر را مجرم، گمراه و بدعت گذار مى‏داند، اين سخنان ناروا را در كتاب الصراط المستقيم خود بيان كرده است(دفع الشبه عن الرسول، تحقيق جماعة من العلماء، ص 125)
    حصنى دمشقى در جاى ديگر مى‏نويسد:
    ابن تيميّه گفته است: هر كس به مرده و يا فرد دور از نظر استغاثه كند ... ظالم، گمراه و مشرك است.
    از اين سخن ابن تيميّه، بدن انسان مى‏لرزد، اين سخن، پيش از زنديق حرّان، ابن تيميّه از دهان كسى در هيچ زمان و هيچ مكانى بيرون نيامده است. اين زنديق نادان و خشك، داستان عمر را وسيله‏اى براى رسيدن به نيّت ناپاكش در بى‏اعتنايى به ساحت حضرت رسول اكرم، سيّد اوّلين و آخرين، قرار داده و با اين سخنان بى‏اساس، مقام و منزلت آن حضرت را در دنيا پايين آورده است و مدّعى شده است كه حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بين رفته است. اين عقيده به يقين كفر و در واقع زندقه و نفاق است. (دفع الشبه عن الرسول، ص 131)

    سُبْكى،(از بزرگان اهل سنت) ابن تيميّه را بدعت گذار می داند

    سُبكى متوفّاى سال 756 هجرى، از دانشمندان پرآوازه اهل سنّت و معاصر ابن تيميّه مى‏نويسد:
    او در پوشش پيروى از كتاب و سنّت، در عقايد اسلامى بدعت گذاشت و اركان اسلام را درهم شكست. او با اتّفاق مسلمانان به مخالفت برخاست و سخنى گفت كه لازمه آن جسمانى بودن خدا و مركّب بودن ذات اوست، تا آن جا كه ازلى بودن عالَم را ملتزم شد و با اين سخنان حتّى از 73 فرقه نيز بيرون رفت(طبقات الشافعيّه، ج 9، ص 253؛ السيف الصقيل، ص 177 و الدرّة المضيئة فى الردّ على ابن تيميّه، ص 5)

    ابن حجر(از بزرگان اهل سنت) و نسبت نفاق به ابن تيميّه

    ابن حجر عسقلانى كه از اركان علمى و حافظ على الاطلاق اهل سنّت به شمار مى‏رود در باره ابن تيميّه مى‏نويسد:
    بزرگان اهل سنّت در باره ابن تيميّه نظريّه‏هاى مختلفى دارند، بعضى معتقدند كه وى قائل به تجسيم است؛ زيرا او در كتاب العقيدة الحمويّة براى خداوند تعالى دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر كرده است. و بعضى به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كه اين نيز تنقيص مقام نبوّت و مخالفت با عظمت حضرت به حساب مى‏آيد، وى را زنديق و بى دين دانسته‏اند.
    و بعضى به جهت سخنان زشتى كه در باره على[ عليه‏السلام ]بيان داشته وى را منافق دانسته‏اند. چون وى گفته است: على بن ابى طالب[ عليه‏السلام ] بارها براى به‏دست آوردن خلافت تلاش كرد، ولى كسى او را يارى نكرد، جنگ‏هاى او براى ديانت خواهى نبود، بلكه براى رياست طلبى بود. اسلام ابوبكر، از اسلام على[ عليه‏السلام ] كه در دوران طفوليّت صورت گرفته باارزش‏تر است و هم‏چنين خواستگارى على[ عليه‏السلام ]از دختر ابو جهل، نقص بزرگى براى وى به‏شمار مى‏رود.
    تمامى اين سخنان نشانه نفاق اوست، چون پيامبر گرامى [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] به على[ عليه‏السلام ] فرموده است: جز منافق كسى تو را دشمن نمى‏دارد. (الدرر الكامنة فى أعيان المائة الثامنة، ج 1، ص 155).

    ذهبى( از بزرگان اهل سنت) پيروان ابن تيميه را بيگانه، فرومايه و مكّار می ‏داند

    ذهبى متوفّاى 774، دانشمند بلند آوازه اهل سنّت كه خود همانند ابن تيميّه، حنبلى مذهب بود و در علم حديث و رجال سرآمد عصر خويش بود، در نامه‏اى خطاب به وى می ‏نويسد:
    يا خيبة! من اتّبعك فإنّه معرض للزندقة والإنحلال ... فهل معظم أتباعك إلاّ قعيد مربوط، خفيف العقل، أو عاميّ، كذّاب، بليد الذهن، أو غريب واجم قويّ المكر، أو ناشف صالح عديم الفهم، فإن لم تصدّقنى ففتّشهم وزِنْهم بالعدل ... ؛
    اى بى‏چاره! آنان كه از تو متابعت مى‏كنند در پرتگاه زندقه و كفر و نابودى قرار دارند ... نه اين است كه عمده پيروان تو عقب مانده، گوشه گير، سبك عقل، عوام، دروغ‏گو، كودن، بيگانه، فرومايه، مكّار، خشك، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند. اگر سخن مرا قبول ندارى آنان را امتحان كن و با مقياس عدالت بسنج.
    تا آن جا كه مى‏نويسد:
    گمان نمى‏كنم تو سخن مرا قبول كنى! و به نصيحت‏هاى من گوش فرا دهى! تو با من كه دوستت هستم اين چنين برخورد مى‏كنى پس با دشمنانت چه خواهى كرد؟ به خدا سوگند، در ميان دشمنانت، افراد صالح و شايسته و عاقل و دانشور فراوانند، چنان كه در ميان دوستان تو افراد آلوده، دروغ‏گو، نادان و بی عار زياد به چشم می ‏خورند.( الإعلان بالتوبيخ، ص 77 و تكملة السيف الصقيل، ص 218.)

     

    مصطفی دیدا بازدید : 6 شنبه 27 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
    ناگفته‌های خواندنی خانواده‌های شهیدان هسته‌ای/ تنها جایی که مصطفی عصبانی می‏شد و تنها وقتی که داریوش آرام و قرار نداشت

    گروه استان‏ها- فارس: همایش بزرگداشت روز ملی فناوری هسته‏ای به همت بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی شیراز در این شهر با حضور خانواده‏های معظم شهیدان علیمحمدی، رضایی‏نژاد، احمدی‏روشن و قشقایی در شیراز برگزار شد.

    به گزارش رجانیوز، در این همایش که با استقبال پرشور شیرازی‏ها برگزار شد، همسر شهید علیمحمدی، همسر شهید رضایی‏نژاد، پدر و مادر شهید احمدی‏روشن و همسر و فرزند شهید قشقایی به پرسش‌های حاضران پاسخ گفتند.

    در این همایش همچنین دکتر کامران باقری لنکرانی سخنگوی جبهه پایداری و استاد دانشگاه علوم پزشکی شیراز سخنرانی کرد.

    گزارش کامل این همایش در ادامه آمده است:

    آثار شهادت در جامعه

    سخنگوی جبهه پایداری با بیان اینکه یکی از الطاف خداوند متعال به بنده‏هایش این است که راه باز گشت را بسته نگذاشته است، گفت: این‏گونه نیست که اگر کسی با آلودگی‏هایی که در دلش تیرگی ایجاد کرده، راه برگشت نداشته باشد؛ "ان الحسنات یذهبن السیئات"

    دکتر باقری لنکرانی اظهار داشت: گاهی سیاهی، پلیدی و ناپسندی جامعه را تحت تاثیر قرار می‏دهد، اینجا تکلیف چیست؟ چه اتفاقی باید بیفتد تا سیاهی‏های جامعه تبدیل به نیکی و روشنایی تبدیل شود؟ آیا آن جامعه‏ای که در آن پلشتی‏هایی هست، راهی برای اصلاح ندارد؟

    وی با بیان اینکه بنا بر فرمایش بزرگان، یکی از مهم‏ترین کارهایی که نورانیت را به جامعه بر می‏گرداند، امر به معروف ونهی از منکر است، افزود: اگر در جامعه‏ای بدی پیش آمد، آنچه که می‏تواند جامعه را مجددا به نورانیت برساند امر به معروف و نهی از منکر برای اقامه حدود الهی است.

    لنکرانی شهادت در راه خدا را بالاترین راه‏کار در زدودن پلشتی‏های جامعه بر مبنای دین اسلام توصیف کرد و گفت: یکی از مهم‏ترین آثار شهادت در جامعه این است که نورانیت و پاکی و روشنایی را به جامعه برگرداند.

    وی ادامه داد: شهید مطهری در باب شهادت، هم با استدلال کلامی، هم با استفاده از قرآن و روایات و هم با استفاده از نظام فلسفه تاریخی تبیین کردند که شهادت روشنایی را به جامعه بر می‏گرداند.

    به گفته سخنگوی جبهه پایداری هر وقت خدا می‏خواهد که یک خیر و برکتی را به جامعه ما عنایت کند، مقدماتش با شهادت پاک‏ترین و مخلص‏ترین افراد جامعه فراهم شده است.

    لنکرانی افزود: در هفته‏های گذشته دیدید که خون این شهیدان عزیز، آن هم در روزگاری که گمان بر این بود که باب شهادت بسته شده است، زمینه‏ساز بسیاری از پیشرفت‏ها و برکات در جامعه ما شد و بعضی از بزرگان گفتند بخش مهمی از این حضور نورانی 22 بهمن و 12 اسفند، مرهون خون این شهدای عزیز بود.

    استاد دانشگاه شیراز با بیان اینکه "این سخنان از باب تعارفات و مبالغه‏گویی نیست و واقعیاتی است که اسلام به ما یاد داده است"، اظهار داشت: خدا را شکر می‏کنیم که در جامعه‏ای زندگی می‏کنیم که اگر هم در آن ناپاکی‏ها و پلشتی‏هایی هست، خدای متعال باب شهادت را باز گذاشته و این باب شهادت پاکیزه کننده این جامعه است.

    وی تصریح کرد: مقام شهادت مقامی نیست که هر کس و ناکسی بتواند ادعای وصول به آن را بکند، بلکه کسانی به این مقام می‏رسند که از خود گذشته باشند و به خدای متعال رسیده باشند و این را هم نه در تعارفات و خیال خودشان بیان کنند، بلکه در واقعیات زندگی‌شان، این موضوع ملموس و روشن باشد.

    لنکرانی با بیان اینکه این شهدای اخیر، شهدای والا مقامی هستند که از خود گذشتگی و به خدا پیوستگی و تلاش مداوم و بی‏وقفه، مخلصانه و گمنامانه از خصوصیات برجسته آنها بود، گفت: بسیاری از این بزرگان را که بزرگان واقعی کشور ما هستند، خیلی‏ها نمی‏شناسند، چه بسا کسانی که در برخی امور دستی داشتند، شناختی از اینها داشته باشند، حتی بعضی از خانواده این شهیدان نیز می‏گفتند که برای خود ما مقام این شهید تا قبل از شهادتش ناشناخته بود.

    وی ادامه داد: بر اساس روایات ما بسیاری از اولیای خدا گمنام هستند، افزود: این شهیدان گمنام مخلص، پرتلاش و ایثارگر زمینه‏ساز وصول به شهادت بودند.

    سخنگوی جبهه پایداری با بیان اینکه داستان این عزیزان شهید از یک منظر می‏تواند طراز زندگی ما باشد، تصریح کرد: همه انسان‏ها در زندگی‏شان طراز یابی می‏کنند، یعنی می‏بینند با این امکانات وتوانمندی‏ها و اوضاع و احوالی که هست و شرایط درونی و بیرونی که در آن به سر می‏بریم، به کجا می‏توان رسید.

    لنکرانی تاکید کرد: این شهیدان بزرگوار یک طراز جدیدی برای نسل جوان و نسل دانشگاهی ما رقم زدند، این شهیدان حجت پایداری را برای ما کامل کردند و دیگر امروز کسی نمی‏تواند بگوید که نمی‏شود در جامعه کار کرد، نمی‏شود در این جامعه پیشرفت علمی داشت، نمی‏شود مخلصانه و با پرهیز از نام و نشان یافتن خدمت کرد و این دیگر از کسی پذیرفته نیست و این شهدا حجت آشکاری برای ما هستند که می‏شود این کار را انجام داد.

    وی اظهار داشت: این شهدا به ما نشان می‏دهند "ما می توانیم" که امام(ره) به ما یاد دادند، یک حرف مجازی نبود، بلکه واقعیتی غیر قابل انکار بود.

    لنکرنی با بیان اینکه امروز دیگر کسی نمی‏تواند بهانه بیاورد که این راه رفتنی نیست، تصریح کرد: این شهدا حجت بالغه الهی بر ما هستند و همان طور که قرآن اشاره فرموده، ان‌شاء الله همه ما باید این را وجهه همت خود قرار دهیم که مصداق آیه" مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا " باشیم و آن پیمان و آن پایداری در مبانی اصول را با چیز دیگری معاوضه نکنیم.

    تاریخ درباره اقدامات شهیدان هسته‏ای قضاوت خواهد کرد

    همسر شهید رضایی نژاد به عنوان نماینده خانواده شهیدان در سخنانی با تقدیر از برگزار کنندگان این همایش به چند ویژگی مشترک این شهیدان اشاره کرد و گفت: اولین ویژگی مشترک این شهیدان وطن‏پرستی این افراد بود و به‌رغم تهدیدهایی که می‏شدند،  تا زمانی که جان‌شان را فدا کردند و بزرگ‏ترین دارایی‏شان را در این راه تقدیم کردند، به وظیفه خود به بهترین شکل عمل کردند.

    مصطفی دیدا بازدید : 3 جمعه 26 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    آشنایی با خلیج فارس


    خلیج فارس با وسعت حدود 232850 کیلومتر مربع در جنوب و میان ایران و شبه جزیره عربستان واقع شده و با دریای عمان از طریق تنگه هرمز مربوط است

    کشورهای ایران، عمان، عراق، عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر وبحرین در کناره خلیج فارس قرار دارند.

    طول آن از دهانه اروندرود در شمال غربی تا تنگه هرمز در جنوب شرقی حدود 805 کیلومتر است و عرض میان 56 تا 288 کیلومتر متفاوت است.

    آشنایی با جزایر ایرانی خلیج فارس / نام خلیج فارس در قراردادها و معاهدات منطقه‌ای و بین‌المللی

    آشنایی با تنگه هرمز

     

    خلیج فارس نامی است به جای مانده از کهن‌ترین منابع، زیرا که از سده‌های پیش از میلاد سر بر آورده‌است و با پارس  و فارس - نام سرزمین ملت ایران - گره خورده‌ است.

    حداکثر ژرفای آن 182 متر در رأس المسندم و حداقل 30 متر در دهانه اروندرود است.

    سراسر ضلع شمالی آن را سواحل ایران دربرگرفته و در مساحت کمی از گوشه شمال غربی آن کشورهای کویت و عراق قرار دارند.

    در کف خلیج فارس برآمدگی‌های سنگی و مرجانی وجود دارد که محل صید مروارید است.

    در فلات قاره و در اعماق آب‌های خلیج فارس مخازن و میدان‌های وسیع نفتی قرار دارد که بر اثر استخراج نفت در پیرامون آن، از اهمیت بازرگانی خاصی برخوردار شده است.

    خلیج فارس دریایی است آزاد که ایران را به وسیله راه تنگه هرمز و از طریق آب‌های اقیانوس هند،‌ با سایر آب‌ها و کشورهای دنیا مربوط می‌کند.

     

    این خلیج از آن‌جا که سر راه خطوط دریایی خاورمیانه واقع شده از نظر استراتژیکی نیز اهمیت دارد.

    به موازات ساحل دریا، رشته کوه‌هایی قرار دارند که در بعضی نقاط این ارتفاعات به دریا منتهی می‌شوند و گاهی هم از دریا دور شده دشت‌هایی میان دریا و ارتفاعات قرار می‌گیرد.

    بخش عمده صید ماهی کشور در سواحل جنوبی ایران صورت می‌گیرد.

    حدود 78 درصد صید منابع آبزی کشور در سواحل جنوبی انجام می‌شود. مهم‌ترین انواع ماهیان دریاهای جنوب عبارتند از: حلوا، شیرماهی، شوریده، قباد، سرخو، سنگسر.

    خلیج فارس و سواحل آن معادن سرشار نفت و گاز دارد و مسیر انتقال نفت کشورهای ایران، عراق، کویت، عربستان و امارات متحده عربی است و به همین سبب، منطقه‌ای مهم و راهبردی به شمار می‌آید.

    این خلیج توسط تنگه هرمز به دریای عمان و از طریق آن به دریاهای آزاد مرتبط می‌شود.

    مصطفی دیدا بازدید : 2 جمعه 26 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    احکام نماز

    طهارت

    وضوى باطل :

    سؤال 146 : شخصى كه بعد از مدتى متوجه مى شود كه وضوهايش باطل بوده آيا واجب است همه نمازهاى اين مدت را قضا كند ؟

    جواب : قضاى همه نمازهايى كه با وضوى باطل خوانده واجب است .

    ترك غسل جنابت :

    سؤال 147 : شخصى يك سال است كه به تكليف رسيده و در زمانى كه جنب مى شده از احكام آن اطلاع نداشته است . اكنون كه اطلاع پيدا كرده حكم نمازهايى كه قبلاً خوانده و روزه هايى كه گرفته چيست ؟

    جواب : بايد نمازها را قضا كند و اما روزه پس چون تعمد بقاء بر جنابت نداشته قضا و كفاره ندارد ، اگر چه احتياط مستحب قضاء است .

    شك در وضو در حال نماز :

    سؤال 148 : اگر نماز گزار در اثناء نماز در گرفتن وضو شك كند و نماز را با اين حالت مدتى ادامه دهد بعد يقين كند كه وضو گرفته حكم او چيست ؟

    جواب :اگر بعد از شك يقين پيدا كرد وضو داشته نمازش صحيح است .

     

    فراموش كردن تطهير مخرج بول قبل از وضو :

    سؤال 149 : شخصى بول كرد و خود را طاهر نكرد و براى نماز وضو گرفت و نماز خواند ،بعد از نماز يادش آمد ، آيا صرف تطهير مخرج بول كافى است يا بايد وضو نيز بگيرد ؟ و در هرصورت نمازى كه خوانده صحيح است يا خير ؟

    جواب : وضوئى كه با آن حال گرفته كافى است و احتياج به تجديد آن ندارد ، آنچه برايش واجب است تطهير مخرج و اعاده نماز است يا قضاء آن .

    طهارت براى سجده منسيّه و سجده سهو :

    سؤال 150 : آيا براى سجده سهو و تشهد فراموش شده اگر بين سلام و سجده حدثى واقع شود وضو گرفتن لازم است ؟

    جواب : در سجده سهو طهارت شرط نيست بخلاف سجده و تشهد فراموش شده .

    فاقد الطهورين :

    سؤال 151 : شخصى در بيمارستان بسترى شده است و نمى تواند براى نماز وضو بگيرد ، همچنين خاك براى تيمم پيدا نمى كند . آيا مى تواند نمازش را بى وضو و بى تيمم بخواند ؟

    جواب : فاقد الطهورين به همان حال نماز بخواند و بعداً اعاده يا قضا كند .

     

     

    وقت

    اذان راديو :

    سؤال 152 : اذانى كه از راديو پخش مى شود معتبر است يا خير ؟

    جواب : چون موجب اطمينان به دخول وقت است كافى است .

    وقت مخصوص عصر :

    سؤال 153 : اگر نماز گزار براى خواندن نماز ظهر و عصر به اندازه پنج ركعت وقت تا مغرب دارد بايد نماز ظهر و عصر را چگونه بخواند ؟

    جواب : چناچه پنج ركعت وقت داشته باشد هر دو را به عنوان ادا مى خواند
    و الاّ فريضه عصر در وقت مخصوص واقع مى شود و ادا است و فريضه ظهر قضا است .

    وقت مغرب :

    سؤال 154 : آيا علامت مغرب آن است كه سرخى طرف مشرق كه بعد از غروب آفتاب پيدا مى شود از بالاى سر انسان بگذرد ؟

    جواب : گذشتن سرخى از بالاى سر مشاهده نمى شود لكن منتقل شدنش به طرف مغرب مشاهده مى شود و آن علامت غروب واقعى است .

     

    آخر وقت مغرب و عشاء :

    سؤال 155 : اگر وقت نماز مغرب و عشا براى شخص مختار نصف شب باشد و شب را از اول غروب آفتاب تا اذان صبح حساب كنيم نيمه شب تقريباً 11 ساعت بعدازظهر شرعى مى شود ، لكن شما براى خواندن نماز مغرب يا افطار روزه بين غروب آفتاب و مغرب شرعى به مقدار پانزده دقيقه تقريباً فرق مى گذاريد ، بنابراين نيمه شب وآخر وقت نماز مغرب و عشا چه ساعتى بعد از ظهر مى باشد ؟

    جواب : تقريبا يازده و ربع نصف شب است و فرق بين غروب و مغرب ظاهرى مى باشد و حقيقت وقت غروب واقعى همان انتقال حمره شديد مشرقيه است به سمت مغرب .

    جمع بين ظهرين و عشائين :

    سؤال 156 : خواندن نماز ظهر وعصر و مغرب وعشا با فاصله و بدون فاصله چه حكمى دارد ؟ آيا طريقه شيعه واقعاً مطابق با عمل ائمه (عليهم السلام) است .

    جواب : هر دو نحو جايز است و حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) به هر دو نحو اختياراً عمل نموده اند .

    شك در قضاء و اداء :

    سؤال 157 : هنگامى كه نمى دانيم نماز صبح ادا است يا قضا بايد آن را به چه نيتى بخوانيم ؟

    جواب : بهتر نيت ما فى الذمه است و ممكن است با استصحاب بقاء وقت نيت ادا نمايد .

     

    تأخير انداختن نماز ظهر روز جمعه :

    سؤال 158 : اگر كسى بخواهد روز جمعه در منزل نماز ظهرش را بخواند ، آيا لازم است منتظر شود تا خطبه نماز جمعه تمام شود بعد نماز ظهر را بخواند ؟

    جواب : بهتر آن است كه صبر كند.

     

    مصطفی دیدا بازدید : 3 جمعه 26 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    حديث1- رفاه مردم در عصر امام زمان :

    ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود :

    يكون من امتى المهدى ان قصر عمره فسبع سنين و الافثمان و الافتسع يتنعم امتى فى زمانه نعيما لم يتنعموا مثله قطّ البر و الفاجر يرسل السماء عليهم مدراراً و الا تدخر الارض شيئاً من نباتها .  

    مهدى از ميان امت من برخاسته شود مدت سلطنت او هفت يا هشت يا نه سال مى باشد ، همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان در رفاه زندگى نمايند كه قبل از وى هيچ بّر و فاجرى بدان نرسيده باشند، آسمان باران رحمت خود را بر آنان مى بارد و زمين از روئيدنيهاى خود چيزى فرو گذار نمى كند.


    حديث2- عدل مهدى (عج) : 

    ابوسعيد مى گويد پيغمبر فرمود: 

    تملاء الارض ظلماً و جوراً فيقوم رجل من عترتى فيملاءها قسطاً و عدلاً يملك سبعاً او تسعاً .

    زمين پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قيام كند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت يا نه سال سلطنت نمايد.

    حديث3: 

    و باز نقل كرده كه پيغمبر(ص) فرموده :

    لا تنقضى الساعة حتى يملك الارض رجل من اهل بيتى يملاء الارض  عدلاً كما ملئت جوراً يملك سبع سنين .

    قيامت منقضى نخواهد شد تا اين كه مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و او زمين را پر از عدل و داد كند ، چنان كه پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است .

    حديث4- مهدى فرزند فاطمه  زهرا (س) :

    از امام زين العابدين و آن حضرت از پدرش روايت نموده كه پيامبر اكرم (ص) به فاطمه زهرا (س)  فرموده : 

    المهدى من ولدك .

    ( مهدى از فرزندان تو است ).


    مصطفی دیدا بازدید : 2 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    بهائیان همواره در عرصه های حقوق بشری یکی از سوژه های تبلیغاتی دنیای غرب علیه ایران بوده اند گویا این جماعت، مظلومان و ساکتان تاریخ بوده و در حق انها ظلمی بزرگ رقم خورده است اما آنچه کمتر مورد بررسی و توجه قرار گرفته اعمال شنیع این فرقه در قالب ترور، آدمکشی، قتل و کشتار بوده است .



     به گزارش نامه به نقل از   مشرق؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، بهائیان همواره در عرصه های حقوق بشری یکی از سوژه های تبلیغاتی دنیای غرب علیه جمهوری اسلامی بوده اند گویا این جماعت ،مظلومان و ساکتان تاریخ ایران بوده و در حق انها ظلمی بزرگ رقم خورده است شاید تاکنون فکر می کردید بهائیت ، یکی از فرقه های انحرافی است و توسط کانونهای استعماری ایجاد شده است .

    سرسپردگی این دین ساختگی و انحرافی جای سوال و شک ندارد اما آنچه کمتر مورد بررسی و توجه قرار گرفته است اعمال شنیع این فرقه در قالب ترور ، آدمکشی ، قتل و کشتار بوده است . در این گزارش مروری بر اعمال تروریستی این گروه خواهیم داشت.


    « فرقه شیخیه » ریشه اصلی بهائیت

    ریشه اصلی بهائیت را باید در فرقه ای با نام « شیخیه » جست و جو کرد این فرقه توسط فردی با نام شیخ احمد احسائی پایه گذاری شد.

    شیخ احمد ، در سال ۱۱۷۵ ه.ق و به قولی ۱۱۶۶ ه.ق در آبادی احساء واقع در کشور عربستان کنونی بدنیا آمد ، پس از تحصیلات اولیه با فرقه صوفیه رابطه پیدا کرد و کم کم روحیه صوفیه گر ی در او پیدا شد .

    او بر اساس پیشینه فکری صوفی منشی در عین حال که شیعه بوداعتقاد بر ۴ اصل داشت که عبارت بودند از:

    1- خدا ۲- پیامبر ۳- امام ۴- باب امام (واسطه بین امام ومردم) او مدعی شد که من نائب و باب خاص امام زمان هستم و در اواخر عمر یکی از شاگردانش به نام سید کاظم رشتی را جانشین خود معرفی کرد.




    بهائیت

    یکی از مدعیان جانشینی سید کاظم رشتی، علی محمد شیرازی معروف به سید باب بود او در روز اول محرم ۱۲۳۵ ه.ق در شیراز متولد شد . پدرش در سن کودکی او از دنیا رفت و او تحت کفالت مادرش فاطمه بگم و دایی خود سید علی درآمد.او توسط دایی اش در سن کودکی به مکتب شیخ محمد عابد که او نیز شیخی مسلک بود فرستاده شد ولی پیروان باب برخلاف مدارک بسیار زیادی اصرار دارند او را درس نخوانده و اُمّی قلمداد کنند. او در سن ۱۹ سالگی همراه دایی اش به بوشهر و از آنجا عازم کربلا شدو در کلاس درس سید کاظم رشتی شرکت نمود بعداز مدتی به شیراز بازگشت و در شب جمعه ۵ جمادی الاول ۱۲۶۰ ه.ق در ۲۵ سالگی ادعای بابیت کرد ، که این زمان بعنوان مبداء تاریخ بابیان موسوم به «تاریخ بدیع» شمرده می‌شود، و در 27 شعبان 1266/ 9 ژوئیه 1850 به قتل رسید. 



    او ابتدا خود را «باب امام زمان» (عج) خواند، سپس خود امام زمان و سرانجام مدعی نسخ اسلام و نزول دینی جدید شد. از اینرو، مسلمانان، حتی اهل تسنن، بهائیان را جزو فرق اسلامی بشمار نمی‌آورند.


    مصطفی دیدا بازدید : 2 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
     خطر افزايش جمعيت وهابيت در ايران

    در اين زمينه حدودا ۶۰ فتوا از علماي وهابي در كتاب مجموع فتاوي دارللجنه علماي مكه و مدينه در مورد مشرك بودن شيعه و لزوم قتل شيعيان صادر شده است. نكته ديگري نيز مي‌تواند مسئله را تبيين كند.



    به گزارش شيعه آنلاين،‌ بررسي‌هاي انجام شده و برخي آمار موجود حاكي از رشد و افزايش تعجب برانگيز تعداد پيروان فرقه ضاله وهابيت در شهرهاي مختلف جمهوري اسلامي ايران دارد. در همين راستا دكتر «علوي» استاد دانشگاه مشهد نيز در تماس با پايگاه حفا آماري تأسف انگيز از افزايش بي‌سابقه جمعيت فرقه ضاله شيعه ستيز خبر داد.

    پس از درج شدن اخباري مبني بر انتقاد برخي مسئولان از افزايش جمعيت كشور، اين استاد دانشگاه مشهد در اين تماس با ارائه آماري از رشد جمعيت وهابي و مقايسه آن با شيعيان گفت: پس از تبليغ كاهش جمعيت توسط دولت وقت، عالمان سني تبليغ افزايش جمعيت براي رسيدن به اكثريت را شعار خود قرار دادند و تا امروز نتايج زيادي به دست آورده اند:

    ۱- امروزه به صورت رسمي و غيررسمي تبليغ مي‌كنند كه حداقل دو زن و بيست بچه داشته باشيد. خودشان در سخنراني‌ها تصريح مي‌كنند كه با اين كار مي‌خواهند به مرحله‌اي برسند كه ايران به كشوري سني مذهب تبديل شود. اگر فقط يك بار به سيستان و بلوچستان مراجعه فرماييد خواهيد ديد كه تبليغ چهار زن گرفتن و تكثير نسل چقدر بين اهل تسنن مشهور و مورد عمل است.

    ۲- نرخ رشد جمعيت در برخي مناطق سني كه اطلاع دارم 7% است اما در مناطق شيعي بين 1% تا 3/1% است. در برخي روستاهاي مختلط نشين (شيعه و سني نشين) وضع فاجعه بارتر است. مثلا روستايي را سراغ داريم كه در گذشته 65% آن را شيعيان و 35% را سني‌ها تشكيل مي‌دادند اما امروزه 86% را سني‌ها تشكيل مي‌دهند.

    ۳- مهاجرت اهل سنت سرريز شده از شهرهاي خود به شهرهاي شيعه نشين براي تغيير بافت جمعيتي نيز انكار ناپذير است. در شهرهاي فراواني، مناطق بلوچ نشين تشكيل شده است در حتي در گرگان - رشت و مشهد، چه رسد به شهرهايي مانند بيرجند، كرمان و غيره.

    ۴- ممكن است سوال شود: اهل سنت هميشه حاكمان مسلمان را «ولي الامر» دانسته و اطاعت از آنان را واجب مي‌دانستند، چگونه بر عليه سياست‌هاي دولت مقابله كردند؟ جواب كاملا روشن است زيرا سني‌ها به مرور زمان از سني به وهابي تبديل شدند و وهابي‌ها اطاعت از حاكم شيعه را حرام، كشتن شيعه را واجب و استتفاده از هر ابزاري براي مقابله با شيعيان را مباح و باعث ثواب مي‌دانند.

    ناگفته نماند در اين زمينه حدودا ۶۰ فتوا از علماي وهابي در كتاب مجموع فتاوي دارللجنه علماي مكه و مدينه در مورد مشرك بودن شيعه و لزوم قتل شيعيان صادر شده است. نكته ديگري نيز مي‌تواند مسئله را تبيين كند. تا سال ۱۳۸۲ عمده حملات عليه شيعيان در سيستان و بلوچستان با بمب‌هاي صوتي صورت گرفتند اما از ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۸ همه حملات انفجاري بودند و اين از پيامدهاي تبليغات وهابيت بين سني‌ها بود. از سال ۱۳۸۸ به بعد نيز حملات انتحاري شده‌اند يعني وهابي به خود بمب مي‌بندد و به اميد رسيدن به ثواب با كشتن شيعيان خود را بين شيعيان منفجر مي‌كند.

    گفتني است در يكي از شهرك‌هاي مشهد دو مدرسه وجود دارد. دبستان و راهنمايي دخترانه و نيز دبيرستان دخترانه. دبيرستان دخترانه ۸۰% شيعه و ۲۰% سني دارد اما دبستان و ابتدايي دخترانه ۸۰% سني و ۲۰% شيعه. راز اين اختلاف چيست؟ از زماني كه كنترل جمعيت در كشور باب شد و شيعيان كم فرزندي را پيشه خود كرده و سني‌ها افزايش جمعيت را شعار خود قرار دادند، فرزندان بيشتري در بين اهل سنت به دنيا آمدند و آنها هم اينك در سن تا ۱۳- ۱۴ سالگي هستند لذا همگي در مدرسه ابتدايي و راهنمايي درس مي‌خوانند اما سه سال بعد كه بزرگتر مي‌شوند به دبيرستان خواهند رفت و دبيرستان نيز تركيب ۸۰% سني خواهد يافت و شيعيان ۲۰% ابتدايي اقليتي در دبيرستان خواهند شد.
    مصطفی دیدا بازدید : 2 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
    شكوفايى تفسير موضوعى در بستر قرن اخير

     

    سيد ابراهيم سجادى

    قرن 14 بستر رشد انديشه هاى نوين و حركتهاى جديد در روش و بينش دانشوران ومصلحان جوامع اسلامى است.
    احساس شديد فرهيختگان وعالمان اسلامى نسبت به بايستگى دگرديسى فرهنگى و اجتماعى, و زدودن غبار ركود و عقب ماندگى علمى و عملى از چهره امّت اسلامى, فروزش فرخنده اى بود كه نمودهاى آن بيش از هر دوره ديگر در قرن 14 آشكار گرديد.
    آنچه در پرتو اين احساس شكل گرفت, در دو منظر درخور مطالعه است:
    الف. دگرگونى در فهم دينى و تفسير مفاهيم اخلاقى و اعتقادى
    ب. دگرگونى در ساختار تنظيم و شيوه ارائه دريافتها و معارف دينى به جامعه.
    حركت نخست, محتوايى و زيربنايى بوده و حركت دوّم, صورى و ساختارى و درخدمت شتاب بخشيدن به دگرگونى محتوايى و هموارساختن مسير آن.
    نگاه جديد و برداشت نو از معارف دينى , خواه ناخواه نيازمند اتّخاذ زاويه اى جديد و شيوه اى نوين بود, چه اين كه روش ثابت و زاويه بسته نگاه, به طور معمول دستاوردهايى همسان و همانند را به همراه دارد. وآنان كه نگران بسته ذهنى, وكم انديشى, جزءنگرى, سطح پيمايى و فقر فهم دينى جامعه بودند, همپاى بررسى راههاى عملى براى گشودن آفاق گسترده پويايى و پيشرفت در برابر چشمان نگران نسل خويش, به جستار شيوه هايى پرداختند كه پاسخ گوى اين نياز باشد.
    پرهيز از جزءنگرى و ساده انديشى, نگرشى جامع و چند بعدى را مى طلبد. اين آرمانى بود كه در گستردگى و فراگيرى تفسير موضوعى مى توانست تحقق يابد.
    بدين گونه تفسير موضوعى بر شاخه هاى انديشه پويندگى و اصلاح جويى و تكامل طلبى عالمان دين در قرن چهارده, جوانه زد و به ثمر نشست.
    برخى براين باورند كه نخستين نمودهاى اين روش جديد در (الأزهر) شكل گرفت, ولى آنچه ترديد ندارد اين است كه در مجموع محافل وجوامع پيشرو اسلامى, فصل رويش فرا رسيده بود و زمينه براى رشد نگرش همه سويه و سيستمى به دين ومعارف آسمانى قرآن, هموار مى شد واز اين روى در يك فضاى فرهنگى, بلكه در فضاهاى مختلف, تفسير موضوعى مورد توجه قرار گرفت و به رسميّت شناخته شد.

    دو مبنا در بنياد تفسير موضوعى

    درميان مفسرانى كه به تفسير موضوعى اهتمام ورزيده اند, دو مبنا ديده مى شود: گروهى از مفسران از آغاز در پى عناوين و سرفصلهايى هستند كه در متن قرآن مطرح شده و بايستى با تلاش مفسر, آيات مرتبط با آن دريك سوره و يا دركلّ قرآن شناسايى شود ومورد سنجش قرار گيرد. براساس اين باور تعريفى كه از تفسيرموضوعى صورت مى گيرد اين خواهد بود: 2
    (تفسير موضوعى دانشى است كه قضاياى قرآنى را كه هدف يكسانى دارند, به بحث مى گيرد, از راه گردآورى آيات پراكنده و وابسته به آن قضايا و مطالعه آنها به گونه خاص و براساس شرايط معين, به قصد فهم معانى آيات و شناخت عناصر قضايا و پيوند بين آنها.) 3
    دسته ديگرى از مفسران تفسير موضوعى, بر اين باورند كه موضوع محورى را مى توان از مسائل عينى و نيازهاى فكرى و اجتماعى, خارج از متن قرآن برگرفت و در پهنه آيات وحى به بررسى شناختها و پيامهاى قرآن, پرداخت:
    (بررسى موضوعى عبارت است ازطرح مسأله اى ازمسائل اعتقادى, اجتماعى يا مسائل مربوط به هستى كه در زندگى مطرح است وپرداختن به بررسى و ارزشيابى آن مسأله از ديدگاه قرآنى تا نقطه نظر و رهنمود قرآن در خصوص آن مسأله آشكار گردد.)
    شهيد صدر دو تعبير در تعريف تفسير موضوعى دارد كه يكى ازآن دو, همسوست با مطلب مورد نظر. وى مى نويسد:
    (نظرخواهى از قرآن, درباره يافته هاى بشرى, بيانى از تفسير موضوعى است.) 4
    اين دو نگرش, در مواردى هم با يكديگر ناهمخوانى داشته اند, زيرا:
    1. در بينش نخست, موضوعات قرآنى از قبل معين ومحدود است و مفسر هم موضوع را از قرآن مى گيرد وهم بررسى و ارزشيابى آن را در پرتو قرآن انجام مى دهد. ولى درنگاه دوم, قرآن ناظر بر مسائل فكرى زندگى است و براى هر مسأله اى رهنمودى دارد وبراين اساس, پا به پاى تجربه هاى بشرى به بازدهى و رهنمائيهايش ادامه مى دهد و مى تواند تا بى نهايت اظهار نظر كند. 5
    2. گروه نخست مباحثى چون تفسير قرآن به قرآن و بحث جامع درباره ناسخ و منسوخهاى قرآن و يا بررسى مجازات قرآن را تفسير موضوعى مى داند. 6 ولى گروه دوم اين مباحث را پژوهشهاى تفسير يا قرآنى مى شمارند, امّا نام تفسير موضوعى بدان نمى دهند. 7

    پيشينه تفسير موضوعى

    هرچند تفسير موضوعى در قرن چهارده به شكوفايى رسيد و آوازه يافت, ولى مى توان ريشه هاى آن را در تفسير معصومين(ع) رديابى كرد.
    پى جويى ريشه هاى اين نگرش تفسيرى, مى تواند در اعتبار آن بيفزايد وبه آن پشتوانه شرعى و حجيّت ببخشد.
    گروهى از قرآن پژوهان, با استفاده از مفهوم كلمه (مثانى) در آيه 23 سوره زمر (الله نزل احسن الحديث كتاباً متشابها مثانى) استفاده كرده اند كه: مثانى صفت قرآن است, يعنى بعضى از آيات قرآن بر بعض ديگر نظاره گرند و پاره اى پاره ديگر را روشن مى كنند. 8
    بنابراين, تفسير موضوعى كه اساس آن بر جمع بين آيات و نتيجه گيرى ازآنهاست, تأييد قرآنى دارد. پيامبر(ص) مى فرمايد:
    (القرآن يفسر بعضه بعضاً.) 9
    پاره اى از قرآن, بخش ديگر آن را تفسير مى كند.
    حضرت على(ع) فرموده است:
    (ينطق بعضه ببعض.) 10
    بعضى از آيات قرآن, در پرتو برخى ديگر از آيات لب مى گشايند و سخن مى گويند.
    پيامبر اكرم(ص) در كار تفسير آيات, عملاً از نگرش موضوعى بهره جسته برخى آيات را در تبيين معناى برخى ديگر از آيات به كار گرفته است. 11
    چنانكه على(ع) نيز در ثابت كردن اين واقعيت خارجى كه ممكن است فرزندى شش ماهه تولد يابد, ازكنار هم نهادن آيات و تفسيرموضوعى بهره جسته است. 12
    شهيد صدر مى نويسد:
    (شايد اين پرسش مطرح شود كه دست يافتن به ديدگاههاى زيربنايى و تئوريهاى اساسى قرآن چه ضرورتى دارد! در صورتى كه مى بينيم خود پيامبر(ص) اين ديدگاهها را به صورت يك سلسله تئوريهاى مشخص و كلى ابراز نكرده است.
    حقيقت اين است كه پيامبر(ص) نظريات قرآن را ارائه مى داد, ولى از راه برابرساختن و عملى كردن آنها درميدان زندگى. وهر مسلمانى كه درآن فضا قرار مى گرفت, هرچند به گونه اجمال به آن نظريّات پى مى برد.) 13
    دراين ميان هستند كسانى كه معتقدند براى نخستين بار عمروبن بحر جاحظ (م 255هـ) با اين روش قرآن را تفسير كرد و عناوينى چون: ( العذاب فى القرآن), (الملائكة فى القرآن) و… را به بحث گذاشت. 14 و بعضى هم عقيده دارند كه نخستين مفسير تفسير موضوعى قتادة بن دعامه (م: 118 هـ) است.
    وبه طور كلى آنچه را كه تحت عنوان تفسير موضوعى در آثار قرآن پژوهان پيش از قرن چهارده نيز مى توان رد يابى كرد, در چهار نوع خلاصه مى شود:
    1. تفسير قرآن به قرآن كه مفيدترين نوع تفسير موضوعى است.
    2. تفسير آيات الاحكام.
    3. تحقيقاتى كه تحت عنوان (الاشباه والنّظائر فى القرآن) انجام يافته است, به گونه اى كه يك واژه قرآنى در كلّ آيات, معنى شناسى مى شود. نخستين مفسرى كه به اين كار دست زد, مقاتل بن سليمان (ت 150 هـ) است.
    4. جمع آورى آيات مربوط به يك موضوع ومطالعه آنها از قبيل آيات ناسخ و منسوخ و… 16
    كارعملى تفسير موضوعى, يكى از مباحث نظرى و تئوريهاى بنيادى آن, ثابت كردن تناسب در قرآن است كه تئورى يك موضوع بودن قرآن و نيز يگانگى موضوع در سوره ها برآن استوار است و علماى قرن 14 نيز رابطه مستحكم بين تفسير موضوعى و دانش تناسب را مورد تأكيد قرار داده اند. 17
    نخستين دانشمندى كه از علم تناسب سخن گفت, شيخ ابوبكر نيشابورى (م 324هـ) است وفخررازى.

    زمينه هاى توجه به تفسير موضوعى

    به هرحال, درقرن 14 روش تفسيرى كه صدها سال بدان توجه لازم نشده بود, مفسران را به خود خواند.
    آنچه حوزه هاى تفسيرى را آماده ساخت كه به اين روش روى آورند, عوامل و زمينه هاى چندى است كه به برخى از آنها, كه اهميت بيش ترى دارند, اشاره خواهيم داشت.
    1. سبك ويژه قرآن در بيان تدريجى معارف
    گروهى از مفسران وكارشناسان مباحث قرآنى براين نكته اصرار دارند كه قرآن هر موضوعى را به گونه پراكنده و در سوره هاى گوناگون و درهرجا, بعدى از ابعاد آن موضوع را بيان كرده است وهر موضوعى تنها با جمع آورى وجمع بندى تمام آيات مربوط به آن, به گونه كامل, درخور شناخت است. 18 واين نگاه جامع وجمع بندى آيات در زمينه يك موضوع قرآنى, خود شكلى از تفسيرموضوعى است.
    2. رشد علوم بشرى
    اگر چنين سبك تفسيرى درگذشته به گونه لازم رشد نيافته است, يكى از سببهاى آن نبود تخصصهاى لازم براى شكافتن مسائل علمى واجتماعى قرآن است… وبا فراهم شدن اين مهارتها, كار تفسيرموضوعى رونق گرفت وحقايقى از قرآن به دست آمد كه بر ذهن متفكران پيشين (به دليل دراختيار نداشتن راههاى جديد) نگذشته بود.
    3. تلاش براى نماياندن ديدگاههاى علمى ـ اجتماعى اسلام
    برخى محققان مسأله روآورى به تفسير موضوعى را نتيجه اهتمام مصلحان به رويارويى با فرهنگ مهاجم استعمار دانسته ومى گويند:
    (اين تهاجم دانشمندان دينى را بر آن داشت كه ديدگاههاى علمى واجتماعى اسلام را درمتون دينى به مطالعه گرفته و مسأله همخوانى ديدگاههاى قرآن را با تمدّن وعلم, به اثبات رسانند و رهنمودها و ديدگاههاى اسلامى ـ قرآنى را براى حلّ مشكلات زندگى در عصر حاضر, آشكار سازند.) 20
    4. ردّ اتّهام مستشرقان
    گروهى از خاورشناسان قرآن را دربردارنده مطالب پراكنده و بدون يگانگى در موضوع و نظم و پيوند دانسته اند. 21 در برابر چنين اتهامى دانشمندان مسلمان در صدد برآمدند كه تفسير قرآن را به گونه موضوعى مورد بررسى قرار دهند. 22
    5. پيشرفت تكنيك و امكانات تحقيق
    برآورده ساختن پيش نيازهاى علمى و مطالعات تفسيرموضوعى نياز به معجمهاى دقيق و جامعى دارد كه بتوان هرآيه را به آسانى در ارتباط با آيات ديگر مورد مطالعه قرار داد واين ابزار و زمينه ها در قرون اخير بيش از گذشته فراهم آمده بود. 23

    مصطفی دیدا بازدید : 3 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

     

     
     

    چند حديث زيبا پيرامون تسبيحات حضرت زهرا

     
    احاديث فراواني درباره فضيلت تسبيح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علي‌ها از معصومين وارد شده است.
    به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج به نقل از قدس آنلاين، در زير به تعدادي از اين احاديث اشاره مي‌شود:

    ۱- امام باقر (ع) درباره تسبيح حضرت فاطمه (س) مي‌‏فرمايد: «خداوند متعال با هيچ ستايشى، بالا‌تر از تسبيحات فاطمه زهرا (س) عبادت نشده است. و اگر چيزى افضل از آن وجود داشت، رسول خدا (ص) آن را به فاطمه (س) اعطاء مي‌‏كرد» ۱

    ۲- امام صادق (ع) نيز به فضيلت تسبيح بعد از نمازهاى واجب چنين اشاره كرد: «من سبح تسبيح فاطمه الزهراء (س) قبل ان يثنى رجليه من صلاة الفريضه، غفر الله له. هر كس بعد از نماز واجب تسبيح فاطمه زهرا (س) را به جا آورد، قبل از اينكه پاى راست را از بالاى پاى چپ بردارد، (كنايه از اين است كه پس از پايان نماز حركتي نكرده و در جاي خود مشغول به تسبيح شود)، جميع گناهانش آمرزيده مى‏شود.» ۲

    ۳- امام صادق (ع) فرمود: «من سبح تسبيح فاطمة (س)، فقد ذكر الله الذكر الكثير. كسى كه تسبيح فاطمه زهرا (س) را بگويد، خدا را به ذكر كثير ياد كرده است.» ۳

    ۴- روزى امام صادق (ع) ابوهارون را مخاطب ساخت و از تعليم تسبيح حضرت فاطمه به كودكان سخن فرمود: «يا ابا هارون، انا نامر صبياننا بتسبيح فاطمة (س) كما نامرهم بالصلاة، فالزمه، فانه لم يلزمه عبد فشقى. اى ابوهارون، ما تسبيح فاطمه (س) را به فرزندان خود سفارش مي‌‏كنيم همچنانكه آن‌ها را به نماز توصيه مي‌‏كنيم. تو نيز بر آن مداومت كن. زيرا هر بنده‏اى كه بر آن مواظبت و مداومت كند، سرانجام نيكو خواهد داشت.» ۴

    ۵- امام صادق (ع) عظمت تسبيحات حضرت زهرا (س) در مقابل نمازهاى مستحبى چنين ياد كرد: «تسبيح فاطمة (س) فى كل يوم فى دبر كل صلاة احب الى من صلاة الف ركعة فى كل يوم. تسبيح حضرت فاطمه (س) در هر روز، به دنبال هر نماز، نزد من از هزار ركعت نماز (مستحبى) در هر روز، محبوب‌تر است» ۵

    ۶- امام هادى (ع) فرمود: «لنا اهل البيت عند نومنا عشر خصال: الطهارة،... و تسبيح الله ثلاثا و ثلاثين و تحميده ثلاثا و ثلاثين، و تكبيره اربعا و ثلاثين... ما اهل بيت‏به هنگام خواب ده كار را انجام مى‏دهيم: وضو گرفتن،... و سى و سه مرتبه «سبحان الله‏» گفتن، و سى و سه مرتبه «الحمدلله‏» گفتن، و سى و چهار مرتبه «الله اكبر» گفتن و…۶
    مصطفی دیدا بازدید : 6 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

     

     

    جــا مانـده ای یـا جـا مانـده ام ؟
    دیــگر چــه فرقــی می کنـد کجــا ،
    راستــی !
    رفیـق نیــمه راه آنــست کــه می مانـد ،
    یــا آنـکه مــی رود ؟

    تنها کسی می تواند از سیم خاردار دشمن عبور کند 

    که در سیم خاردار نفس خود گیر نکرده باشد

    مصطفی دیدا بازدید : 3 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

     

    یكی از شیعیان كه بسیار خوشحال به نظر می رسید، به حضور امام جواد (ع) آمد، حضرت به او فرمود: چرا این گونه تو را شادمان می نگرم ؟ او عرض كرد: ای پسر رسول خدا(ص) از پدرت شنیدم می فرمود: سزاوارترین روز برای شادی كردن ، آن روزی است كه خداوند به انسان توفیق نیكی كردن و انفاق نمودن به برادران دینی دهد، امروز ده نفر از برادران دینی كه فقیر و عیالمند بودند از فلان جا و فلان جا نزد من آمدند و من به هر كدام فلان مقدار پول و خوار و بار دادم ، از این رو خوشحال هستم . امام جواد (ع) فرمود: سوگند به جانم ، سزاوار است كه تو خوشحال باشی ، اگر عمل نیك خود را حبط و پوچ نساخته باشی و یا بعدا حبط و پوچ نكنی . او عرض كرد: با اینكه من از شیعیان خالص شما هستم ، چگونه عمل نیكم را حبط و پوچ می كنم ؟ امام جواد (ع) فرمود: همین سخنی كه گفتی ، كارهای نیك و انفاقهای خود را حبط و پوچ نمودی (یعنی ادعای شیعه خالص بودن ، كار ساده ای نیست). او عرض كرد: چگونه ؟ توضیح بدهید. امام جواد (ع) فرمود: این آیه را بخوان : 
    یا ایهاالذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتكم بالمن والاذی : ای كسانی كه ایمان آورده اید، بخششهای خود را با منت و آزار، باطل نسازید. 
    او عرض كرد: من به آن افراد یكه صدقه دادم ، منت بر آنها نگذاشتم و آنها را آزار ننمودم . امام جواد (ع) فرمود: خداوند فرموده : لاتبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذی بخششهای خود را با منت و آزار، باطل و پوچ نسازید نفرموده تنها منت و آزار بر آنانكه می بخشید، بلكه خواه منت و آزار بر آنان باشد یا دیگران ، آیا به نظر تو آزار به آنان (بخشش گیرندگان) شدیدتر است ، یا آزار به فرشتگان مراقب اعمال تو فرشتگان مقرب الهی و یا آزار به ما؟ او عرض كرد: بلكه آزار به فرشتگان و آزار به شما، شدیدتر است . امام جواد (ع) فرمود: تو فرشتگان و مرا آزار دادی و بخشش خود را باطل نمودی !. او عرض كرد: چرا باطل كردم ؟ و شما را آزار دادم ؟ امام جواد (ع) فرمود: این كه گفتی : چگونه باطل نمودم با اینكه من از شیعیان خالص شما هستم ؟ (همین ادعای بزرگ ، ما را آزار داد). سپس فرمود: وای بر تو! آیا می دانی شیعه خالص ما كیست ؟ شیعه خالص ما حزبیل ! مؤمن آل فرعون ، و (حبیب نجار) صاحب یس و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار(ره) هستند، تو خود را در صف این افراد برجسته قرار دادی و با این ادعا فرشتگان و ما را آزردی . آن مرد به گناه و تقصیر خود اعتراف كرد و استغفار و توبه نمود و عرض كرد: اگر نگویم شیعه خالص شما هستم پس چه بگویم ؟ امام جواد(ع) فرمود: بگو من از دوستان شما هستم ، دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن دارم . او چنین گفت ، واز گفته قبل ، استغفار كرد، امام جواد (ع) فرمود: اكنون پاداش بخششهای تو به تو بازگشت نمود و حبط و بطان آنها برطرف گردید.

     

    داستان هاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)/ محمد محمدي اشتهاردي


     
    امام باقرعلیه السلام فرمودند: «سلمان فارسی با جمعی از قریش در مسجد نشسته بود، آنان به افتخارات نسبی و رفعت خانوادگی آغاز سخن كردند و هر یك خود را معرّفی نمودند تا نوبت به سلمان رسید. عمر به وی گفت: بگو تو كیستی؟ پدرت كیست و اصلت از كجاست؟ سلمان گفت: من فرزند بنده خدا هستم. گمراه بودم، خداوند به وسیله حضرت محمّدصلی الله علیه وآله مرا هدایت كرد. فقیر بودم، خداوند توسط محمّدصلی الله علیه وآله مرا غنی ساخت. برده بودم، خداوند بوسیله پیامبرصلی الله علیه وآله مرا آزاد كرد. این است حسب و نسب من.»

     


    سفینة البحار، ج 2، ص 348، به نقل از: سخن و سخنوری، مرحوم فلسفی، ص 162

     



     
    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

     


    روزى منصور عباسى عمروبن عبيد را گفت كه : ما را پندى بده !
    گفت : از ديده گويم يا از شنيده .
    فرمودكه : از ديده .
    عمرو گفت : چون عمر بن عبد العزيز كشته شد او را يازده پسر ماند، و مبلغ ‌تر كه او هفده دينار بود كه به يازده پسر تقسيم مى شد.
    و هشام بن عبد الملك چون فرمان يافت او را هم يازده پسر ماند، هر يكى را از ايشان هزار بار هزار دينار ميراث ماند.
    پس از آن به مدتى نزديك يك پسر عمر بن عبد العزيز را ديدم كه يكروز صد اسب در راه خداى عزوجل سبيل كرد، از آن پسران هشام يكى را ديدم بر راه نشسته و از خلق صدقه مى خواست :

     

    نتيجه :

    يكى از اشتباهات بزرگ و خطاهاى عجيب افراد انسان : آنكه ايام زندگى خود را با هزاران فعاليت و كارهاى نامشروع و ظلم و بى انصافى و تجاوز سپرى كرده ، و شب و روز اهتمام تمام خود را در راه جمع ثروت و مال و ملك براى اولاد و باقيماندگان خود مصرف بدارد.
    در صورتيكه رسيدن ثروت باولاد: در اغلب مواقع موجب انحطاط فكر و سوء استفاده آنان است .
    و بهترين سرمايه براى اولاد: تربيت و تعليم علوميست كه سعادت و خوشبختى آنانرا تاءمين كرده ، و آنانرا بوظايف و آداب فردى و اجتماعى و روحانى آشنا سازد.
    مال اگر تواءم با رشد فكرى و تربيت اخلاقى نشد: نه تنها مورد استفاده قرار نخواهد گرفت ، بلكه وسيله گرفتارى و بدبختى گشته و چون شمشيرى خواهد بود كه بدست بچه نابالغ و بى خردى داده شود.
    پس وظيفه شخص عاقل اينست كه : پيوسته و در همه حال در راه سعادت و روحانيت و تربيت اخلاقى و تزكيه نفس خود و اولادش كوشيده و از اين راه خوشبختى و سعادت حقيقى و زندگى و عيش دائم را براى خود و باقيماندگانش تاءمين كند.
    و من يتوكل على الله فهو حسبه ان اللّه بالغ امره قد جعل اللّه لكل شى ء قدرا كسيكه انجام وظايف خود را داده و به پروردگار متعال امور خود را واگذارد: البته خداوند او را كفايت كرده و بمهمات و حوائج او خواهد رسيد، و خداوند براى هر چيزى اندازه اى تقدير فرموده است


    (جوامع الحكايات باب 15)



     

    مادر بهش گفت: ابراهیم، سرما اذیتت نمی کنه؟

    گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست.

    هوا خیلی سرد بود، ولی نمی خواست ما را توی خرج بیندازد.

    دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم. صبح فردا، کلاه را سرش کشید و رفت. ظهر که برگشت، بدون کلاه بود!

    گفتم: کلاهت کو؟ گفت: اگر بگم، دعوام نمی کنی؟ گفتم: نه مادر؛ مگه چیکارش کردی؟

    گفت: یکی از بچه های مدرسه مون با دمپایی میاد؛ امروز سرما خورده بود؛ دیدم کلاه برای اون واجب تره.

     

    کتاب ساکنان ملک اعظم، ص 5


    مصطفی دیدا بازدید : 2 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

     

    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

     

     

    امیرالمومنین علیه السلام به وشاء فرمود: به محلتان برو! زن و مردی را بر در مسجد می بینی با هم نزاع می كنند آنان را به نزد من بیاور، وشاء می گوید بر در مسجد رفتم دیدم زن و مردی با هم مخاصمه می كنند، نزدیك رفتم و به آنان گفتم امیرالمومنین شما را می طلبد، پس همگی به نزد آن حضرت رفتیم . علی علیه السلام به جوان فرمود: با این زن چكار داری؟ 

    جوان : یا امیرالمومنین ! من این زن را با پرداخت مهریه ای به عقد خود در آوردم و چون خواستم به او نزدیك شوم ، خون دید و من در كار خود حیران شدم . امیرالمومنین علیه السلام به جوان فرمود: این زن بر تو حرام است و تو هرگز شوهر او نخواهی شد. مردم از شنیدن این سخن در اضطراب و متعجب شدند. علی علیه السلام به زن فرمود: مرا می شناسی؟ 
    زن : نامتان را شنیده ، ولی تاكنون شما را ندیده بودم . علی علیه السلام تو فلان زن دختر فلان و از نوادگان فلان نیستی؟ زن : آری ، بخدا سوگند. حضرت امیر: آیا به فلان مرد، فرزند فلان در پنهانی بطور عقد غیر دائم ، ازدواج نكردی و پس از چندی پسر زاییدی و چون از عشیره و بستگانت بیم داشتی طفل را در آغوش كشیده و شبانه از منزل بیرون شدی و در محل خلوتی فرزند را بر زمین گذارده و در برابرش ایستاده و عشق و علاقه ات نسبت به او در هیجان بود،دوباره برگشتی و فرزند را بغل كردی و باز به زمین گذاردی و طفل ، گریه می كرد و تو ترس رسوایی داشتی ، سگهای ولگرد اطرافت را گرفته و تو با تشویش و ناراحتی می رفتی و بر می گشتی ، تا این كه سگی بالای سر پسرت آمد و او را گاز گرفت و تو بخاطر شدت علاقه ای كه به فرزند داشتی سنگی به طرف سگ انداخته سر فرزندت را شكستی ، كودك صیحه زد و تو می ترسیدی صبح شود و رازت فاش گردد، پس برگشتی و اضطراب خاطر و تشویش فراوان داشتی ، در این هنگام دست به دعا برداشته و گفتی : بار خدایا! ای نگهدارنده ودیعه ها. زن گفت : بله ، بخدا سوگند همین بود تمام سرگذشت من و من از گفتار شما بسی در شگفتم . پس امیرالمومنین علیه السلام رو به جوان كرد و فرمود: پیشانیت را باز كن ، و چون باز كرد آن حضرت جای شكستگی پیشانی جوان را به زن نشان داد و به او فرمود: این جوان پسر توست و خداوند با نشان دادن آن علامت به او نگذاشت به تو نزدیك گردد؛ و همان گونه از خدا خواسته بودی فرزندت را حفظ كند، او را برایت نگهداشت ، پس شكر و سپاس ‍ خدای را به جای بیاور.

     

    قضاوتهاي اميرالمومنين علي(ع) / محمد تقي تستري


     
     

     

     بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

    على (عليه السلام ) اولين هاشمى است كه پدر و مادرش هاشمى بودند (فاطمه بنت اسد بن هاشم و ابوطالب ابن عبدالمطلب بن هاشم ) حضرت امير در روز جمعه 13 رجب ده سال قبل از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و 23 سال پيش از هجرت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در شهر مكه و در خانه خدا به دنيا آمد. ابن قعنب مى گويد: با عباس ‍ بن عبدالمطلب و گروهى ديگر روياروى خانه ى خدا نشسته بوديم فاطمه بنت اسد به سوى خانه ى خدا آمد و ايستاد و گفت :خداوندا به تو پيامبرانت و كتابهايشان ايمان دارم . گفتار ابراهيم (عليه السلام ) جد خود را راستين مى دانم همانگونه اين خانه را به فرمان تو بنا نهاد... تو را به او، و به اين كودك كه با خود در شكم دارم ، سوگند مى دهم كه زادنش را بر من آسان كن در همين هنگام به چشم خويش همه ما ديديم كه ديوار خانه ى خدا از هم شكافت و آن گرامى بانو پا به درون آن گذارد و ديوار دوباره به هم آمد ما هم شتابناك برخاستيم تا در خانه را باز كنيم اما هر چه كرديم باز نشد... و دانستيم كه اين حكمت خداوندى است . سپس ‍ فاطمه بنت اسد بعد از چهار روز با كودك خود از خانه كعبه بيرون آمد. طبق پاره اى از روايات ابوطالب در هنگام ولادت حضرت على (عليه السلام ) در مكه حضور نداشت ، آنگاه كه ابوطالب آمد، فرزند را از مادر گرفت و به همراه فاطمه به سمت خانه كعبه رفت و از خداى كعبه خواست كه نام او را هم خود معين كند و شعرى در پى درخواستش ‍ خواند: اى پروردگار شبهاى تيره و تاريك ، اى پروردگار ماه نورانى و درخشان ، به امر خود براى ما بيان كن ، كه چه سزاوار او مى بينى درباره اين فرزند و او فكر مى كرد نام فرزند خود را چه بگذارد ورقه سبزى از آسمان فرود آمد كه روى آن نوشته شده بود:

    خصصتما من ولد الزكى
    الطاهر المطهر المرضى
    واسمه من شامخ على
    على اشتق من العلى

     يعنى : شما زن و شوهر را به وجود فرزندى پاك و مفتخر ساختيم . فرزندى كه پاكيزه و برگزيده و مورد پسند خداست . نام او را به سبب عظمتش على گذاشتيم . نام على از نام خداى على اعلى مشتق است

    قصص الانبياء


    امام علی (علیه‌ السلام):

    سعادت هرگز با سستی و تنبلی به دست نمی‌آید.

    غررالحکم و دررالکلم، ص 197                   


    میلاد مرتضی اسدالله حیدر است

    جشن ولادت علی(ع) آن میر صفدر است

    زوجی برای فاطمه حق آفریده است

    این زادروز همسر زهرای اطهر است

    با کوردل بگو، که بجز شیر حق علی (ع)

    جای ولادتش حرم خاص داور است؟.

    مصطفی دیدا بازدید : 2 چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

     

     

    تــــــــــــــــــــــاریخچه ی حجاب در ایــــــــــران از نگاه شهید مطهری

     

     

    در جلد اول تاریخ تمدن صفحه ی 552 راجع به ایرانیان قدیم مى گوید:       

    در زمان زردشت زنان منزلتى عالى داشتند، با کمال آزادى و با روى گشاده در میان مردم آمد و شد مى کردند. . . » .

    آنگاه چنین مى گوید:

    «پس از داریوش مقام زن مخصوصاً در طبقه ی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون براى کارکردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادى خود را حفظ کردند ولى در مورد زنان دیگر گوشه نشینى زمان حیض که برایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگى اجتماعى شان را فرا گرفت، و این امر خود مبناى پرده پوشى در میان مسلمانان به شمار مى رود. زنان طبقات بالاى اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمى شد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردى را ولو پدر یا برادرشان باشد ببینند. در نقشهایى که از ایران باستان بر جاى مانده هیچ صورت زن دیده نمى شود و نامى از ایشان به نظر نمى رسد. . . » .

    چنانکه ملاحظه مى فرمایید حجاب سخت و شدیدى در ایران باستان حکمفرما بوده، حتى پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده مى شده اند.

    به عقیده ی ویل دورانت مقررات شدیدى که طبق رسوم و آئین کهن مجوسى درباره ی زن حائض اجرا مى شده که در اتاقى محبوس بوده، همه از او در مدت عادت زنانگى دورى مى جسته اند و از معاشرت با او پرهیز داشته اند، سبب اصلى پیدا شدن حجاب در ایران باستان بوده است. در میان یهودیان نیز چنین مقرراتى درباره ی زن حائض اجرا مى شده است.

    اما اینکه مى گوید: «و این امر خود مبناى پرده پوشى در میان مسلمانان به شمار

    مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج19، ص: 387

    مى رود» منظورش چیست؟ .

     

    آیا مقصود این است که علت رواج حجاب در میان مسلمانان نیز مقررات خشنى است که درباره ی زن حائض اجرا مى شود؟ ! همه مى دانیم که در اسلام چنین مقرراتى هرگز وجود نداشته است و ندارد. زن حائض در اسلام فقط از برخى عبادات واجب نظیر نماز و روزه معاف است و همخوابگى با او نیز در مدت عادت زنانگى جایز نیست، ولى زن حائض از نظر معاشرت با دیگران هیچ گونه ممنوعیتى ندارد که عملاً مجبور به گوشه نشینى شود.

    و اگر مقصود این است که حجاب رایج میان مسلمانان عادتى است که از ایرانیان پس از مسلمان شدنشان به سایر مسلمانان سرایت کرد، باز هم سخن نادرستى است، زیرا قبل از اینکه ایرانیان مسلمان شوند آیات مربوط به حجاب نازل شده است.

    از سخنان دیگر ویل دورانت هر دو مطلب فهمیده مى شود یعنى هم مدعى است که حجاب به وسیله ی ایرانیان پس از مسلمانان شدنشان در میان مسلمانان رواج یافت و هم مدعى است که ترک همخوابگى با زن حائض، در حجاب زنان مسلمان و لااقل در گوشه گیرى آنان مؤثر بوده است.

    در جلد 11 صفحه ی 112 (ترجمه ی فارسى) مى گوید:

    «ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلام بود. عربان از دلفریبى زن بیم داشتند و پیوسته دلباخته ی آن بودند و نفوذ طبیعى وى را با تردید معمولى مردان درباره ی عفاف و فضیلت زن تلافى مى کردند. عمر به قوم خود مى گفت: با زنان مشورت کنند و خلاف رأى ایشان رفتار کنند. ولى به قرن اول هجرى مسلمانان زن را در حجاب نکرده بودند، مردان و زنان با یکدیگر ملاقات مى کردند و در کوچه ها پهلو به پهلوى مى رفتند و در مسجد با هم نماز مى کردند.

    حجاب و خواجه دارى در ایام ولید دوم (126- 127 هجرى) معمول شد.

    گوشه گیرى زنان از آنجا پدید آمد که در ایام حیض و نفاس بر مردان حرام بودند. » .

    در صفحه ی 111 مى گوید:

    «پیمبر از پوشیدن جامه ی گشاد نهى کرده بود، اما بعضى عربان این دستور را ندیده

    مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج19، ص: 388

    مى گرفتند. همه ی طبقات زیورهایى داشتند. زنان پیکر خود را به نیم تنه و کمربند براق و جامه ی گشاد و رنگارنگ مى آراستند، موى خود را به زیبایى دسته مى کردند یا به دو طرف سر مى ریختند، یا به دسته ها بافته به پشت سر مى آویختند و گاهى اوقات با رشته هاى سیاه ابریشم نمایش آن را بیشتر مى کردند. غالباً خود را به جواهر و گل مى آراستند. پس از سال 97 هجرى چهره ی خویش را از زیر چشم به نقاب مى پوشیدند. از آن پس این عادت همچنان رواج بود. » .

    مصطفی دیدا بازدید : 2 چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    وحشیانه‌ترین جنایت وهابیت ؛ماجرای ازدواج اجباری نوعروس ایرانی با مرد وهابی!!

    وحشیانه‌ترین جنایت وهابیت ؛ماجرای ازدواج اجباری نوعروس ایرانی با مرد وهابی!!
    هرچه خواستم مقاومت کنم و فریاد بزنم، دیگر فایده‌ای نداشت. ناخودآگاه شروع کردم به اشک ریختن. کل ماجرایی که قرار بود تا دقایقی دیگر بر سر من و همسرم رخ دهد از جلوی دیدگانم گذشت...


    به گزارش شیعه آنلاین، مرد میانسالی از شهر شیراز که خواست نامش فاش نشود،ماجرای تلخ سفر خود و همسرش به سرزمین وهابیت را چنین بازگو کرد: سال 1362، به همراه همسرم برای گذراندن ماه عسل و ادای حج عمره، راهی عربستان شدیم. چهارمین روز حضورمان در شهر مکه مکرمه، با همسرم قرار گذاشتیم به دیدن مناطق اطراف مکه برویم. برای این کار یک تاکسی دربست گرفتیمبعد از سه چهار ساعت گردش، راننده تاکسی ما را به یک رستوران سنتی برد تا ناهار بخوریم. به رغم اینکه از ظاهر وهابی‌گونه آقای راننده خوشم نمی‌آمد اما به وظیفه انسانی خود عمل کرده و او را نیز به ناهار دعوت کردم. در میز کناری ما نشست و غذای خود را با سرعت تمام کرده و اجازه گرفت تا در ماشین منتظر بماند. وقتی ناهارمان تمام شد و از رستوران خارج شدیم، دیدم در کنار کیوسک تلفنی که در مقابل رستوران قرار داشت ایستاده و دارد تلفن حرف می‌زند.
    تا ما را دید، با دست اشاره کرد که سوار شوید، یک دقیقه دیگر می‌آیم. رفتارش خیلی طبیعی بود. مدتی نگذشت که آمد و باز هم به حرکت در آمدیم. با زبان عربی و لهجه غلیظ خود به من فهماند که می‌خواهد ما را به منطقه‌ای زیبا و دیدنی ببرد. سرم را به نشانه موافقت تکان دادم. حدود نیم ساعت در راه بودیم. حس خوبی نداشتم اما گذاشتم به حساب هوای گرم و آفتاب سوزان عربستان. ناگهان به منطقه‌ای پر از نخل رسیدیم. تاکسی را در مقابل یک باغ نسبتا بزرگی که جلوی درب ورودی آن مردی با چهره بسیار زشت وهابییون ایستاده بود، نگه داشت. آن مرد وهابی تا راننده تاکسی را دید، درب را باز کرد
    تا خواستم از راننده بپرسم ما را به کجا می‌بری، وارد باغ شدیم. حدود 50 متر که جلو رفتیم، تاکسی را جلوی ویلایی که در آن باغ بود نگه داشت و با اشاره از من خواست تا با او پیاده شوم. با اینکه نمی‌دانستم که قرار است به کجا بروم ناخودآگاه پیاده شدم و به داخل ویلا رفتیم. درب را که بست، سه مرد سیاه چهره به سمت من حمله‌ ور شده و دست و پاهایم را بستند و روی دهانم را چسب زدند. هرچه خواستم مقاومت کنم و فریاد بزنم، دیگر فایده‌ای نداشت. ناخودآگاه شروع کردم به اشک ریختن. کل ماجرایی که قرار بود تا دقایقی دیگر بر سر من و همسرم رخ دهد از جلوی دیدگانم گذشت. فشارم افتاد و از حال رفتم و دیگر نفهمیدم چه شد.
    بلند شدم خودم را در یکی از درمانگاه‌های مکه یافتم. هرچه داد می‌زدم و سراغ همسرم را می‌گرفتم، هیچ کس به من محل نمی‌داد و فکر می‌کردند که از درد دارم فریاد می‌زنم برای همین به من مسکن ‌زدند. یکی دو روز بعد، یکی از پرستاران به همراه مردی افغانی که فارسی بلد بود پیش من آمدند. ماجرا را برای مرد افغانی گفتم و از او خواستم تا مرا کمک کند. او گفت: من فقط می‌توانم برای خروجت از اینجا به تو کمک کنم. خوشبختانه چون دلارهایی که در جیبم بود را نزده بودند، توانستم مخارج درمانگاه را بپردازم. وقتی خارج شدم به همراه همان مرد افغانی به مرکز پلیس رفتیم و بعد از کلی توضیح دادن، گفتند هیچ کاری از دست ما بر نمی‌آید.
    آنقدر ماجرا برایم غیرقابل باور بود، حتی به ذهنم نیامد که با سفارت جمهوری اسلامی ایران ارتباط برقرار کنمفورا بلیط برگشت را هماهنگ کردم و به ایران بازگشتم و بعد از شیراز به تهران رفتم و به سفارت سعودی مراجعه کردم اما بعد از اینکه یکی دو هفته مرا دواندند، باز هم جوابی دریافت نکردم. دیگر داستان کاملا برایم روشن شده بود. می‌دانستم آن وهابییونی که چنین رفتاری با من داشتند، چه بلایی سر همسرم آورده‌اند.
    سال‌ها از آن ماجرای فراموش نشدنی و تلخ گذشت. سال 1386 به سفر حج واجب مشرف شدم. نزدیک خانه خدا ایستاده بودم که ناگهان زن نقاب‌داری که کودکی در بغل داشت، به من نزدیک شد و گفتسلام، علی آقا؟! با سکوت به او نگاه کردم، چند لحظه بعد گفتم: شما عربید؟ نقاب را بالا زد. همسرم  را دیدم که دارد اشک می‌ریزد. زبانم بند آمدناخودآگاه شروع کردم به اشک ریختن. نفسم بالا نمی‌آمد. حدود پنج دقیقه سکوت کردیم. بعد شروع کرد به حرف زدن
    گفت: آن روز بعد از اینکه داخل ویلا رفتی، راننده آمد و مرا صدا کرد. فکر کردم می‌خواهد مرا پیش تو ببرد. وقتی وارد ویلا شدم دست و پای مرا بستند. هرچه فریاد زدم و گریه کردم فایده نداشت. آنها بدون توجه به من، با هم حرف می‌زدند. ناگهان یکی از آنان فریاد زد. حس کردم دارند با هم دعوا می‌کنند. کمی خوشحال شدم. گفتم شاید عذاب وجدان گرفته‌اند. نیم ساعت طول نکشید، یک شیخ وهابی آمد و خطبه طلاق مرا جاری کرد و همانجا مرا به عقد یکی از آن سه نفر درآورد. باورم نمی‌شدبه زور مرا سوار ماشین کرد و به خانه دیگری که در آن دو خدمتکار فیلیپینی بود، برد. از آن روز به بعد اجازه نداشتم از خانه خارج شوم. فهمیدم که ناخواسته زن آن مرد شده‌ام.
    هیچ کاری از دستم برنمی‌آمد. آن دو خدمتکار مرا دقیقا زیرنظر گرفته بودند برای همین نمی‌توانستم کاری بکنمالان این بچه را هم که می‌بینی چهارمین فرزند من است. پدرش او را «عثمان» نامیده. بزرگ تر از این هم دو پسر به نام «فهد» و «عمر» و یک دختر به نام «حفصه» دارم. من نمی‌دانم .. 
    سکوت کرد، در حالی که هنوز اشک می‌ریخت چند لحظه در چشمانم خیره شد و بعد فرزندش را بغل کرد و رفت. آنقدر بهت زده شده بودم که حتی دنبالش هم نرفتم...
    مصطفی دیدا بازدید : 2 چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

     

     

                                                                                                  

    پیوند بهائیت با صهیونیسم

    در چند سال گذشته از گوشه و کنار کشور خبرهای خلاف انتظاری در مورد فعالیتهای فرقه بهائیت شنیده می شود که نمونه آخر آن نامه پراکنی بی پروای این فرقه در داخل کشور با محتوای مظلوم نمایانه است. گویا فشار سازمانهای بین المللی به اصطلاح مدافع حقوق بشر و دولتهای غربی بر دولتمردان ما اثر کرده و آنها را در برخورد با این فرقه دچار تردید و سستی کرده است.پیوند بهائیت با صهیونیسم

    با اینهمه، صرف نظر از عقاید خرافی، کفرآمیز و ضداسلامی موجود در بهائیت، واقعیتی که راه هرگونه توجیه و استدلال را برای عدم برخورد قاطع با این فرقه می بندد، پیوند بهائیت با صهیونیسم است که گویا چندان مورد توجه مسئولان کشور قرار ندارد. چه خطری بالاتر از اینکه سرسپردگان اسرائیل نه در فلسطین اشغالی که در بیخ گوش خودمان مشغول به فعالیت باشند و نه تنها با آنها برخورد نشود، بلکه بر اساس برخی شنیده ها، از سوی دستگاههای امنیتی کشور به آنها آزادی عمل داده شود؟

    بر همین اساس به بیان شمه ای مختصر از وابستگی فرقه بهائیت به صهیونیسم می پردازیم با این امید که مسئولان امنیتی و قضایی کشور با در نظر داشتن این وابستگی در خشکاندن ریشه های فاسد این فرقه وسواس بیشتری نشان دهند:

    1- مرکز فرقه بهائیت و اماکن به اصطلاح زیارتی آن در فلسطین اشغالی و بخصوص شهرهای عکا و حیفا واقع شده است. سالها پیش، بابیان بهایی (بهائیان) جسد علی محمد شیرازی اولین خدا و پیامبر خویش را به اسرائیل منتقل کردند و با همکاری و مساعدت رژیم صهیونیستی بارگاه با شکوهی برای او بنا کردند. در این خصوص اشاره به خبر زیر به نقل از روزنامه کیهان مناسب است:

    «سه شنبه اول خرداد 1380 در سالروز رحلت حضرت رسول اکرم(ص) رژیم اشغالگر قدس بار دیگر به جهان اسلام اهانتی گستاخانه نمود. سران رژیم صهیونیستی با راه اندازی جشن و پایکوبی برای تجمعی از فرقه ضاله بهائیت یک ساختمان دویست و پنجاه میلیون دلاری را به عنوان پایگاه جهانی بهائیت در ارتفاع کرمل شهر حیفا افتتاح نمودند.

    ساخت این مجموعه عظیم ساختمانی با حمایت مستقیم اسحاق رابین نخست وزیر معدوم رژیم صهیونیستی از سال 1372 و زیر نظر دو بهایی فراری ایرانی به نامهای مهندس حسین امانت و دکتر فریبز صهبا تحت شدیدترین تدابیر امنیتی آغاز شد. این تصمیم پس از برگزاری اجتماع سراسری سال 1992 سران فرقه بهائیت در نیویورک زیر نظر «سیا»، «اینتلجنس سرویس» و «موساد» با هدف ایجاد قوس یا زیارتگاه متناسب با شأن پیامبر دیانت بابی در مدفنش به مسئولان رژیم اشغالگر فلسطین ابلاغ شده بود. ارکستر سمفونیک اسرائیل در این مراسم حاضران را که در میان آنها مسئولان سیاسی، اقتصادی و امنیتی صهیونیستها و برخی چهره های شناخته شده بهائیت در امریکا و اروپا نیز دیده می شدند جهت دعا و نیایش همراهی می کرد!

    نکته مهم و قابل توجه در این تجمع، حضور خبرنگاران رادیو و تلویزیونهای مختلف جهان برای ایجاد پوشش علنی صوتی و تصویری افتتاح این کاخ می باشد. از جمله محورهایی که برگزارکنندگان مراسم از کانال این خبرنگاران دنبال می کردند می توان به این موارد اشاره کرد:

    - دولت اسرائیل با نهایت افتخار می تواند میزبان همه بهائیان تحت ستم در جهان علی الحصوص بهائیان ساکن در جهان اسلام باشد.

    - آثار این دیانت مدرن و پیشرفته که متناسب با جهان توسعه یافته قرن بیست و یکم است به صدها زبان و لهجه جهانی ترجمه و منتشر شده است و می تواند در برابر سایر برداشتها و قرائتهای عقب افتاده و متحجرانه بایستد.

    - رویکرد به بهائیت رو به گسترش است و بهائیان که متمایل به دولت اسرائیل اند در جهان بیش از 6 میلیون نفرند!»

    2- سران بهائیت و سران صهیونیسم از ابتدا روابط علنی نزدیکی با یکدیگر داشته اند، به عنوان مثال می توان به این موارد اشاره کرد:

    - شرکت هربرت ساموئل، یهودی صهیونیست (و اولین کمیسر عالی انگلیس در فلسطین در دوران قیمومت انگلیس) در مراسم تشییع جنازه عبدالبها سومین خدا و پیامبر بهائیان(1)

    - هنگامی که در سال 1947 سازمان ملل کمیسیونی مرکب از نمایندگان یازده کشور را برای ارائه نظر در مورد آینده فلسطین به منطقه اعزام کرده بود، رهبر بهائیان در نامه ای به این کمیسیون، یهودیان را بیش از مسلمانان و مسیحیان نسبت به بیت المقدس محق معرفی کرد و از این نظر تنها بهائیت را همسنگ با یهودیان برشمرد.(2)

    - ملاقات رئیس جمهور اسرائیل با «شوقی افندی» (پیشوای بهائیان بعد از عبدالبها) در فروردین 1332 که در این دیدار شوقی افندی نظر مساعد و تمایل بهائیان را نسبت به اسرائیل اعلام کرد و آرزوی بهائیان را برای ترقی و سعادت اسرائیل برشمرد و رئیس جمهور اسرائیل هم ضمن تقدیر از اقدامات و مجاهدات بهائیان در کشور اسرائیل، آرزوی قلبی خویش را برای موفقیت بهائیان در اسرائیل و سراسر گیتی اظهار داشت و از خاطره مشرف شدن خدمت عبدالبها پیشوای سابق بهائیان در چندین سال قبل یاد کرد.(3)

    - در همین زمینه می توان به جمله ای از روحیه ماکسول همسر امریکایی شوقی افندی و از رهبران بهائیت اشاره کرد که خود گویای همه چیز است: «سرنوشت و آینده اسرائیل و بهائیگری چون حلقه های یک زنجیر به هم پیوسته است.»(4)

    3- چه در غرب و چه در ایران، درصد قابل توجهی از بدنه بهائیت را یهودیانی تشکیل می دهند که به این فرقه گرویده اند. اگر از کسانی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی پیگیر جریان بهائیت بوده اند و یا از کسانی که مدتی در یکی از کشورهای غربی اقامت داشته اند سئوال کنید، تأیید خواهند کرد که بیش از همه یهودیان بوده اند و هستند که به این فرقه می پیوندند. به عنوان نمونه می توان به گروش دسته جمعی یهودیان همدان به این فرقه و نقش «ملا الیاهو» و «ملا لاله زار» دو نفراز بزرگان یهود در تقویت جنبش معروف طاهره قره العین در تبلیغ بابیگری اشاره کرد.(5) همچنین می توان به ترکیب اعضای اولین بیت العدل اعظم بهائیان که سیاستگذاری بهائیان جهان را به عهده دارد اشاره کرد‎‎ از میان نه نفر اعضای آن تنها یک نفر ایرانی دیده می شود که او هم یک یهودی به نام لطف ا... حکیم است.(6) در مورد نقش فوق العاده یهودیان در تقویت بهائیت در ایران می توان به مقاله تحقیقی و مستند «جستارهایی از تاریخ بهائی گری در ایران» نوشته آقای عبدالله شهبازی رجوع کرد که در این آدرس اینترنتی قابل مطالعه است: http://www.shahbazi.org/pages/bahaism1.htm

    4- در این بند به قسمتهایی از سه گزارش که مأموران ساواک از جلسات بهائیان ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تهیه کرده اند اشاره می کنیم. این سه سند به خوبی پیوند این فرقه را با زرسالاری یهود و صهیونیسم نشان می دهند:

    الف)گزارش ساواک از جلسه ناحیه 2 بهائیان شیراز، مورخ19/5/1350: «جلسه ای با شرکت 12 نفر از بهائیان ناحیه 2 شیراز در منزل آقای هوشمند و زیر نظر آقای فرهنگی تشکیل گردید. پس از قرائت مناجات شروع و خاتمه و قرائت صفحاتی از کتاب لوح احمد و ایقان، آقای فرهنگی و محمدعلی هوشمند پیرامون وضع اقتصادی بهائیان در ایران صحبت کردند...فرهنگی اظهار داشت:”بهائیان در کشورهای اسلامی پیروز هستند و می توانند امتیاز هر چیزی را که می خواهند بگیرند. تمام سرمایه های بانکی و ادارات و رواج پول در اجتماع ایران مربوط به بهائیان و کلیمیان می باشد. تمام آسمان خراش های تهران، شیراز و اصفهان مال بهائیان است. چرخ اقتصادی این مملکت به دست بهاییان و کلیمیان می چرخد. شخص هویدا بهایی زاده است. او یکی از بهترین خادمان امرالله است و امسال مبلغ پانزده هزار تومان به محفل ما کمک نموده است. آقایان بهائیان! نگذارید کمر مسلمانان راست شود!...”»(7)

    ب)گزارش ساواک از محفل شماره 4 بهائیان به تاریخ 7/3/47 «...عباس اقدسی گفت: دولت اسرائیل در جنگ 46 و 47 قهرمان جهان شناخته شد و ما جامعه بهائیت فعالیت این قوم عزیز یهود را ستایش می کنیم...»(8)

    ج) گزارش مورخ 9/9/46: «...شنیده شده است چندی قبل بهائیان ایران مبلغ هنگفتی که چندین میلیون تومان بوده به اسرائیل کمک کرده اند. البته تصور می رود کمک بهائیها از طریق آقای غفوری نمایندگی سیاسی اسرائیل در ایران و وسیله حبیب القانیان که تماس مستقیم با حبیب ثابت (کلان سرمایه دار معروف) که قبلاَ یهودی و اهل کاشان بوده است انجام گردیده زیرا از قرار معلوم سرمایه محفل و وجوه جمع آوری شده بهائیان ماهیانه به نام خیراله در صندوقی نزد حبیب ثابت می باشد و مشار الیه این پولها را به ربح می دهد. لکن مبلغ کل جمع آوری شده فعلاَ نامعلوم است.»(9)

    5- یکی از زمینه های پیوند بهائیت با زرسالاری یهود، سازمان صهیونیستی و نیمه مخفی فراماسونری است. تعلیمات بهائیت انطباق زیادی با تعلیمات فراماسونری دارد که از جمله آنها می توان به جدایی دین از سیاست، تسامح و تساهل، تشکیل حکومت واحد جهانی، تطابق دین با عقل جزوی و علوم تجربی و... اشاره کرد.

    اصولاَ در میان نخبه گان فراماسونری ایران نسبت بالایی از بهائیان وجود دارند که افرادی همچون «علیقلی نبیل الدوله»، «میرزا آقاخان کرمانی»، «ابراهیم حکیمی»، «سید جمال واعظ»، «ذبیح الله قربان»، «احسان یارشاطر»، «امیرعباس هویدا»، «پری اباصلتی»و... از این دسته اند.

    به عنوان نمونه ای از همکاری بین فراماسونری و بهائیت می توان به سفر سالهای 1911 تا 1913 عباس افندی (عبدالبها) به اروپا و آمریکا اشاره کرد که به عنوان نقطه عطف در تاریخ این فرقه از آن یاد می شود. در طول این سفر کوشش می شد تا «این پیغمبر نوظهور شرقی» را به عنوان نماد پیدایش مذهب جدید انسانی و آرمان فراماسونری معرفی کنند. بررسی جریان این سفر و مجامعی که عباس افندی(عبدالبها) در آن حضور می یافت، ثابت می کند که کارگردان اصلی این نمایش «انجمن جهانی تئوسوفیستی» یکی از محافل عالی فراماسونری غرب بود. او به ویژه در امریکا در مجامع متعدد فراماسونری حضور یافت و سخنرانی کرد.(10)

    مصطفی دیدا بازدید : 1 چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
    وهابیون در کمین دختران شیعه ایرانی!

     

    در حالیکه هر از چندگاهی پخش اخباری در رسانه ها حاکیست که وهابیون در کشورهای مختلف جهان با ازدواج با دختران آن کشورها در حال ازدیاد جمعیت خود هستند اما این موضوع در کشور خودمان ایران به شدت در حال افزایش هست.

    به گزارش زاهدان پرس وهابیون که در سراسر جهان در کشورهای همچون روسیه و کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق مانند تاجیکستان ، ازبکستان، قزاقستان، آذربایجان، تاتارستان، گرجستان، چچن، بلاروس و حتی بلغارستان، رومانی، اوکراین در حال تبلیغ عقاید انحرافی وهابیت هستند ؛ همزمان سیاست ازدیاد جمعیت فرقه خود را با ازدواج با دختران آن کشورها به شدت در حال پگیری هستند.

    اما در این میان وهابیون کشورهای شیعه را نیز مورد توجه ویژه قرار داده اند بطوریکه بعد از ایران کشوری همچون جمهوری آذربایجان را که پیش از 85 درصد جمعیت شیعه دارد در حال حاضر بیشتر  از دیگر کشورهای جدا شده از شوروی سابق مورد تهاجم اعتقادی وهابیون قرار گرفته است.

    وهابیون در طی سالهای اخیر همچنین در بعضی از استانهای ایران سرمایه گذاری بیشتری کرده اند بطوریکه در حال حاضر استان سیستان و بلوچستان و استانهای همجوارش در این سالها بیشترین میزان رشد جمعیتی وهابی را داشته است.

    وهابیون هم اینک در استانهای همچون خراسان جنوبی ، خراسان شمالی ، فارس ، گلستان افزایش جمعیتی قابل توجه ای داشته و در این میان در سالهای اخیر جمعیت قابل توجه ای از آنها نیز به استان تهران علی الخصوص به شهر کرج مهاجرت کرده اند.

    این در حالیست که وهابیون رشد جمعیتی خود را در استانهای غیر سنی نشین و مذهبی با ازدواج با دختران شیعه این مناطق به عنوان یک استراتژی درازمدت برای ازدیاد جمعیت فرقه وهابیت در ایران دنبال می کنند.

    وهابیون با پشتوانه دلارهای نفتی بعضی از  کشورهای عربی علی الخصوص عربستان با وسوسه ثروت خود دختران شیعه را علاقه مند به ازدواج کرده و بعد از ازدواج  آنها را  مجبور به گرویدن به آیین وهابیت می کنند.

    بسیاری از این دختران به خاطر عقائد خشک وهابیت به شدت از ازدواج خود پشیمان می شوند اما این در حالیست که بسیاری از اینها بعد از ازدواج دیگر موفق به طلاق نمی شوند و سالها باید با این وضیعت بسازند و بسوزند.

    یکی از این نمونه ازدواج ها ، ازدواج عبدالحمید ریگی بردار عبدالمالک با یکی از دختران شیعه تهرانی بود که سرگذشت این ازدواج در رسانه ها زنگ هشداری جدی درباره سرنوشت ازدواج وهابیون با دختران شیعه ایرانی محسوب می شود.

    مصطفی دیدا بازدید : 3 چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    احکام ازدواج موقت و صیغه آن

    ازدواج موقت,احکام ازدواج موقت

     

     

     

    1. در ازدواج موقت، رضایت طرفین و خواندن صیغه کافی است و نوشتن و شاهد گرفتن لازم نیست.

     

     

    2. خود زن و مرد می‌توانند صیغه عقد را بخوانند. ابتدا مدت عقد (از یک ساعت تا چند سال) و میزان مهر (مثلاً از هزار تومان تا ...) را معین کنند و بعد صیغه عقد را بخوانند.  

    «صیغه عقد»

     

    زن می‌گوید:

     

    «زَوَّجتُکَ نَفْسی فی المُدَّةِ الْمَعْلوُمَه عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلوُم» (خودم را به تو تزویج کردم برای مدت معین با مهر معین)

     

    بعد مرد می‌گوید:

     

    «قَبِلْتُ» (قبول کردم)

     

    تبصره: اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربی صحیح بخوانند به هر لفظی که صیغه را بخوانند صحیح است. اما باید لفظی را بگویند که معنی «زَوَّجْتُ و قَبِلْتُ» را بفهماند.

     

    3. عقد موقت طلاق ندارد بلکه جدا شدن زن و مرد بواسطه تمام شدن مدت عقد و یا بخشیدن مدت (مرد باقیمانده زمان عقد را به زن می‌بخشد) می‌باشد.

     

    4. اگر کسی زنی را به عقد خود درآورد، اگر چه نزدیکی نکرده باشد مادر آن زن به آن مرد محرم می‌شود و اگر نزدیکی کرده باشد، اگر آن زن از مرد دیگری دختر داشته باشد دختر آن زن نیز به آن مرد محرم می‌شود و مرد هرگز نمی‌تواند با آن دختر ازدواج کند.

     

    5. تعریف عدّه: مدت زمانی را که زن نمی‌تواند با مرد دیگری ازدواج کند عدَه می‌گویند. این مدت پس از طلاق (در عقد دائم) و یا اتمام مدت زمان (در عقد موقت) و یا فوت شوهر شروع می‌شود.

     

    6. عدَه عقد موقت دیدن دوبار عادت ماهیانه زنان است. عدَه عقد دائم از زمان طلاق، دیدن سه بار عادت ماهیانه است. عدّه وفات شوهر، چهارماه و ده روز است اگر چه زن یائسه یا متعه باشد.

     

    7. زن یائسه (زن غیرسیدی است که سنش بالاتر از پنجاه سال یا سیده‌ای که سنش بالاتر از شصت سال باشد) عدّه طلاق و عدّه اتمام عقد موقت ندارد.

     

    8.    اگر مردی زنی را که در عدّه دیگری است برای خود عقد کند آن زن بر او حرام می‌شود.

     

     

    منبع:vakileto.parsiblog.com

    مصطفی دیدا بازدید : 1 چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    6نکته برای داشتن شکمی تخت و صاف!

    با وجود این، نکاتی هم وجود دارد که برای رسیدن به شکمی صاف و تکه تکه، به شما کمک خواهد کرد.

    6نکته برای داشتن شکمی تخت و صاف!

    همه‌ی ما آرزو داریم تا شکمی صاف مانند شکم  مدل‌ها و سلبریتی‌ها داشته باشیم. اما برای اکثر ما، داشتن چنین شکمی تنها گفتنش ساده است!                          

     به من اعتماد کنید، اگر یک ست هزار تایی هم درازنشست بزنید، لزوما به شما کمکی در جهت خلاص شدن از شر چربی شکمتان نخواهد شد! این تمرینات کاردیو است که واقعا باعث خواهد شد چربی‌هایتان بسوزد.                             

    با وجود این، نکاتی هم وجود دارد که برای رسیدن به  شکمی صاف و تکه تکه، به شما کمک خواهد کرد.                          

      1 - وعده‌های کم حجم تر                         

    زمانی که رژیم هستید هیچگاه وعده های غذاییتان را نادیده نگیرید. در عوض، هر سه چهار ساعت یکبار وعده‌ی غذایی کم حجم تری بخورید. اینکار کمک خواهد کرد تا چرخ سوخت و ساز بدنتان بچرخد، و هنگام شام به وسط  غذاها شیرجه نزنید!                       

     2 - آرام بجوید                             

    ممکن است نفخ هم باعث شود تا شکمتان بزرگ‌تر از آنچه واقعا هست بنظر بیاید. پس آرام و به اندازه جویدن می‌تواند کمک کند تا هوای کمتری قورت دهید و البته هضم غذایتان هم راحت‌تر خواهد شد.                       

      3 - مشت بزنید                        

    بله، مُشت! بوکس ورزشی عالی برای به فعالیت در آوردن عضلات مرکزی بدن شماست و می‌تواند برای بدست آوردن شکمی تخت به شما کمک کند. از رقص پا و پیچ و تاب خوردن کمرتان گرفته تا پرتاب کردن مشت‌هایتان، هر چه که فکرش را بکنید روی عضلات شکمتان کار می‌کند، عرقتان را در می‌آورد و کلی هم کالری خواهد سوزاند؛ همزمان، کل بدنتان را هم تقویت می‌کند!                                

     4 - نگرانی‌هایتان را کنار بگذارید                          

     استرس نیز می‌تواند باعث شود تا چربی‌هایتان در اطراف بخش‌های میانی بدنتان اندوخته شود. زمانی که استرس داشته باشید ماده‌ای بنام کورتیزول در بدنتان ساخته میشود که همانند یک هدایتگر امواج چربی‌ها را به سمت بخش‌های میانی بدنتان روانه می‌کند. نگرانی و استرس‌هایتان را کنار بگذارید و تفاوت را در بدن و زندگیتان ببینید!                       

     5 - پروتئین بیشتر                        

    مطالعات نشان داده‌اند که پودرهای پروتئین به صاف شدن شکم  کمک می‌کنند، مخصوصا پروتئین وی. حداقل چند بار در هفته یک نوشیدنی پروتئینی مصرف نمایید و ببینید که چربی‌هایتان می‌ریزد!                     

      6 - اکتیو باشید                      

     چربی شکم شما عاشق این است که فعالیتی نداشته باشید. اشتباه نکنید، نیازی به یک ساعت ورزش روزانه در باشگاه نیست، فقط کافیست از روی مبل بلند شوید و کاری بکنید! چه راه رفتن در پارک، چه شنا و چه رقصیدن، بهرحال فعال باشید و عرق بریزید تا سوختن چربیهای شکم تان شروع شود.

     

    منبع : فیت نس مگزین

     
    مصطفی دیدا بازدید : 5 چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    غذاهایی که کمک می کنند راحت تر بخوابید!

    این موضوع خیلی مهم است که به بدن و ذهنتان استراحت بدهید.

    غذاهایی که کمک می کنند راحت تر بخوابید!

    این کار می‌تواند با مقداری خواب کافی صورت پذیرد. به همین جهت زمانی که خوب نمی خوابید احساس سرحال بودن نمی‌کنید و انرژی ندارید. زمان هایی هست که شما برای به خواب رفتن مشکل دارید، بنابراین ما در این مقاله فهرستی از ۹ غذا را برایتان جمع آوری کرده‌ایم که به شما کمک می‌کند راحت تر بخوابید.                

     1. ماست                         

     بدن ما کلسیم مورد نیاز خود را از محصولات لبنی دریافت می‌کند. ماست هم از شیر درست شده است که می‌تواند این کلسیم را برای بدن ما فراهم کند. اگر بدن شما کمبود کلسیم داشته باشد، ممکن است باعث شود که با مشکل به خواب روید. پس با رساندن مقدار کافی کلسیم به بدنتان، به خودتان کمک خواهید کرد تا راحت‌تر بخوابید.                  

      2. موز                        

     موز سرشار از پتاسیم و یک منبع عالی ویتامین B6 می‌باشد. این مواد مغذی به ساخت هورمونی به نام ملاتونین کمک می‌کند که نتیجه ی آن این است که راحت‌تر خواهید خوابید.                 

    3. نخود                        

    نخود نیز منبع خوبی برای ویتامین B6 است که به تولید ملاتونین کمک می‌کند، هورمونی که در آسودگی خواب شما تأثیرگذار است.                    

     4. ماهی                   

    ماهی‌هایی مثل ماهی تن، سالمون و قزل آلا، منبعی سرشار از ویتامین B6 هستند. و این هم مانند دو مورد قبل در تولید ملاتونین و نهایتاً خوابی آسوده به شما کمک خواهد کرد.                         

     5. شیر گرم پیش از رفتن به رختخواب                     

    شیر مقدار زیادی کلسیم داشته و پر از مواد معدنی مهم دیگر است. شیر تأثیر آرام بخشی دارد. شیر گرم با مقدار کمی زردچوبه، شکر و میوه‌های خشک به تسکین سیستم بدن شما کمک کرده و خوابی عالی را برایتان رقم خواهد زد.             

      6. برنج                      

    غذاهای غنی از کربوهیدرات به شما کمک می‌کنند تا بهتر بخوابید. برنج یکی از این غذاهاست که با خوردن آن بدن شما تحریک می‌شود که بخوابد!                    

     7. آب آلبالو                     

    به بسیاری از مردم که از بی خوابی خفیف تا مزمن رنج می‌برند توصیه می‌شود که از آب آلبالو استفاده کنند! آب آلبالو میزان بالایی ملاتونین تولید می‌کند که بدن شما را وادار به خواب عمیقی در شب می‌کند.                         

     8. گندم و محصولات بر پایه‌ی گندم               

     گندم کامل، جو و نان‌های ساخته شده از گندم با سطوح بالایی از منیزیم غنی شده‌اند. وجود منیزیم در بدن به شما کمک خواهد کرد تا خواب خوب و بی‌وقفه ای داشته باشید.                       

     9. کلم و کلم پیچ                  

     سبزیجات برگ دار سبز مانند کلم و کلم پیچ سرشار از کلسیم هستند، دقیقاً مانند شیر و دیگر محصولات لبنی. آن‌ها باعث افزایش سطح کلسیم بدن شما شده و به شما کمک خواهند کرد تا چرخه‌ی خواب سالمی داشته باشید.

    منبع : تناسب اندام

     

    مصطفی دیدا بازدید : 3 سه شنبه 23 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

     

    اثر عزاداری حسینی

    دکتر اسماعیل مُجاب «دندانساز»، عجایبی از ایّام مجاورت در هندوستان که مشاهده کرده بود نقل می کرد، می گفت: عده ای از بازرگانان هندو «بت پرست» بودند ولی به امام حسین(ع) علاقه مندند و برای برکت مالشان، هر ساله مقداری از سود کار خود را در راه آن حضرت صرف می کنند، بعضی از آن ها روز عاشورا به همراه شیعیان شربت درست کرده و به عزاداری می پرداختند یکی از آنان عادت داشت که همراه با سینه زنان حرکت کند و سینه بزند.

    چون این فرد و مرد، بنا به رسم های مذهبی خودشان بدنش را با آتش سوزانیدند تا تمام بدنش خاکستر شد جز دست راستش و قطعه ای از سینه اش.

    بستگانش آن دو قطعه را آوردند. نزد قبرستان شیعیان و گفتند این دو عضو راجع به حسین(ع) شماست.

    پس جماعتی از هندو ها  هر ساله شبهای عاشورا در آتش می روند و نمی سوزند و این مطلب مشهور و مسلّم است.


    منبع: داستان های شگفت: آیت الله دستغیب

     

     

     

    مصطفی دیدا بازدید : 4 سه شنبه 23 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

     

     

    راز قیام بزرگ حضرت زهرا (س)

     

    ابوبکر پس از خلیفه شدن، سرزمین فدک را که در جریان جنگ خیبر بدون هیچ درگیری تصرف شد در نتیجه در اختیار پیامبر قرار گرفت و او نیز بر طبق دستور خداوند آن را به حضرت فاطمه (س) بخشید غصب کرد و ضبط اموال بیت المال کرد. بحث این است حضرت زهرا (س) که به اوج وارستگی از دنیا رسیده چرا در مورد غصب ملک خویش این همه حساسیت نشان می دهد چرا چنان آتشین خطبه ای را رقم می زند و برای باز پس گیری فدک تمام مسلمانان را به قیام فرا می خواند آیا فاطمه برای باز پس گیری ملک خود حتی جان هزاران نفر به خطر افتد؟ پاسخ یک اینست با انجام نشدن وصایای پیامبر در مورد خلافت٬ اسلام در چنان پرتگاهی قرار گرفته بود که اگر سکوت می شد و قیام نمی شد چیزی از حقیقت اسلام باقی نمی ماند قیام الهی حضرت زهرا(س) هرگز به خاطر دلبستگی به آن تکه ملک و یا ریاست مملکت نبود بلکه دستمایه ای برای بیداری مردمان بود.

     مطرح سازی فدک دستمایه ای بود برای نجات مردمان و سطحی نگری و ساده انگاری مردمانی که به اغوای شیاطین چون مردگان در سکوتی غم بار خفته بودند. ساز کردن فدک برای دماندن روحی بود در کالبد آن نامردان تا از خواب غفلت و شهوت برخیزند و قیامی بر ضد پیشوایان ضلالت به سامان رسانند.

    فاطمه (س) می خواست با محکوم ساختن غاصبان فدک به صحیفه ی جاودانه ی تاریخ ثابت گرداند که مدعیان دروغگوی خلافت بیش از هر چیز در پی شهوت٬ پست و ریاستند و برای پیشوایی امت هیچ صلاحیتی ندارند.

                                                            

    منبع: جامی از زلال کوثر- آیت الله مصباح یزدی       

     

     

     

     

     

    مصطفی دیدا بازدید : 3 سه شنبه 23 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

     

    « آنـان كـه عـرش را حـمـل مـى كـنند و آنان كه پيرامون عرشهستند پروردگار خود را حمد و تـسـبـيـح مـى گـويند و به او ايمان دارند و براىكسانى كه ايمان آورده اند استغفار مى كنند كه اى پروردگار ما سعه رحمت و علم تو همهچيز را فرا گرفته پس كسانى را كه توبه كردند و راه تو را پيروى نمودند بيامرز و ازعذاب جهنم حفظ فرما.»                سوره مومن(غافر) آیه 7

     

    دو نكتهكه از دعاى ملائكه استفاده مى شود

     و ازايـن آيـه كـه مـشـتـمـل بـر دعـاى مـلائكه و درخواست ايشان براى مؤ منين است دونكته استفاده مى شود:

    اول ، رعـايـت ادبـى اسـت كـه مـلائكـه در دعـاى خـودكـرده انـد و قـبـل از درخـواسـت حـاجـت ، خـداى عـزيـز را حمد و ثنا گفته اند وعلاوه بر اين ، از اسماى حسناى او اسمايى را كه مناسب با درخواستشان بوده شفيع قرارداده اند.دوم ايـنكه ، درخواست آمرزش را قبل از درخواست بهشت كرده اند و اينمعنا يعنى ذكر آمرزش قـبـل از ذكـر بـهـشـت، در كـلام خـداى تـعالى هر جا كه با همآمده اند مكرر آمده . و همين هم با عـقـل مـوافـق اسـت ، بـراى ايـنـكـه بـه دسـتآمـدن اسـتـعـداد بـراى درك هـر نـعـمـتـى ، بـا زوال [از بین رفتن] موانع تامين مى شود، يعنىاول بايد موانع برطرف گردد، بعد نعمت به دست آيد.

     

    منبع:تفسير الميزان جلد 17 -  علامه طباطباييرحمه الله عليه

     

    مصطفی دیدا بازدید : 3 سه شنبه 23 اردیبهشت 1393 نظرات (0)



    کسی که سخن بسیار گویدلغزش هایش فراوان شود

    و کسی که لغزش هایش فراوان شودحیا وشرمش کم گردد

    و کسی که حیا ئش کم گردد حالت خودداریش از گناه کاهش یابد

    و کسی که خودداریش از گناه کاهشیابددلش بمیرد

    و کسی که دلش بمیردبهدوزخ رود وآتش بگیرد

    و کسی که بداند گفتارش عملی از اعمال اوست (و باید جوابگوی آثار و پیامدهای آن باشد) جز در موارد ضروری کم حرف خواهد بود.

    منبع: نهج البلاغه حکمت 349

     

     

     

    مصطفی دیدا بازدید : 2 سه شنبه 23 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

    تغییر قبله

    پیامبر اسلام در مدت اقامت خود در مکه و مدتی پس از هجرت به امر خداوند به سوی (بیت المقدس) نماز می خواندند. پس از آنکه یهود، دشمنی خود را آشکار کردند این موضوع را دستاویز تبلیغ و سم پاشی بر ضد پیامبر قرار داده، می گفتند. او در آئین خود استقلال ندارد و به سوی قبله ما نماز می خواند. پیامبر اسلام از این وضع آزرده خاطر شده و در تنگنا قرار گرفته بود و شبها به اطراف آسمانها نگاه      می کرد و انتظار نزول وحی را داشت تا با رسیدن فرمان جدید، تبلیغات یهود قطع شود. هفده ماه پس از هجرت هنگامی که پیامبر اسلام با مسلمانان دو رکعت از نماز ظهر را به سمت بیت المقدس خوانده بود، فرشته وحی نازل شد و فرمان تغییر قبله را ابلاغ (صادر) و پیامبر را به سوی کعبه برگردانید و پیامبر، دو رکعت بعدی را به سوی کعبه گزارد. فرمان خدا چنین بود، نگاه تو را به آسمان به انتظار نزول وحی       می بینیم. اکنون تو را به سوی قبله ای که از آن خشنود باشی می گردانیم، پس روی خود را به سوی مسجدالحرام برگردان، و هر جا باشید روی خود را به سوی آن برگردانید. یهود به خوبی می دانند این فرمان حقّی است که از ناحیه پرورد گارشان صادر شده است در کتاب های خود خوانده که پیامبر اسلام به سوی دو قبله نماز می خواند و خداوند از اعمال آن ها غافل نیست.  بقره (144)

    تغییر قبله که استقلال را از این نظر تأمین کرد، حادثه ای گران بود. آنها این بار این نغمه را ساز کردند که چرا مسلمانان از قبله چند ساله خود صرف نظر کردند؟ خداوند پیش از فرمان تغییر قلبه، این موضع گیری آنها را به پیامبر گوشزد کرده، و پاسخ آن را برای او شرح داده بود که مشرق و مغرب و تمام نقاط روی زمین مربوط به خداست و به هر سو که او دستور دهد، باید نماز گذارد.

     


    منبع:تاریخ اسلام (از جاهلیت تا رحلت پیامبر(ص)مؤلف: مهدی پیشوایی    

    مصطفی دیدا بازدید : 2 سه شنبه 23 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

     

     نام: شهید عبدالکریم هاشمی نژاد

    محل تولد: درسال 1311درشهرستان بهشر از استان مازندران

    محل شهادت: تیرماه 1360 توسط منافقان کوردل

     محل دفن : دارُالزُهد حرم علی بن موسی الرضا (ع)

    منبع: کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک

     

    زندگی نامه

    شهید عالی قدر درخانواده ای مُتدین ومستضعف دیده به جهان گشود دوران کودکی اودرخفتان رژیم شیطانی پهلوی درمغازه ی کوچک نفت فروشی سپری شد. ا و در اوج جوانی به حوزه ی علمیه آیت الله کوهستانی رفت وپس ازآموختن دروس ابتدایی فقه وارد حوزه ی علمیه ی قم شد ونزد اساتید بزرگی درس را آموختند. وی درسال 1335 با بانویی از نوادگان اطهر(س) ازدواج نمود و در سال1340 درشهر مقدس مشهد اقامت گزیدند .

    (فعالیت های سیاسی او)

    اودر زمینهای سیاسی ومذهبی فعالیت های زیادی انجام می داد و به جوانان درس اخلاق وفقه می آموختند حتی به خاطر این کارها چندین بارتوسط ساواک دستگیرشدند و به کار خود ادامه دادند از دیگر کارهای او این بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به کمک دوستانش پادگان لشکر 77 وپادگان مشهد را از دستبُرد افراد فرصت طلب حفظ کردند و او حتی چندین بار از پذیرش شغل های دولتی امتناع کردند وتنها درآمد ایشان  ازطریق سخنرانی ها وتالیف کتاب بود.

     

     

     

    تعداد صفحات : 3

    اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 118
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 70
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 110
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 110
  • بازدید ماه : 166
  • بازدید سال : 174
  • بازدید کلی : 926